رفتار نادرست شاهپرستان، و واکنش زشت انتقاد ناپذیری آنان
گویا گروهی از هم میهنان ما که طرفدار رژیم گذشته اند، با هیچ صراطی مستقیم نمی شوند و نمی خواهند از جریان تلخی که بر زنده یاد رضا شاه و محمد رضا شاه گذشت، پند بگیرند. گویا این گروه که کمترین مطالعه تاریخی هم ندارند، تنها به برداشت های شخصی خود باور داشته، و با تبلیغات نادرست، مبالغه انگیز، و زشت می خواهند تاریخ و وقایع گذشته را نیز به سود خود تغییر دهند.
نگارنده و همکارانم بارها در مقاله ها و نوشتار گوناگون با انتقادی سازنده تلاش کردیم تا بازماندگان رژیم پیشین را از روش خصمانه ای که نسبت به مردم ایران در پیش گرفته اند، آگاه کنیم، و آنان را از دادن شعارهای توخالی و دروغین باز داریم. ولی، هربار مورد سرزنش، هجوم، دشنام و ناسزاگویی چاقو کشان، و شعبان بی مخ های آنان قرار گرفتیم. نوشتار و گفتار دو گرانمایه آزادیخواه و میهن دوست، محمد امینی و بهرام مشیری، همچنین مقاله های بخش نخست تا پنجم نگارنده و مقاله وزین همکار نکته پردازم سیروس پارسا، گویای این حقیقت تلخ است.
نمونه هایی چند از دیکتاتوری گذشته
الف- تصویری از روزنامه کیهان:
روزنامه کیهان چاپ ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ را در این جا می بینیم. این روزنامه در زمانی به چاپ رسیده و پخش شده بود، که آتش انقلاب سرتاسر ایران را فراگرفته و می رفت که با شراره های آن، بنیان ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی را در ایران ریشه کن سازد. شاید خوانندگان ما با دیدن این برگ از روزنامه آن زمان، بدون توجه به متن نوشته ها، به آسانی از آن گذر کنند. ولی حقیقت آنست که این گونه نوشته ها، و پخش اخبار چندش آور و آزار دهنده دیکتاتوری در شبانه روز از رادیو و ساعاتی از تلویزوین ها، خشم و کینه ملتی را فراگرفت، و آنان را برتافت تا آتش به دودمان شاهنشاهی زنند. در این جا به بررسی و پیامد ستون های این روزنامه ضد مردمی می پردازیم:
عنوان نادرست “شاهنشاه”، و برچسب “شورش” زدن، به خیزش مردمی
۱- سخنان شاهنشاه در باره فعالیت مخالفان، شورش های اخیر، دانشگاه آریامهر وانتخابات آینده:
این عنوان روزنامه بسیار دشمن تراش و تحریک آمیز است. نخست آن که عنوان شاهنشاه بر می گردد به دوران پرشکوه هخامنشی و ساسانی که ایران بسیار گسترده و وسیع بود. در هر منطقه مانند خراسان، سمرقند و بخارا، افغانستان، فارس، بلوچستان بزرگ و مانند آن، شاهانی بودند که از شاهنشاه در پایتخت ایران فرمانبری می کردند. بنابراین، عنوان شاهنشاه پس از یورش تازیان به ایران نادانی، و یا خودکامگی است. نامیدن اعتراض و خیزش مردمی به عنوان شورش، آنهم در سطح دانشگاه، و یا اعتراض به روش انتخابات که هرگز در گذشته انتخاباتی صورت نگرفت، توهین به مردم، و احمق دانستن آنها است.
حزب فرمایشی رستاخیز، و اعلام جلوگیری از توصیه بستگان
۲- رستاخیز از حالت حزب انحصاری خارج شده، دستور شاهنشاه در باره جلوگیری از هرنوع توصیه از طرف وابستگان و نزدیکان مقام سلطنت:
نخستین بخش این سرخط نشان می دهد که تنها یک حزب بوده، آنهم حزب انحصاری، و به عبارت درست تر، “حزب فرمایشی”. بدین معنی که شاهنشاه آریامهر با ساختن یک حزب فرمایشی، ملتی را سر کار گذاشته بود. و اما در بخش دوم، ما را به یاد یادواره فارسی می اندازد که: “مرده انقدر آش و لاش بود که مرده شور هم به حال او زار، زار می گریست”. در این جا می توان گفت که دخالت بستگان آنچنان وقیحانه و افتضاح آور بود که شاه هم بدان اعتراف داشت. در باره دخالت های بستگان شاه، به ویژه دخالت های اشرف پهلوی، در بخش های گذشته بدان اشاره شد. خانواده و بستگانی که مانند خفتک بر روی مردم ایران افتاده بودند و سوء استفاده می کردند.
تلاش بیکران شاهانه برای رساندن مردم به سرچشمه آزادی!
۳- فکر نمی کردم رسیدن به آزادی اینقدر گران تمام شود:
آیا شاه در این ۳۷ سال برای آزادی تلاش می کرد؟. او که خود آزادی مردم را گرفت و با بلند پروازی و خودکامگی خود نفس ها را در سینه حبس کرده بود، چگونه توانست چنین دروغ شاخ داری را سر هم سازد که برای آزادی مردم تلاش می کرده ؟. ملتی که با فرمان مشروطیت به آزادی رسیدند ولی در دوران شاهان پهلوی باردیگر به دوران دیکتاتوری ناصرالدین شاه بازگشتند!.
به فرمایش ملوکانه شورش های کنونی، در اراده راسخ ایشان بی تأثیر است
۴-وقایع اخیر در نیت من به دادن آزادی ها تغییری به وجود نیاورده است:
این گفته نیز بسیار زشت و زننده است. زیرا کسی در جهان وجود نداشته که به دیگران آزادی بدهد. انسان ها آزاد پای به جان می گذارند، ولی نا انسان هایی می آیند آزادی آنان را سلب می کنند. اگر ملتی برای آزادیخواهی برپا می خیزد، برای آنست که آزادی از دست رفته خود را بازپس گیرد. بخش دوم این گفته توهین بالاتر، و بدتر است. شاه در مدت ۲۵ سال از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ با دیکتاتوری فاشیستی بر ایران حکومت راند و کسی را یارای نفس کشیدن نبود. حال، از کی؟، چگونه؟، و کجا به فکر آزاد کردن مردم از بند و بست دیکتاتوری افتاده است؟!.
به امر شاهنشاه، جشن کودتای بازگشت به استبداد در سراسر کشور برگزار می شود
۵- جشن های باشکوه ۲۸ امرداد در سراسر کشور:
همین یک عبارت توهین آمیز و دشنام به ملت کافی بود که شاه را از قدرت برکنار کند. آیا خجالت آور نیست؟. آیا شاهزاده که ادعای نمایندگی و نجات مردم ایران دارد، می تواند این کودتای ننگین شاه که مملکت را برای ۲۵ سال در تاریکی فرو برد، و سرانجام کشور را به دست آخوندهای فرومایه ضد ایرانی داد، به عنوان جشن و شادی تلقی نمود؟. آیا جای زانوی غم بغل کردن و گریستن نیست؟. به راستی، جسارت و بی حیایی تا چه اندازه می تواند ادامه داشته باشد!. ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ درست زمانی بود که مردم بیشتر شهرها و تهران به پا خاسته بودند و تیرهایشان به سوی دیکتاتوری شاه و بستگانش بود. حال، چگونه بازمانده های پوشالی به خود اجازه می دهند این عبارت های ضد ایرانی و زهرآگین را در روزنامه رسمی کشور به چاپ رسانند؟!.
ب- تا کور شود دیده بیگانه پرستان
در تصویری که دوشیر تاج را نگاه می دارند، زیباست و نشانه فر و شکوه و یک پارچگی ایران است. ولی چکامه،”در دیده ما شاه بود سایه یزدان، تا کور شود دیده بیگانه پرستان”، بسیار خودپسندانه، بی معنا، و تفرقه انگیز است. نخست آن که نشان می دهد شاه از جایی و مقامی برگزیده شده که ارتباطی به ملت ندارد. آنهم خدای مجهول و ناشناخته که تاکنون وجودش برای کسی به اثبات نرسیده است.
همین که شاه بنا بر محتوای این چکامه رنگ ملی و مردمی ندارد، خود را در برابر مردم مسئول و وظیفه دار نمی یابد و به خود اجازه می دهد سرکش، خودکامه، و دیکتاتور باشد. در روزگاران گذشته که بشر از دیدگاه علم و تکنولوژی چندان آگاهی نداشت، شاید چنین چکامه ای دلپسند بود ولی در زمان کنونی نا بجا و نا مناسب بوده، و بی تردید بخش دوم آن توهین آمیز است.
پ- تحریف و مسخ تاریخ گذشته
شاهپرستان و وابستگان رژیم گذشته در نهایت نادانی و کوته فکری با بهره گیری از فرصت طلبان و مزدورانی چند تلاش می کنند تا تاریخ گذشته را دستکاری کنند. خدمتگذارانی بنام و مورد علاقه مردمی مانند مصدق را خائن نشان دهند و شاه دیکتاتور و خودکامه را مردمی و آزادیخواه بخوانند. گفتار مزورانه و دور از حقیقت و سراپا دروغ علی میرفطروس و افرادی نظیر او، آب در هاون کوبیدن بازمانده های رژیم پیشین است. ما در اینجا وارد جزئیات نمی شویم و توجه خوانندگان را به دو ویدیو و گفتار نویسنده گرانمایه ایران محمد امینی، و پژوهشگر تاریخ کنونی، بهرام مشیری جلب می کنیم.
این ویدیو از محمد امینی گویایی است از توطئه بازماندگان رژیم پهلوی در استفاده از فرصت طلبی بنام علی میرفطروس در پوشیدن حقیقت و تغییر تاریخ گذشته.
ت- آیا ملت ایران، یک ملت ناسپاس است؟!
زشت ترین کاری که بازماندگان رژیم تا کنون انجام داده اند، زدن اتهام ناپسند “ناسپاس” به ملت بزرگوار ایران است. تنها دیکتاتورها، و خودکامه ها به خود جرأت می دهند که چنان توهین چندش آوری را به یک ملت کهنسالی بکنند. زیرا این گفته بزرگترین توهین به مردم ایران است. چون مردم ایران همیشه نشان داده اند که در برابر افراد خوب و آزاد منش بسیار مهربان، حق شناس، خاکشیر، و قدر دانند.
در کتاب علم می خوانیم که روزی هیأت وزیران در سالن برای مدت بسیار زیادی منتظر آمدن شاه را داشتند، در حالی که شاه در ایوان و جلو سالن قدم می زد. بدیهی است، کسی را یارای آن نبود که از شاه دیکتاتور درخواست کند تا بیش از آن هیأت دولت را در انتظار نگذارد. وزیران دست به دامان علم شدند، زیرا می دانستند که تنها علم بود که می توانست هوشمندانه و زیرکانه شاه را به وظیفه اش آشنا سازد. از این روی، علم به شاه نزدیک می شود و با احتیاط و وسواس می گوید که وزیران در انتظار اویند. شاه با بی اعتنایی می گوید: ” منتطرند که باشند، برم با یک مشت الاغ بی سواد حرف بزنم؟!”.
در این جا از یک ویدیو می شنوید که چگونه وابستگان رژیم گذشته واقعیت ها را پرده پوشی نموده، و به نفع خود به روش دیگری جلوه می دهند.
برای آن که وابستگان رژیم گذشته به این اشتباه بزرگ خود بیشتر پی ببرند، گذشته از آن که نگارنده تجربه بسیار زیبایی از حقشناسی مردم در دوران خدمات خود در ایران دارم، نکته هایی چند از برداشت تاریخی ام را در این جا به نگارش در می آورم:
* مردم پس از ۲۵۰۰ سال نام آزاد مرد و آزادی خواه کوروش بزرگ را از یاد نمی برند
* مردم همواره کریمخان زند، یک آزادی خواه، یک شاه دموکرات و مردمی را فراموش نمی کند و آثار و ساخته های او را گرامی می دارند.
* مردم هیچگاه یعقوب لیث صفار، یک آزادی خواه و مردمی را فراموش نخواهند کرد.
* مردم حتی دوره احمد شاه را با همه ضعف و ناتوانی او، تنها به دلیل دموکرات بودن او تحمل کردند و اعتراضی بر نیاوردند.
* مردم از ناصرالدی شاه قلدر قاجار، دیکتاتور نفرت داشتند، و سرانجام او را به سزای خود رساندند..
* مردم نسبت به مظفرالدین شاه خوشبین بودند، او را برای امضای قانون مشروطیت ارج نهادند، و نشان عدل مظفر را همیشه بر سر مجلس شورای ملی حفظ و نگهداری نمودند>
* مردم نتوانستند ظلم و دیکتاتوری محمد علی شاه را تحمل کنند و سر انجام او را فراری دادند.
* با آن که رضا شاه خدمات کشوری زیادی انجام داد، ولی به دلیل قلدری، دیکتاتوری، از بین بردن مخالفان سیاسی، و تصاحب اموال مردم، از او دل خوشی نداشتند و پس از رفتنش واکنشی نشان ندادند.
* بیشتر مردم ایران هنوز هم به دلیل دموکراسی و آزادی خواهی و مردمی بودن مصدق، یاد او را گرامی می دارند .
* مردم در سال ۵۷ انقلاب کردند زیرا رژیم پلیسی و دیکتاتوری شاه نفس کشیدن را از مردم گرفته بود.
حال، هرچقدر شما بخواهید گذشته را وارونه جلوه دهید، آب در هاون کوبیدن است، و به جای آن که طرفدار پیدا کنید، بیشتر و بیشتر ناراحتی و انزجار دیگران را کسب می کنید.
ج- طرفداران رژیم پیشین برای مردمی شدن، چه روشهایی باید پیش گیرند؟
در این جا باز یاداور می شود که فاصله وابستگان رژیم پیشین با مردم بسیار زیاد است، و با این روش های ضد مردمی همه روزه زیادتر خواهد شد. برای آن که شاهزاده بتواند رل مردمی و میهنی داشته باشد، باید دست کم به نکات زیر که نگارنده از پیش با نامه از ایشان و مادرشان درخواست کردم در اینجا تکرار می کنم:
۱- از هرگونه تبلیغ سوء علیه خدمتگذاران آزاده و مردمی گذشته مانند مصدق خود داری شود.
۲- آنهایی که ظاهراً از شاهزاده و رژیم گذشته دفاع می کنند، و در حقیقت عملکرد آنان ایجاد تفرقه و جدایی است، مانند اردشیر زاهدی، میبدی، علی میرفطروس، و خوش خدمتان دیگری که برایتان تاریخ جدید می نویسند و بر روی پیش آمدهای گذشته خط می کشند، دست از خیانت ملی خود بردارند.
۳- شاهزاده و خانواده پهلوی با مردم روی راست باشند، و به مردم نزدیک شوند و در میان مردم عادی باشند. سخنرانی در حضور عده ای به به گویان و چهچه زنان، درست نیست.
۴- دیکتاتوری شاه ، خودکامگی او، دخالت دربار در کار مملکت، نبودن آزادی، و پیامد آن انقلاب مردمی سال ۵۷ را بپذیرند و آن را به بازی نگیرند.
۵- کودتای جنایتکارانه ۲۸ مرداد ۳۲ را که موجب دیکتاتوری هرچه بیشتر، و نا رضایتی مردم گردید که سر انجام آن به انقلاب ۵۷ کشید، کتمان و حاشا نکنند. و…..
۶- از هرگونه خیمه شب بازی و ریختن اشک دروغینی مانند “ از تهران تا قاهره” که بی مایه و بی معناست، و مردم را سرکار می گذارد و توهین به شعور دیگران است خود داری کنید.
از آنچه گفته شد، تا زمانی که ما ایرانیان نتوانیم گرد هم آییم و دست بر زانوی خود نگیریم نمی توان در انتظار فریادرسی مانند شاهزاده ای اسب سوار و یا ظهور امام زمان از ته چاه بود.