شَرم بَر پیروانِ دینی که در آن، اعدام ارزش به شُمار می آید ۳

به گزارش خبرنامه ملی ایرانیان؛ صادق لاریجانی با اشاره به گزارش سوم احمد شهید در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران می‌گوید: “موضوع مورد اشاره این گزارش درباره اعدام‌ها در ایران، تعرض به قوانین اسلامی است که نه‌ تنها در ایران بلکه در تمام کشورهای اسلامی وجود دارد.

به گفته‌ رئیس قوه قضاییه، قوانین اسلامی از جمله در مورد اعدام در واقع ارزش‌های اسلامی تمام مسلمانان جهان است. او گلایه می‌کند که چرا تنها به ایران فشار می‌آورند و با دیگران کاری ندارند؟

لاریجانی می‌گوید: پاره‌ای از قوانین و مقررات مربوط به اعدام، قوانین خاص جمهوری اسلامی ایران نیست و تمام مسلمانان به آن معتقد هستند. او از دیگر کشورهای اسلامی که در آنها نیز اعدام انجام می‌شود می‌خواهد نسبت به اینگونه تعرض‌ها به قوانین اسلامی سکوت نکنند.”

فرتور آخوند بی سواد و بی شرافت، لاریجانی را نشان می دهد که اعدام را یکی از ارزش های والای اسلام و مسلمانان می داند.

فرتور آخوند بی سواد و بی شرافت، لاریجانی را نشان می دهد که اعدام را یکی از ارزش های والای اسلام و مسلمانان می داند.

به راستی چه دینِ ضد انسانی، پَلَشت و پَستیست این اسلامِ ناب محمدی که در آن جان آدمیان پشیزی ارزش نداشته و اعدام که در دیدگاهِ تمامی انسان های متمدن قَتلِ عَمد خوانده می شود، در این آیین که سوغاتِ بیابان های عربستان و صحراهای سوزانِ حجاز است، ارزش نامیده می گردد.

اعدام به معنایِ ستاندن جان یک انسان است؛ آدمی هر چند خطاکار و گمراه و جنایتکار، شایسته کشته شدن به دست انسان های دیگر نیست. اگر فَردی قَتلی مرتکب شده و جان یک یا چند نفر را گرفته، شاید در نظر مردمان شایسته زنده ماندن نباشد ولی آنچه منطق و انسانیت حُکم می کند این است که وی خطاکار است و بایستی مجازات شود.

مجازاتِ اعدام برای افرادِ خاطی فقط در کشورهای عقب افتاده و اسلام زده به چشم می خورد و ممکن نیست که در یک کشورِ سکولار دموکرات و متمدن با سطح فرهنگی بالا و جامعه ای با سواد و مُدرن، قوه قضاییه دستور به اعدام و قتلِ انسانی را بدهد.

شوم بختانه ایرانِ ویرانِ اسلامی ما امروز بَعد از چین، مقامِ شَرم آور دومی را در زمینه اعدام انسان ها به خود اختصاص داده است؛ به راستی چه بر سر ما مَردم آمده که فرزندانِ این آب و خاک پُر گوهر که صاحب غنی ترین و کهن ترین فرهنگ و تمدن دنیا می باشند، امروزه نه تنها در برابر این قوانین ارتجاعی مذهبی نمی ایستند، بلکه خود نیز همراه روحانیون شده و با شنیدن خبرِ اعدام به وَجد می آیند؟

فرتور جسم بی جان مجید کاووسی فر را نشان می دهد که در جلویِ چشم همگان اعدام شد. به راستی این همه توحش و ارتجاع و عقب ماندگی که یکجا در دین مبین اسلام جمع شده، مایه به لجن کشانده شدن زندگی زمینی ما انسان هاست.

فرتور جسم بی جان مجید کاووسی فر را نشان می دهد که در جلویِ چشم همگان اعدام شد. به راستی این همه توحش و ارتجاع و عقب ماندگی که یکجا در دین مبین اسلام جمع شده، مایه به لجن کشانده شدن زندگی زمینی ما انسان هاست.

رئیس قوه قضاییه ایران زمین، آن روحانی بی سواد و بی هُنر و تَن پَرور، اعدام را یکی از ارزش های اصلی اسلام و تمامی مسلمانان جهان می خواند؛ از نظر او که یک مسلمان واقعی است و سال ها درسِ فقه اسلام خوانده و به روشنی از مردم عادی کوچه و بازار، بسیار بهتر و بیشتر اسلام را می فهمد و درک می کند، اعتراض به حُکمِ اعدام، تعرض و توهین به ذاتِ پاک اسلام است.

بی شک دیگر روحانیونِ دین فروش نیز با وی همسو بوده و دیدگاه ضد انسانی وی را نه تنها تأیید کرده، بلکه در راهِ گسترش اینگونه اندیشه های پلید و ترسناک از راهِ سخنرانی بر روی منبرهای شان، کوشش می کنند. به راستی چرا جان و شرافت انسان ها در دینِ اسلام، کمترین ارزش و جایگاهی ندارد؟ این در حالی است که به گفته یک مسلمان راستین، اعدام که به معنایِ کشتنِ یک انسان است، از جایگاه والایی برخوردار است.!

در این شرایط اسفناک که انسانیت و شرافت و هستی آدمی در زیر نعلین آخوندها و به دست دین و مذهبیون لِه و لَورده گشته و نابود می شود، باید از خود پُرسید که به راستی آیا جامعه ایرانی که ساعت چهار صبح، در میدانی جمع شده و در حالی که با گوشی های تلفن همراه شان در حالِ فیلم برداری اَند، لحظه های جان دادن یک انسان را با هیجان و شوق و شور تماشا می نمایند، توانایی اصلاح شدن و رسیدن به فرهنگی شایسته را دارند؟

نگاشته را با جمله ای از نویسنده روشنفکر میهن، میرزا آقاخان کرمانی به پایان می برم که می گوید:
“دین مبین اسلام مناسب قبایلی وحشی و دزد مزاج می باشد که راهی برای معاش و زندگانی جز غارت و یغما نداشتند و جز طریق فحشا و بی باکی نمی پیمودند و انواع فحشا و ظلم در میان شان رایج بوده…”

  • Azar

    vaghean ke in melat shor nadarand ke hamechizeshon rao dadand daste 4tah akhondeh aghaboftadeh, shashidam be heykaleh reyseh ghoveh gazahey va tamameh terafdaraneshon. melateh iran az in khabe gheflat bidar beshid hamechiton ro befanah darand meydand

  • morgh meykhand

    in melat ke haleyshon nist ke che khabare, tazeh meygand chera arz geron shodeh, mesleh kabk sareshon ro kardand to barf va nemeydond che besareshon omadeh va meyad, donbaleh goshte morgh hastand vayyyyy

  • Anasiz

    کار بزرگ و ملی، ایجاد کمپین بازگشت به میهن می‌باشد. چنین پیشنهادی از سوی هرکسی می‌تواند سوالات بسیاری به اذهان متبادر کند؛ صرف‌نظر از مکانیزم این اقدام؛ و اینکه آیا امکان آن وجود دارد یا نه؟ برخی‌ نیز از ایراد اتهام و توهم به پیشنهاد دهنده مضایقه نخواهند کرد که گویا این هم توطئه‌ای از سوی حکومت می‌باشد. و شاید در این‌مورد بخصوص به‌واسطه هراس حاکمیت از فراگیر شدن ایده بازگشت به میهن و تبدیل موضوع به معضلی برای رژیم  در عرصه تبلیغات جهانی‌؛ بازار اتهام و تخریب گرم‌تر از موارد دیگر باشد؛ چرا که رژیم در سال‌های گذشته بی‌‌میل نبود که با خروج فعالین سیاسی از کشور و گرفتار شدن‌شان در وادی غربت و دربه‌دری با یک تیر دو نشان بزند اول اینکه از عواقب حضور آنان در جامعه  با کمترین هزینه راحت شود؛ و دوم اینکه بدون نیاز به داغ و درفش مخالفین خود را با عذاب آوارگی و بی‌سروسامانی مجازات نماید. به قول معروف، نور یک شمع در ظلمات و تاریکی، گرامی‌ و با ارزش است و وقتی‌ مبارز و اندیشمندی جامعه ظلمت زده خود را ترک می‌کند حتی اگر خورشید تابانی باشد به اندازه یک شمع در داخل برای استبداد خطرناک نخواهد بود. 
    از سوئی دیگر تبدیل این پیشنهاد ساده به کمپینی خبرساز در دنیای آزاد و ثبت نام عمومی در کاروان مزبور صرف‌نظر از عملی‌ شدن یا نشدن آن می‌تواند افکار عمومی دنیا را به مبارزات آزادی‌خواهانه ملت ایران معطوف کند، نگاهی‌ به موارد مشابه در عصر حاضر نشان می‌دهد که چنین اقداماتی به‌سرعت و بشدت مورد استقبال رسانه‌ها قرار گرفته است؛ به‌عنوان مثال حرکت کاروان حقوق بشری به سوی اسرائیل در سال۲۰۱۰ که به نام کاروان آزادی عملی‌ شد هزینه بسیار بزرگی به اسرائیلی‌ها تحمیل کرد. حتیحمله اسرائیل به کاروان آزادی نه تنها از تاثیر شگرف این اقدام نکاست بلکه نفوذ آنرا در افکار عمومی عمیقتر و جاودان کرد.
     
    http://www.khodnevis.org/index