چند شب پیش بیست و شش دانش آموز دختر ایرانی قربانیِ سیاست های غلط و بیمارِ آموزش و پرورش اسلامی و همچنین جاده های غیر استاندارد و نیز فرهنگِ مریضِ رانندگی در ایران زمین شدند؛ دخترانی که در اُردوی اجباریِ راهیانِ نور شرکت نموده بودند، شوم بختانه روانه گورستان گشتند.
به گزارش خبرگزاری ایسنا؛ مدیر روابط عمومی سازمان امداد و نجات جمعیت هلالاحمر با بیان اینکه در این حادثه چهل و چهار سرنشین این اتوبوس دچار سانحه شدند گفت: این حادثه بیست و سه مجروح در پی داشت که هشت تن از آنان به علت نیاز به درمان به بیمارستان منتقل شده و پانزده تن آنان نیز به صورت سرپایی درمان شدند.
درخشان با بیان اینکه عملیات امداد و نجات این حادثه واژگونی اتوبوس که برای کاروان راهیان نور بود، شش ساعت به طول انجامید گفت: این عملیات در ساعت دو بامداد پایان یافت.
سرهنگ صمد اسفندیاری معاون عملیات پلیس راه کشور نیز با بیان اینکه حادثه واژگونی اتوبوس اسکانیا حامل دانشآموزان مقطع دوم دبیرستان شهرستان بروجن در ساعت هشت شب گزارش شد به ایسنا گفت: این حادثه در کیلومتر صد و هشتاد و پنج محور ایذه به لردگان رخ داد.
نگارنده پیشتر در مقاله ای به نبودِ فرهنگ درست رانندگی و تصادفات بیشمار و هولناک در جاده های ایران پرداخت و اینگونه نوشت:
“در این سی و دو سالی که از عمر ننگین رژیم منحوس اسلامی می گذرد، بیشتر از هشتصد هزار نفر جان خود را در تصادفات جادّه ای از دست داده اند.
ایران از نظر میزان مرگ و میر تصادفات جادهای در صدر کشورهای جهان قرار گرفته است به گونهای که طی دوره ۱۴ساله ۱۳۷۳ تا ۱۳۸۶، بیش از ۲۶۷ هزار نفر در تصادفات جادهای برون و درون شهری جان خود را از دست دادهاند و حدود سه میلیون نفر نیز دچار مصدومیت شدهاند.
به گزارش دنیای صنعت، آمار کشته شدگان حوادث جادهای پس از انقلاب تقریبن چهار برابر کشته شدگان هشت سال جنگ ساختگی خمینی است، آمار تکان دهنده ای که اگر هر روز درباره آن اطلاع رسانی شود باز هم کافی نیست.
فاکتورهایی مانند ایمنی جادهها، کاهش نقاط حادثه خیز و استاندارد سازی خودروها و از همه مهممتر آموزش نیروی انسانی و کنترل رفتار آنان توسط پلیس قطعن میتواند به کاهش آمار این کشتار روزانه کمک نماید.
بسیار تلخ است که مردمی هر ساله حدود سی هزار نفر از هموطنان خود را کشته و یا مجروح کنند، چون تصمیم گرفته اند که به سر کار، مهمانی، خرید و یا مسافرت بروند. تنها در ۳۰ سال گذشته لااقل ۸۰۰ هزار قبر برای کشتههای رانندگی حفر شده و دست کم یک میلیون نفر مجروح شدهاند که تعدادی از آنان باید باقی عمر را روی تخت و یا صندلی چرخ دار بگذرانند.
در هر ۲۴ دقیقه یک نفر در ایران بر اثر تصادفات رانندگی جان خود را از دست می دهد و با توجه به اینکه ۶۰ درصد افرادی که در تصادفات رانندگی جان خود را از دست می دهند بین سنین ۲۰تا ۴۰ سال هستند، این حوادث عملن نیروی کار و مولد کشور را از بین می برند.”
با تمامی این اوصاف و با توجه به شرایط اسفناک شرح داده شده در متن بالا درباره وضعیت بحرانی جاده های ایران و آمار ترسناک مرگ و میر بر اثر تصادف در میهن مان، به راستی باید از خود پرسید که چه کسی مسئول از بین رفتن بیست و شش دانش آموز بینوای ایرانی است؟
چرا هر ساله رژیم جنایتکار اسلامی اُردوهای اجباری “راهیانِ نور” را برگزار نموده و دانش آموزان را به زور سوار اتوبوس ها و مینی بوس ها کرده و از دورترین نقاط ایران، ایشان را راهی مناطق جنگ زده کشور می کند؟ هر ساله تعداد زیادی از جوانان ایران زمین در راهِ این اُردویِ سخیف، جان شان را از دست داده و می دهند؛ به راستی چه کسی پاسخگوی خون های ریخته شده است؟
آیا بهتر نیست به جای بازی با جانِ دانش آموزان و جوانانِ این سرزمین و فرستادن شان به اُردوهای بی معنایی همچون “راهیان نور” که جز شستشوی مغزی و تخریب منطق، اختیار و اندیشه های آزاد دانش آموزان، نتیجه دیگری در بَر ندارد، محصلین را راهی کمپ های آموزشی و کارگاه های علمی نمود؟
آیا بهتر نیست به جای فرستادن دانش آموزان به اُردوهای عقیدتی – سیاسی که در راستای گسترش آرمان های ترسناک و ارتجاعی امامِ راحل! است، آموزش و پروش مریض حکومت، فکری به حال شادی و سرگرمی و حفظ روحیه نسل جوان این کشور نماید؟ به راستی یک اُردوی مذهبی که در آن نظام اسلامی دیدگاه های خود را به زور به دانش آموزان تحمیل می نماید، برای جامعه مان چه ارمغانی دارد؟
بی تردید باید به حال آینده سرزمینی که دانش آموزانش، آواره جاده های خطرناک کشور شده اند تا حکومت اسلامی عقاید ارتجاعی اش را در ذهن آنان فرو کند و سپس آن نسل جوان که روزی صاحب اندیشه و اختیار بوده، تمامی آموخته های غلط و تاریخ مصرف گذشته اش را در سطح جامعه قِی می کند، خون گریست.