به گزارش دِیلی مِیل؛ یک مادر مسلمان پسر بچه هفت ساله خود را به دلیل عدم موفقیت در حفظ آیات قرآن، وحشیانه با تَرکه ای کتک زد و وی را کُشت و سپس جسمِ بی جانِ کودک بیگناه را نیز به آتش کشید.! به گزارش دادگاه، سارا یِ سی و دو ساله، فرزند بینوای خود یاسین علی را “همچون سگ” کتک زده و کشته بود.
مادر مسلمان برای اینکه جریان کشتن فرزندش را مخفی نگاه دارد، جسم بی جانِ کودک را به خانه خانوادگی برده و وی را در آنجا به آنش کشیده است؛ اما یک مأمور متخصص به تازگی روشن نمود که یاسین علی، پیس از سوختن، مُرده بوده و بی شک، شخصی وی را به قتل رسانده است.
مادرِ خردباخته اسلام پناه، پیش از کشتن یاسین علی نیز مشغول آزار دادن وی بوده است؛ او کودک بیچاره را تنها به دلیل عدم موفقیت و یا علاقه اش به یادگیری دروس اسلامی، کتک می زده و در کُمُد حبس می کرده است. پدر و مادر مسلمان و جنایتکار، کودک هفت ساله را در مسجد محل زندگی شان ثبت نام کرده تا روزی او حافظ قرآن شود.
اما یاسین علی که کودکی عاشق بازی و سرگرمی و وقت گذراندن با دوستانش بوده است، نتوانسته تا خواسته مادر روان پریشش را که همانا حفظ کردن سی و پنج صفحه از قرآن در مدت سه ماه بوده است را برآورده کند و سرانجام ذات بی آلایش و بی خیالِ کودکانه اش، سبب خشم زنِ دیوانه و مرگش شد.
به راستی آیا پست ترین جانوران در قلبِ سیاه ترین جنگل ها و در اعماقِ سرزمین های بدونِ کمترین تمدن و پیشرفت نیز، حاضر به انجام چنین جنایتی هستند؟ تا کی باید بنشینیم و اخبار مربوط به آزار زنان و کودکان توسط خدای ادیان، کتاب های دینی و افراد مذهبی را تماشا کنیم؟
چه زمانی انسان ها در خواهند یافت که دین و مذهب، به جز فلاکت، عقب ماندگی، درماندگی، رنج، فقر، کشتار، خون ریزی و کثافت چیزی برای بشریت به ارمغان نیاورده و در طیِ هزاران سالی که از عمر ننگین ادیان می گذرد، حتی یک گامِ کوچک مثبت به دستِ دین، برای رفاه و پیشرفت جامعه بشری برداشته نشده است؟
کودک آزاری از روزی هاله ای از تقدس به دورِ خود یافت که بنا بر گفتارهای مذهبی، ابراهیم، آن پیامبر موهوم خدایی خیالی، چاقویی برداشته و بر گلوی اسماعیل خردسال نهاد تا وی را در راه خدایش و درخواست وی، قربانی کند.! چه وقت و چه زمانی مردمان از شَر های مذهبی خسته خواهند شد، کتاب های دینی را به سطل های زباله خواهند ریخت و آزادگی و اختیار پیشه خواهند کرد؟
این کودکانِ بیگناه و بی آلایش چه خطایی مرتکب شده اند که روزی به دست کشیش های مسیحی مورد تجاوز قرار می گیرند، روزی توسط روحانی مسلمان مسجد محل شان به آنان تعرض جنسی می شود و روزی ترسناک نیز، به دست پدران و مادران مذهبی شان، به دلیل عدم نشان دادن علاقه به دروس خسته کننده و سراپا دروغ مذهبی، کشته و سوزانده می شوند؟
کودکی را مجبور به یادگیری دروس مذهبی نمودن، کلاه و نشان مذهبی خاص را بر سر و لباسش چسباندن و او را برای مثال “بچه مسلمان”، “بچه مسیحی” و یا “بچه یهودی” و… خواندن عینِ کودک آزاری است و بایستی افرادی که چنین پندارها و کردارهایی در سطح جامعه دارند، توسط دولتی سکولار بازخواست شده و با ایشان به صورت قانونی برخورد شود.
پرفسور ریچارد داوکینز، دانشمند خداناباور و شهیر انگلیسی درباره ایمان مذهبی و چگونگی به ارث بردن ادیان می گوید:
“اگر در اسراییل بدنیا آمده باشی، به احتمال زیاد یهودی هستی! اگر در عربستان بدنیا آمده باشی، به احتمال زیاد مسلمانی! اگر در هند بدنیا آمده باشی، به احتمال زیاد هندو و اما اگر در امریکا بدنیا ماده باشی، به احتمال زیاد مسیحی هستی! ایمان دینی شما از یک موجود الهی الهام گرفته نشده؛ حقیقتی ثابت و پایدار اینست که ایمان شما به زبان ساده تنها جبر جغرافیی است…!”
چون نیک بنگریم حقیقت نیز جز گفته پرفسور داوکینز نیست و باید از خود بپرسیم که بر سرِ ما و انسانیت چه آمده که هر روزه صدها و بلکه هزاران تَن، و به خصوص زنان و کودکان، قربانی باورهای دینی و ایمان مذهبی می شوند که باورمندان برای به دست آوردنش کمترین تحقیق و مطالعه ای نکرده اند و این پندارهای مذهبی، فقط از طریق پدران و مادران شان، بدان ها ارث رسیده است.
نگارنده عمیقن و شدیدن باور دارد که هر گونه باور مذهبی و یا ایدئولوژی دینی ویرانگر و همچون سَم مهلک و کشنده بوده و وجودش برای جامعه زیان بار است؛ چنانچه مردمان یک جامعه خواستار پیشرفت و رسیدن به مُدرنیته و رهایی از چنگال سنت و پندارهای پوسیده و تاریخ مصرف گذشته می باشند، بایستی باورهای مذهبی را به دور انداخته و بَر قدرت هایِ خرد، عقل، منطق و اختیارشان تکیه کنند.
انسانی که عقل، منطق، اختیار و آزادگی را نادیده گرفته، طوق بردگی به گردن انداخته و کورکورانه از سنت ها و قوانین هزاران سال پیش پیروی نموده و به امید بهشتی موهوم، دنیای خود و اطرافیانش را به دوزخی نکبت بار تبدیل می کند، شایسته زندگی در جوامع مدرن و پیشرفته نیست.