بدونِ یک انقلاب فَرهنگی، هَر جُنبشِ سیاسی در ایران محکوم به نابودی است! ۴

انقلابِ سیاسی بدونِ پشتوانه فکری و فرهنگی:

شاید بتوان انقلاب مَردمی سال پنجاه و هفت، که به وسیله روحانیون به سرقت رَفت را نمونه بارز اینگونه انقلاب ها نامید؛ در اینگونه از انقلاب های سیاسی، مردم بدون داشتن کمترین شعور سیاسی و فقط با دَر سَر و دِل داشتنِ شورِ سیاسی، به خیابان ها آمده، اسلحه به دست گرفته و با استفاده از زور و خشونت، رژیم حکومتی خود را تغییر می دهند.

اما شوم بختانه اینگونه تغییرهای همراه به خشونت و تَرس و کشتار، مصداق بارزِ یادواره مشهور پارسی است که می گوید: “از چاله به چاه افتادن!” ؛ در رَوندِ اینگونه انقلاب های چریکی و مسلحانه که از پشتوانه فکری و فرهنگی تُهی می باشند، همواره دیکتاتورِ حاکم رفته و رَهبر و پیشوایِ خونخوارتر، ستمکارتر و دیکتاتوری تَری روی کار می آید.!

انقلابِ اسلامی نمونه بارز یک انقلاب بدون پشتوانه فکری و فرهنگی است؛ انقلاب مردمی که برای بیرون نمودن شاهِ مستبد رخ داد، به یک حکومت دیکتاتوری اسلامی منجر شد! بَد رفت و بَد تر آمد!

انقلابِ اسلامی نمونه بارز یک انقلاب بدون پشتوانه فکری و فرهنگی است؛ انقلاب مردمی که برای بیرون نمودن شاهِ مستبد رخ داد، به یک حکومت دیکتاتوری اسلامی منجر شد! بَد رفت و بَد تر آمد!

جُرج برنارد شا، نویسنده و فیلسوف شهیر ایرلندی درباره اینگونه انقلاب ها می نویسد: “انقلاب ها هیچگاه بار استبداد را سبک نکرده اند، بلکه تنها بار را از شانه ای به شانه دیگر منتقل نموده اند…” به راستی یک نگاهِ گذرا به آنچه که پَس از انقلاب نکبت بار اسلامی بَر سر ایران زمین و مردمانش آمد، به روشنی ثابت می کند که انقلاب سیاسی بدونِ پشتوانه فکری و فرهنگی، راه به قهقرایِ تاریخ برده و محکوم به نابودی و استبداد پَروری است.

انقلاب فِکری و فَرهنگی:

نگارنده انقلاب فکری و فرهنگی در ایران زمین را به صورت زیر به چهار مرحله جداگانه تقسیم نموده و توضیح کوتاهی درباره هر بخش می دهد؛ امید است که اینگونه راهکاری هایِ اساسی از سویِ کسانی که صدایِ رساتری داشته و پیام شان به آسانی به گوش مردمان ایران می رسد، جدی گرفته شده و روی آنان اندیشه شود.

یک- خردگرایی:

خردگرایی به معنایِ نهادینه کردن اساسی در بطن جامعه است که به مردمان آموزش می دهد در هر شرایط زمانی و مکانی و پیش از اقدام به انجامِ هرگونه کاری، ابتدا درباره آن کار و بازخوردهایش اندیشه کرده، با منطق شان آن را سنجیده و سبک – سنگین نموده و در صورتِ لزوم از افرادِ آگاه و صاحب نظر مشورت گرفته و سپس نسبت به انجام آن عَمل، اقدام نمایند.

یک فردِ خردگرا به کار گیری از عَقل، منطق و اختیار در انجام امورِ زندگانی را سرلوحه کارهایش قرار داده و در تلاش است تا همواره بهترین گزینه منطقی و قابل قبول را انتخاب نموده و در تصمیم گیری هایش، به جای احساساتِ قلبی و باورهای مذهبی، از خردِ خود بهره گیرد.

جامعه ای را تصور کنید که در آن تمامی افرادِ جامعه خردگرا می باشند و هیچ کاری بدونِ تصمیم گیری درست بر پایه عقل و منطق آدمی، انجام نمی گیرد؛ آیا به راستی حتی فقط نفس کشیدن در هوایِ چنین جامعه روشنفکر و فرهیخته ای، ارزشمند نیست؟ آیا ما ایرانیان شایسته زندگی در چنین فضایِ بازی هستیم؟!

دو- دوری جستن از خرافات دینی:

شاید بتوان اصلِ “دوری جستن از خرافات دینی” را در تعریفِ سکولاریسم و جامعه ای سکولار گنجاند؛ نگارنده پیشتر مقاله ای تحقیقی، مستند و مفصل درباره سکولاریسم نگاشته که به تمامی خوانندگان خواندن آن را سفارش می کند. (برای خواندن مقاله درباره سکولاریسم، اینجا کلیک کنید.)

جامعه ای که خرافاتی است و در اسارتِ باورهای پوچ مذهبی قرار دارد، مردمانی متوهم، خیالاتی، تنبل، بی استعداد و زودباور را در خود پَرورانده و ملتی بَس کوته فکر، نادان و ناتوان را تربیت می نماید؛ یک نگاهِ دقیق به اکثریتِ مردمان ایران زمین، به روشنی ادعایِ نگارنده را ثابت می کند.

فرتور گوشه از انقلاب بزرگ فرانسه را نشان می دهد؛ انقلابی که به وسیله افکار روشنفکران بزرگ فرانسوی حمایت می شد و در مردم انقلابی فرهنگی - اخلاقی پدید آورده بود و ثمره اش فرانسه پیشرفته و مدرن و آزاد امروز است که مشاهده می کنیم.

فرتور گوشه از انقلاب بزرگ فرانسه را نشان می دهد؛ انقلابی که به وسیله افکار روشنفکران بزرگ فرانسوی حمایت می شد و در مردم انقلابی فرهنگی – اخلاقی پدید آورده بود و ثمره اش فرانسه پیشرفته و مدرن و آزاد امروز است که مشاهده می کنیم.

برای دوری جستن از استبداد و دیکتاتوری و رسیدن به آزادی، رفاه، عدالت اجتماعی، سکولاریسم و دموکراسی، ابتدا باید بَر خرافات و مهملات دینی لجام زد و این سنگِ بزرگ و مانع رسیدن به خوشبختی را از پیشِ روی برداشت؛ مردم باید بیاموزند که آموزه های غلط دینی شان را در چهارچوب خانه ها نگاه دارند و در سطح جامعه انسانی مُدرن، منطقی و متفکر باشند و برای انجام کارهایشان، از عقل شان استفاده کنند و نه از کتاب های دینی شان!

به راستی مردمانی که پس از هزار و اَندی سال، هنوز در سالروز کشته شدن حسین، خود را تکه تکه کرده، گِل بر سر مالیده و گریه و زاری می کنند اما جانباختگانِ راه آزادی، همچون ستار بهشتی را به دست فراموشی می سپارند، شایسته زندگی در یک جامعه سکولار دموکرات نبوده، نیستند و نخواهند بود و هرگز نیز از چنگالِ استبداد رها نخواهند گشت.

سه- گسترش کتاب خوانی و آموزش درستِ کودکان:

یک انقلاب فکری که راه به سویِ آزادی و سعادتِ انسانِ زمینی می برد به مردمانی آگاه، با سواد و به روز شده نیازمند است؛ حال چگونه می توان مردمانِ یک جامعه عقب افتاده را به سمت پیشرفت و ترقی رَهنمون ساخت؟ بی شک تأثیر گذارترین راهِ موجود، تشویق مردم به کتاب خوانی و افزودن بر میزانِ آگاهی شان است.

مردمانِ یک جامعه مذهبی عقب افتاده و سنتی همچون ایران، باید قرآن ها و سایر کتاب های مذهبی را داخل گنجه ها گذاشته، به کتاب فروشی ها رفته و شروع به خواندن کتاب هایی در زمینه های مختلف از جمله: سیاسی، تاریخی، فرهنگی، فلسفی و… کنند تا از دگماتیسم ناشی از آموزه های مذهبی رهایی یافته و قدم در دنیایِ تازه ای گذارند که بی شک دنیایِ دانش و روشنی است.

بدون شک انقلاب مشروطه در ایران، نمونه بارز یک انقلاب همراه با اندیشه های والا است! انقلابی که از سوی روشنفکران ایرانی حمایت می شد و سرانجام قانون مشروطیت به امضای مظفرالدین شاه قاجار رسید.

بدون شک انقلاب مشروطه در ایران، نمونه بارز یک انقلاب همراه با اندیشه های والا است! انقلابی که از سوی روشنفکران ایرانی حمایت می شد و سرانجام قانون مشروطیت به امضای مظفرالدین شاه قاجار رسید.

کودکان و نوجوانان آینده ایران زمین را می سازند بنابراین باید آموزش درست آنان در زمره مهم ترین کارهای جامعه قرار بگیرد؛ شوم بختانه در راستایِ سیاست های نکبت بار رژیم اسلامی، در مدارس به کودکانِ ایرانی آموزش های غلط مذهبی داده می شود و از آن بینوایان، افرادِ متعصب مذهبی می سازند که در راهِ دفاع از ارزش های اسلامی، از هیچ جنایتی فروگذار نخواهند بود.

با این اوصاف این وظیفه هر پدر و مادری دلسوزی است که برای کودکانشان وقت گذاشته و ایشان را به صورت منطقی و با استفاده از مِتُد های آموزشی غربی، آموزشی جداگانه دهند تا این آموزش خانگی، همچون پادزهری در برابر سَمی که توسط حکومت اسلامی در حلق کودکان ریخته می شود، عمل نماید.

چهار- یادگیری از فرهنگ و تاریخ ایران زمین و روی آوردنِ مردمان به میهن دوستی:

جانباخته راهِ آزادی میهن، پژوهشگر و نویسنده بزرگ مان، زنده یاد احمد کسروی می نویسد: “بدبخت ملتی که تاریخ خود را نداند، تیره بخت تر از آن، ملتی که علاقه مند به دانستن تاریخ خود نباشد و شوربخت تر از همه، ملتی که تاریخ خود را به ریشخند بگیرد.”

چون نیک بنگریم ایرانِ ما که سرزمینی است پَس اَفکندِ هزاره ها از خود گذشتگی، فداکاری، میهن دوستی و یکرنگی و اتحاد مردمانش، دارایِ تاریخی بسیار بسیار با ارزش و گوهر بار می باشد؛ از هَر برگِ کتابِ تاریخ ایران می توان درس های بسیار آموخت و در آینده از آموخته های تاریخی استفاده نمود و دیگر اسیر استبداد و ذلیلِ ستمِ حاکمان نَشد.

همچنین زنده نمودن سنت های زیبایِ ایرانی و پاس نگاه داشتن آیین نیاکان مان و جای انداختن دوباره جشن ها و روزهای ملی مان همچون جشن سده، مهرگان و… و نیز خارج نمودن مراسم مذهبی و روزهایِ پوچ و بیگانه ای همچون عیدِ فطر، عیدِ قربان و… از تقویم سالانه ایرانیان، باید در پندار تمامی ایرانیان راستین، جایگاه خاصی بیابد.

مردمانِ ایران زمین باید دَست و دِل از این همه بی تفاوتی و سَردی نسبت به آنچه بَر ایران مان می گذرد شُسته و جامعه میهن دوستی و عرق ملی بر تَن پندارشان بپوشانند و خواهان بهترین ها برای سرزمین مادری مان ایران و تمامی ساکنینش از هر قوم و با هر رنگ و زبانی باشند.

  • رضا

    باز خدا رو شکر دست امثال نیفتاد

  • Sahameddinghiassi

    مشگل ما در دنیای امروزی چیست؟
    برخورد تمدنها   خودخواهی ها  انحصار طلبی ها ویا؟

     

    اگر بتوانیم مردم را در دو گروه
    تقسیم کنیم کاری ساده انجام داده ایم 
    گروهی که سعی در استثمار و استحمار دیگران دارند و میخواهند بر دیگران مسلط
    باشند و گروهی که از روی ناچاری  بینوایی  بی خردی 
    خرافات  بیسوادی  ضعف بنده و برده دیگران شده اند و شاید در
    لابلای اینان یک گروهی دیگر هم باشد که بطور کامل به گروگانی گروه اول در نیآمده
    است ولی گروه اول سعی دارد که این گروه را هم به اطاعت محض خود وادارد. شاید در
    تمامی تاریخ هم همین موضوع کم بیش بوده است. گروهی از همه نعمت های دنیا استفاده
    کردند و هرکاری که دلشان خواست انجام دادند وگروهی هم که همیشه در فشار و ناراحتی
    بودند و سعی میکردند که گلیم خود را از آب بیرون بکشند بعضی وقتها هم به قیمتی
    بسیار و هزینه ای بالا.

     

    البته گاه گاهی هم گروه بنده و
    فرمانبردار در اثر موقعیتهایی سر به شورش برداشته و گروه حاکم را به زیر کشیده اند
    ولی در نهایت آنان که از گروه برده گان بودند بمحض اینکه علف اولوفی دیدند خودشان
    را گم کردند و چه بسا از گروه اول این تازه به دوران قدرت رسیده بسیار بدتر
    وحشتناکتر مخوفتر و بی انصاف تر شده اند. اکنون دنیا بسیار کوچک شده است در
    کشورهایی درجه دو هم سالانه میلیونها نفر مسافرت میکنند و به کشورهای دیگر میروند
    چه برسد به کشورهایی که سفر و گردش در فرهنگ آنان نهادینه شده است. مثلا آلمانی ها
    حتما بایست به تعطیلات بروند حتی اگر کارمندی فقیر و دست به دهان باشند. نمی خواهند
    حتی در چند روز تعطیلاتشان در کشور و یا شهر خودشان باشند. هرطوری شده میخواهند به
    سفر بروند. این رفت آمد ها و این برخورد تمدنها کم کم روی هم اثر میگذارد.

    متاسفانه شیادان بین المللی و
    کسانی که میخواهند به تنهایی سرمایه میلیونها نفر را دراختیار داشته باشند برای
    مردم درد سرهایی تولید میکنند تا بتوانند کنترل خود را بر روی مردم نگه دارند.

     

    همه ما میدانیم که معیار ها مطلق
    نیستند وکاملا به شرایط زمان و مکان و به شرطهایی دیگر بستگی دارند. و معیار ها
    کاملا قراردادی و نسبی هستند.  مثلا در تبت
    میگویند که زنان می توانند چندین شوهر داشته باشند زیرا مجبورند که همه مردان روی
    یک زمین کار کنند و نمی توانند یک همسر داشته باشند.  البته من خوانده ام. در کشورهای اسلامی مردان
    ثروتمند میتوانند چندین همسر داشته باشند. در کشورهایی آفریقای سیاه آزادی جنسی
    بسیار زیاد و عمل جنسی کاملا طبیعی و عادی است میگونید هر مردم میتواند بسمت دختر
    یا زن آزادی ( مثلا شوهر نداشته باشد ) برود و دست اورا بگیرد و به رختخواب ببرد و
    حامله اش کند حتی پدر یا مادر این دختر از او نمی پرسند که پدر طفلی که در رحم
    داری کیست؟

    در هندوستان خانواده عروس به
    خواستگاری داماد میرود و هرچه که دارند به زیر پای آقای داماد میریزند. و اگر
    داماد بد جنس باشد همه ثروت وسرمایه آنان راغارت و با دخترشان هم بدرفتاری میکند.

     

    در غرب آزادی جنسی هست منتهی یک
    قرارداد اخلاقی هم بین دختر وپسر هست که مثلا میگویند که همدیگر را دوست دارند ولی
    در شرایط کنونی نمی توانند ازدواج کاغذی کنند بلکه ازدواج آنان قولی است. در اسلام
    هم که ثروتمند براحتی میتوانند برای پسر و دخترشان همسر انتخاب کنند ویا خود آنان
    بسمت ثروت و مکنت جلب میشوند و عمل جنسی کاری آسان است. دیگران هم  میتوانند ازدواجهای موقتی کنند. البته باز
    بایست شخص ثروتمند باشد. وگرنه کدام دختر عادی حاضر است که صیغه کسی فقیربشود.
    مردان فاحشه ساز براحتی دختران بینوایی را در کشورهای اسلامی فاحشه میسازند
    درصورتیکه در غرب فاحشه ها زنان ثروتمندی هستند که از این راه کسب درآمد
    میکنند.  و مواظب خودشان هم هستند و بدون
    روکش با مردی لقاح نمیکنند تنها با دوست پسرخود بدون روکش رابطه دارند.  اینکار از نظر مسلمانان فاحشگی است ویا بنا به
    معیار اسلامی اکثر و شاید همه زنان غرب چیزی شبیه فاحشه باشند البته با معیار
    مسلمانان؟

    مرد یا جوان شرقی یا کشورهای
    اسلامی با دیدن دست دادن یک زن با یک مرد رگهای گردنش سرخ میشود و اگر بتواند
    میخواهد هردوی آنان را قیمه قیمه کند. درصورتیکه همین مرد ویا پسر می بیند که
    رهبران کشورشان مردم را غارت و اموال ملی را به خارج دزدی میکنند وبحسابهای شخصی
    شان واریز میفرمایند و بعد هم با زندگی تجملی حاصل از غارت و دزدی مردم زندگی
    اشرافی افسانه ای دارد و جوان جلق خودش را میزند و به اینکار کاری ندارد؟ تنها
    مشگل او رابطه آزاد بین زن و مرد است که تحملش را ندارد ولی دزدی و غارت کشورش را
    براحتی تحمل میکند. حتی بچه بازی و لواط را هم زیر سیبیلی درمیکند.

     

    مسلمان به غربی میگفت که تو کثیفی
    زیرا بعد از توالت رفتن خودت را نمی شوری بلکه با دستمال کاغذی تمیز میکنی.  غربی هم میگفت تو هم کثیفی زیرا با دست خودت
    مقعد و مدفوع خود را در تماس هستی؟ در صورتیکه دست من با مدفوع تماس مستقیم ندارد؟

     

    متاسفانه کسانی که برای منافع
    ابلهانه و یا شخصی شان با غرب به ظاهر در افتاده اند در عمل مورد قبول سیستم های
    غارتگر هستند زیرا آنان کینه  دشمنی  فساد را زیاد میکنند و اربابان واقعی میتوانند
    بازارهای اسلحه و مواد منفجره و مخدره خود را داشته باشند و با آنان تنها به جنگ
    زرگری قناعت میکنند ولی ضرر و زیان این کار عملا به مردم عادی برمیگردد. این مردم
    عادی هستند که از این دشمنی ها زیان مالی و جانی میکنند. نمونه هایش را میدانید.

     

    بن لادنها که ادعای کمک به
    مسلمانان را داشتند عوض ایجاد کار 
    دانشگاه  مدرسه های فنی  رفاه مردم تاسیس بیمارستانها و… به گسترش
    نفرت و کشتار پرداختند تا یا از روی ابلهی و یا از روی وابستگی مردم مارا ذلیل تر
    کنند. حالا دیگر مارا بعنوان تروریست می شناسند و اگر درغرب زندگی کنیم با پنبه
    سرهای ما را می برند و سرمایه های مارا غارت محترمانه میکنند واگر در شرق هم باشیم
    بایست زیر تحریم های خرد کنند و کشت کشتارهای وحشیانه زندگی کنیم.  مردم فلسطین مثال بارز این مشگل است. عربهای
    ثروتمند در کاخهای افسانه ای زندگی میکنند و بچه فلسطینی آب برای شستشو و خوردن
    ندارد. یا مدرسه ندارد درصورتیکه در اسلام گفته اند که طلب علم برهر زن و مرد
    مسلمان واجب است ولی گویا رهبران ثروتمند میلیاردی اسلامی کر و کور هستند. علم در
    کودکی مثل نقش برسنگ است ولی کو گوش شنوا. 

     

    تنها رهبری که من خوانده ام زندگی
    درویشی و بی تجملی دارد رییس جمهور اوروگویه است که بسیار ساده زندگی میکند ولی
    دیگر رهبران بخصوص در کشورهای اسلامی غرق درثروتهای دزدی شده   غرق در شهوترانی و غارت و آزار مردم هستند.

     

    درکشورهای دنیا سوم قدرتهای واقعی
    که در پشت سرسیستمهای حکومتی هستند تفرقه دزدی 
    فساد  حماقت تعصب  بیسوادی 
    جهل  ابلهی را توسعه میدهند تا بهتر
    بتوانند از مردم سواری بگیرند. آنان رهبرانی ابله تر از حتی مردم عادی را برسرآنان
    سوار میکنند. مثلا درکشوری مثل عراق که آنهمه استاد دانشگاه و دانشمند بود دیوانه
    ای بنام صدام حسین را سرکار میگذارند. 
    متاسفانه دینها هم که برای بهترزندگی کردن بشر آمده اند را به ملعبه ای
    برای اثبات کارهای خلاف خودمورد بهره وری قرار میدهند و هر تفسیری که بخواهند از
    دل دینهای بیرون میکشند.

     

    راه چاره چیست   اول ما بایست تمامی تفرقه ها را کنار بگذاریم
    و با هم با مروت عدالت و مروت زندگی کنیم. 
    بایست برای جوانان خود کار  تحصیلات
    بالا  ازدواج مسکن و آسایس فراهم
    سازیم.  البته نه تنها برای جوانان بلکه
    برای همه منتهی جوانان به سبب داشتن فکر جوان و آماده بودن برای یادگیری بایست
    بیشتر مورد توجه قرار گیرند. زیرا بزرگتر ها نه آن توانایی یادگیری جوانان را
    دارند نه آن تحمل وانرژی جوانان را. اگر جوانان هرز بروند و تحصیلات خوبی نداشته
    باشند در سنهای بالاتر انگل اجتماع خواهند بود. خرد گرایی  احترام به دیگران  احترام به معیارهای دیگران و آزادی فکری و
    عقیدتی ازراههایی است که به نفع ما به ضرر غارتگران بین المللی هست که از راه غارت
    و تفرقه میان ما به آن سرمایه های نجومی رسیده اند. آنان با استخدام مردم از میان
    خود ما مارا بجان هم میاندازند و خودشان به ریش همه ما میخندند.  مثلا یک کارگر معدن آلمانی  با یک کارگر صنایع سنگین ایرانی و یا یک کارگر
    اسراییلی که با فشار طاقت فرسا برای لقمه نانی زحمت میکشد چه برخورد منافعی
    است؟  برخورد منافع میان غارتگران است که
    میخواهند همه را لخت کنند و بجان هم بیاندازند تا خودشان از آبهای گل آلوده ماهی
    های درشت شکار کنند. برنده جنگها آنان هستند و پادوهای ابله شان وبازنده جنگها همه
    ما هستیم که زندگی  جان و مال و افراد
    خانواده خود را سرهیچ پوچ از دست داده ایم. 
    همه میدانند که اکنون جنگها به نفع غارتگران بین المللی شرکتهای بیمه
    سازنده مواد منفجره  ومواد مخدر است. مثل
    جنگهای قدیم نیست که عده ای با شمشیر بجان هم می افتادند و عده ای مغلوب و گروهی
    هم پیروز میشدند اکنون هر دو طرف مغلوب میشوند.  

  • Sahameddinghiassi

    چگونه  کمتر از یک در صد مردم دنیا  نودنه درصد بقیه را بخدمت خود گرفته اند؟

     

    بارها همه ما شنیده ایم که حتی در
    ولایات متحده آمریک هم اکنون صدای نود نه درصدیها در آمده است. چرا زیرا کارد به
    استخوان آنان هم رسیده است. درگذشته کشورهای مثلا قدرتمند اروپایی با استعمار و
    استحمار بیش از حدشان دهان  نود نه درصدیها
    خود را می بستند. ولی اکنون با بودن اینترنت و تبادل اخبار اوضاع کمی فرق کرده
    است. این است که آنان هم برنامه های بهتری برای غارت مردم دینای سوم تهیه دیده
    اند. البته این موضوع جدیدی نیست حتی اسکندر هم گفت اگر میخواهی برکشوری مسلط باشی
    کارهای بزرگ را به اشخاص فرومایه و بیشعور واگذار کن و کارهای پست را به انسان های
    والا بده؟

     

    آن یک درصدیها که دنیا را می
    چرخانند از ثروت نجومی و دست های باز برخوردار هستند آنان بیش از چهل در صد تمامی
    ثروت دنیا را در کنترل و اختیار خود دارند براحتی بهترین دانشمندان خود فروخته و
    جوانان ساده دل را استخدام میکنند. در جمع آنان والاترین جامعه شناسان و ملت
    پژوهان و زبان شناسان و… سایر دانشمندان وجود دارند و دست بسینه آنان هستند و
    برایشان برنامه ریزی های صد ساله میکنند.

     

    آنان به کمبودها و نکات ضعف و قدرت
    مردم و ملتهای دنیا واقف هستند. پس براحتی میتوانند آنان را برعلیه هم طبقه بندی
    کنند تا بخود مشغول باشند  و کاری بکار
    آنان نداشته باشند.  دعواهای سرخ سیاه   عرب عجم  
    ترک  فارس  پشتون وغیر پشتون  و.. نفاق بین سنی و شیعه   اسماعیلی و… بهایی و مسلمان یهودی   و مسیحی 
    و… رشتی و تهرانی و…  بی دینان
    وگروه با دینان   زن مرد   سیاه سفید  
    همه همه برنامه ریزی شده است. وگرنه یک کارگر معدن شیلیایی  با یک کارگر معدن روس  و یا فلسطینی و عرب    با یهودی 
    و اسراییلی چه برخورد منافعی دارند؟ هر دو مثل …کار میکنند ودسترنج آنان
    هم بسرعت از بین میرود. امتیاز فروش اسلحه های مدرن و کشت کشتار های جوانانی که از
    آنان مثل اسباب بازی دوست داشتنی در دست کیست؟ 
    یک موشک شصت هزار دلار قیمت دارد. این پول را کی می پردازد  همان کارگری که با عرقش دسترنج کمی دارد. 

     

    کسانی مثل بن لادن و صدام حسین و
    قذافی در واقع مامورین و بازیابان آنان هستند یا دانسته یا ندانسته.  وگرنه چه خدمتی بن لادن به اسلام کرده است. همه
    ما میدانیم که اکثر مسلمانان غیر عرب قرآن کریم را نخوانده اند و یا اگر خوانده
    اند تمامی آنرا همراه با ترجمه به زبان مادریشان نخوانده اند. دلیلش هم این است که
    اگر گیر یک مثلا مسیحی متعصب و با سواد بیفتند براحتی مسیحی می شوند. ممکن است از
    ترس ابراز نکنند ولی حالا یک مسیحی متعصب شده اند. بسیاری از مسلمانان دو آتشه کم
    سواد و بدون داشتن معلومات عمیق از اسلام براحتی مسیحی شده اند.

    همانان که تفنگ و سلاحهای مدرن دست
    مردم ساده و برادران افغانی ما دادند و آنان به برادر کشی رو آورند و کشورمان را
    ویران کردند. فساد و دزدی و رشوه خواری هم از دست مایه های آنان است. وقتی انسانها
    در شرایط بد مادی و معنوی باشند براحتی دستهایشان آلوده به فساد مالی و اخلاقی
    میشود. و درنتیجه حس اطمینان واعتماد و دوستی بین مردمان ما کم کم ازبین میرود.
    برادران کرد ما در بیش از پنج کشور تقسیم شده اند وبرای هرکدامشان هم یک رییس
    ساخته اند که باحتمال دست نشانده خودشان است تا آنان را از وحدت باز دارند.  کشورهای مارا کوچک تر کرده اند و بین همه ما
    فاصله های مصنوعی انداخته و نفرت و تعصب و غرورهای الکی به مردم ما تزریق کرده
    اند. مثلا امپراطور بحرین   که کشورش را در
    اختیار  کی گذارده است؟ و مردمش را به چه
    روزی نشانده است؟

     

    یک مشت دزد عظیم شان به روی
    ثروتهای ملی مردم ما مثل دوآلپا افتاده اند که گویی سرمایه وارث پدریشان است. آنان
    این سرمایه ملی را که بایست صرف خدمت به مردم ورفاه و دانش آنان شود  غارت کرده و با توسل به اربابان بین المللی شان
    مردم را سرکوب میکنند و بین آنان انواع و اقسام تفرقه ها را پایه گذاری میکنند و
    به نام خودشان در کشورهای کافرستان ها ذخیره برای روز مبادا و یا آخرت خود میکنند
    که به حوریان بهشتی رشوه دهند؟

     

    سرمایه داران بی خبر از خدا و
    انسانیت مردم را سعی دارند بی شعور 
    متعصب  ابله  معتاد به امراض دنیا وحتی سکس بار آورند و بعد
    هم از آنان مثل یک ربات یا آدمک سو استفاده میکنند و آنان را بجان بقیه مردمی که
    تا اندازه ای هشیار شده اند می اندازند. کشت کشتارهای بین مردم ما از همین جا
    سرچشمه میگیرد.  حتی آنانی که مثلا از
    فساد  و دزدی  و آزار فرار کرده و مثلا به کشورهای پیشرفته و
    دمکرات پناه برده اند باز بایست اکثرشان برده 
    و بره اربابان باشند و با دریوزگی زندگی کنند. همین موضوع برسر جوانان
    کشورهای ما آمده است که برده و بره دستگاه هایشان شده اند.

    راه نجات چیست؟  وحدت 
    بین تمامی مردم و تساهل  کنار
    گذاشتن تعصب و گرفتن دامان علم و دانش  خرد
    و عقل.  همکاری و تعاون بین همه مردم
    کشورهای ما. آنان که فکر میکنند تنها یک کشور را نجات دهند کاری مشگل در پیش
    خواهند داشت. این مشگل بایست در سطح کل خاورمیانه 
    آسیای مرکزی و شمال آفریقا  یا بهتر
    بگوییم در سطح کل دنیا پیاده شود و همه مردم متوسط و فقیر بایست باهم متحد شوند
    وعلیه هم با تحریک غارتگران اسلحه بدست نگیرند و دیگران را برای خاطر مسایلی
    موهوم  وبی ارزش کشتار نکنند.

     

    متاسفانه با وجود اینکه همه
    پیامبران و همه فلاسفه و دانشمندان والا و انسانی این موضوع ها را چه بصورت شعر و
    چه بصورت داستان گفته اند ولی متاسفانه گوشهای شنوا و دلهای باز و چشمانی باز وجود
    ندارد بطوریکه حتی شیطان گفته است بمن انسان نشان بدهید من اورا سجده خواهم کرد.

     

    تنها یک شعر سعدی که فرمود  بنی آدم اعضای یک پیکرند    که در آفرینش زیک گوهرند   برای دانا کافی خواهد بود. مقصود اینجا
    انسانهای ساده و والا هستند نه دزدان عظیم شان وغارتگران تریلیونی دنیا که دیگ طمع
    و دزدی آنان هرگز از چوشش نخواهد افتاد. 
    یا مولانا که خطاب به حاجیان میگوید   
    ای بی خبران کجایید کجایید    محبوب
    در اینجاست  بیایید بیایید؟ ولی آیا حاجیان
    به این نصیحت مردی که دنیا در برابر عظمت فکری و اندیشه اش سرخم کرده اند  گوش میکنند؟ 
    آنان در بیابان حیران و سرگردانند و به شیطان سنگی سنگ پرتاب میکنند در
    صورتیکه شیطان در وجود شیادان و غارتگرانی است که برآنان حکم میرانند.

    به امید روزی که بشر به آن بلوغ
    فکری برسد که برای خاطر یک مشت تلا وبرای این زندگی بی ارزش پوچ و کوتاه همدیگر را
    آزار ندهد و غارت نکند؟

     

    پیامبر پارسی فرموده است گفتار ن
    یک  کردار نیک  اندیشه نیک   
    یا حضرت بهاالله فرموده   که ای اهل
    عالم  به چشم بیگانگی در هم ننگرید  که همه بار یک دارید و برگهای یک شاخسار و
    گلبرگهای یک گلبن.  که خیمه وحدت عالم
    انسان برپا گردیده است؟ ولی آیا همه بهاییان که اینهمه جان عزیز را فدا کرده
    اند  به این گفتار رفتار میکنند؟  یا باز اغیار میگویند احبا یعنی غیرها بیگانه و
    دوستان و عملا با آموزه پیامبر خودشان در تضاد هستند. همان تعصب جاهلانه همتایان
    یهودی و مسلمان خود را دارند. حتی در امانت داری که اینهمه به آنان گوشزد شده ویا
    غیبت هم دست کمی از همتایان دیگر خود کمی و کاستی ندارند. بعد هم بهانه میآورند که
    چون در فشار هستند مجبورند که سرکسی کلاه بگذارند ویا در امانتها خیانت کنند زیرا
    دستگاه با آنان خوب رفتار نکرده است. و عملا از خون شهدای بهایی و عروسان شیدای
    شهید بهایی و یا سی هزار بابی شهید شده سو استفاده نام نیکشان را میکنند؟

    دسته بندی اخیر اینان  نفرت بین بی دینان و با دینان است. مواظب باشید
    که در این چاله هولناک نیفتید؟  برای ما
    نباید مهم باشد که کی چه است  اگر انسانی
    خوب  خوش زبان  سالم و انسان دوست بود کافی است ولو اینکه
    بگوید خدا هست یا نیست؟  کافری که دستهایش
    کمک میکند و دست های مظلومان را میگیرد بهتر است که مثلا با خدایی که دزدی های
    میلیاردی میکند و ملتی را بخاک سیاه می نشاند؟ 

  • Parvin58

    این متن جیز تازەای نمگوید بلکە ما را از اسلامگرایی بە ناسیونالیسم میبرد کە نمونەاش را هم در زمان شاه تجربە کردیم و نتیجە اموزشها و برنامەهایش رشد اسلامگراها بود. تنها راە این است کە از تعصب و ایرانیسم بپرهیزیم و بە دنبال عدالت اجتماعی، ازادی انسان از هر جە قید و بند ایدئولوژیکی بر مبنای ازادی فرد و حقوق انسانی باشیم. احمد کسروی انروی سکە اخوندها بود. در زمان شاە خدا،شاە،میهن بود و الان هم خدا، ایت الە و مردم است. جیزی عوض نشد.