بی تردید عنوان این مقاله خونِ بسیاری از شیعیانِ خردباخته مرتضی علی را به جوش آورده و ایشان را به قَدری پریشان ساخته که یا شخصَن خواهان کُشتنِ نگارنده اند و یا آرزوی به هلاکت رسیدنش را کرده و از صمیم قلب خواستارِ هر چه زودتر “از صحنه روزگار مَحو شدن” نویسنده این نگاشته، به دست الله مدینه و پیروانش می باشند.
نگارنده با آگاهی کامل از پیامدِ نگاشتن چنین مقاله تابو شِکن و خُرافات ستیزی که بدونِ شَک به قیمتِ جانَش تمام خواهد شد، این نگاشته مُستَنَد و تحقیقی را به عِشقِ کودکان ایران زمین و نسل های آینده آن مرز و بوم نوشته و آن را پیشکش به پیشگاهِ ملتِ شریف و آزادی خواه ایران می کُند تا به قول زنده یاد کَسروی: “بخوانند و داوَری کنند…”
اُمید است که اینگونه مقالات روشنگرانه که در راستایِ خردگرایی و خرافات ستیزی نگاشته می شوند، چراغِ راهی شَوند برای آیندگانِ آن سَرزمینِ نازنین تا روزی از راه رسَد که مامِ میهن دیگر شاهد اسیر شُدنِ فَرزندانش در دامِ دین و روحانیون نباشد.
– رابطه فامیلی حُسین ابن عَلی با یَزید:
یَزیدِ فَرزندِ مُعاویه و از طایفه “بنی اُمَیه” بود؛ پدر بزرگش ابوسُفیان و جَدِ پدری اَش “عبدالمطلب” نام داشتتند. از طَرفی حُسین فَرزندِ علی (امام اول شیعیان) و از طایفه “بَنی هاشم” بود و پدربزرگانش محمد (پیامبر اسلام) و ابوطالب و همچنین جَدِ پدری اَش “عبدالمطلب” نام داشتند.
از رابطه بالا می توان نتیجه گرفت که حُسین و یَزید پسرِ پسر عَمویِ هَم بودند، علی و معاویه پسر عَمو بودند، معاویه و محمد نیز پسر عَمو بودند، ابوسفیان و ابوطالب بَرادر بودند و ابوسفیان عَمویِ علی و محمد بوده است. این تاریخچه خانوادگی به روشنی نشان می دَهد که جنگِ میانِ بنی هاشم و بنی امیه، از ابتدا بَر سرِ قدرت بوده است و هیچ سُخنی از حسِ آزادی خواهی طَرفین وجود نداشته است.
– شرایطِ صُلحِ امام حَسن با معاویه و سَهم حسین از این قَرارداد:
– آنچه در بیت المالِ کوفه هَست به امام حَسن تعلق گیرد و همچنین خَراجِ شهر دارابگرد (از شهرهای ایران) متعلق به امام حسن شود. (تاریخ طبری ، جلد ۷ ، صفخه ۲۷۱۵)
– هر سال مبلغ دو میلیون درهم نیز به امام حسین پرداخت شود. (اخبارالطوال ، صفحه ۲۴۱)
– مقرری امام حسن و امام حسین در زمان عُمر سالیانه ۵ هزار درهم بود که در زمان خلافتِ مُعاویه به سالی یک میلیون درهم (معادل ۴ هزار کیلو نقره) رسید. (تاریخ تمدن اسلام ، جلد ۴ ، صفحه ۸۸)
– رابطه امامان حَسن و حُسین با مُعاویه پَس از صُلح:
– دَر سَفر هایِ مُعاویه به مکه و مدینه امام حسن و امام حسین از نُخستین کسانی بودند که به پیشوازِ مُعاویه می شتافتند و معاویه را در آغوش می گرفتند. (اخبار الطوال،صفحه ۲۴۳) (روضه الصفا ، جلد ۳ ، صفحه ۸۰ . ۸۳ )
– رابطه امام حُسین با معاویه به شکلی بود که در سالِ ۴۹ هجرت به فَرمانِ مُعاویه دَر جَنگِ قسطنطنیه شرکت کرد. (زندگانی امام حُسین، صفحه ۱۲۲)
– امام حُسین در نامه ای که به معاویه نوشت تأکید کَرد که مَن خواهان مقابله و جنگ با تو نیستم و یه یارانش فَرمود: “تا زَمانی که مُعاویه زنده است، باید خانه نشینی را پیشه خود سازید. (اخبار الطوال، صفخه ۲۴۴) (روضه الصفا، جلد ۳ ، صفحه ۱۵)
– قُدرت طلبی خاندانِ بَنی هاشم:
پَس از اینکه عَلی ابن ابوطالب، به دَلیل عَدمِ داشتنِ لیاقت، کفایت و شایستگی کافی کنار گذاشته شد و مُعاویه رویِ کار آمد و حکومت دودمان بنی امیه پایه ریزی شُد، همواره چَشم بَنی هاشم به دُنبالِ باز پَس گیری قُدرت و نابود کردن حکومت بنی امیه بود.
اما حَسنِ اِبن عَلی مزه پول باد آورده و ثروت زیاد را به رویِ تَخت نشستن و حُکم راندن ترجیح می داد و بنابراین با دریافت رشوه های کلان و حقوق های ماهیانه از بیت المال و از دَستِ معاویه، دَهانش را بَست و مشغول عیش و نوش و زندگانی اش شد؛ البته حسین ابن علی نیز به هنگامِ خلافیت معاویه، سربازِ مطیعِ خلیفه و جیره خوار حکومت بنی امیه بود.
در این ویدیو، آقای مشیری، با استناد به نوشته چند تاریخ نویس اسلامی، بیان می کند که چگونه عشق به پست و مقام و رسیدن به خلافت چشمان حسین را کور کرده بود.
از آنچه گفته شَد نتیجه میگیریم که تنها جنگ و دعوای میان بَنی هاشم و بنی امیه، جنگ بَر سر قدرت بوده و این لذت به قدرت رسیدن و حکمرانی کردن بود که حُسین را روانه کربلا ساخت و تمامی روایات و قصه های مربوط به آزادی خواهی حُسین، خیالی، دروغین و زاییده پندارهای پوسیده روحانیون شیعه است.
– جاه طَلبیِ حُسین اِبن عَلی:
نویسنده و پژوهشگر گرامِ میهن، زنده یاد علی دشتی در رابطه با قدرت طلبی در تاریخ اسلام می نویسد: “چون نیک بنگریم، تاریخ اسلام جز تاریخ رسیدن به قدرت نیست. تلاش مُستمریست که ریاست طَلبان در راهِ وُصول به امارت و سلطنت بکار بسته اند و دیانت اسلام وسیله بوده است نه هدف…”
به راستی جمله یاد شده شاید بهترین تعریف و توضیح درباره حُسین ابن عَلی باشد؛ حُسین که تا پیش از مرگِ معاویه وی را خلیفه بَر حق می دانست و سربازِ معاویه و جیره خوار حکومت بنی امیه بود و سالیانه دو میلیون درهم از بیت المال دریافت می کرد، پَس از مرگِ معاویه به یکباره شرایط را بَرای به چنگ آوردن قُدرت مناسب دید.
حُسین با فاسد و نا لایق خواندنِ یزید، که یک انسانِ بسیار آزاد اندیش، شاعر و روشنفکر (نسبت به زمان خودش) بود و همچنین معرفی خود به عنوان نوه پیامبر اسلام و خلیفه و پیشوایِ بَر حَق مسلمانان، در تلاش بود تا جایگاه مردمی یزید را از میان برده و خود در دل و جان مردمان مسلمان، ارزش و اعتباری بیابد.
اما از آنجا که اعراب مسلمان دورانِ تلخِ خلافتِ علی را تجربه کرده بودند و می دانستند که حسین نیز فرزند همان علی معروف به “قُتال العرب” است، برای سخنانِ پوچ و بی اساس حُسین کمترین ارزشی قائل نشدند و تمامی آن سخنرانی ها و ترور شخصیتی یزید به یک نامه از سویِ مردم کوفه مُنجر شد که البته فرجامِ خوشی برای حسینِ قدرت طلب داستان مان، نداشت.
به هَر روی حسین تنها برای به چَنگ آوردن قدرت و تکیه زدن بر صندلیِ حُکمرانی به همراهِ یارانِ بینوایِ اَندکش که تعداد قابل توجهی از آنان را زنان و کودکان تشکیل می دادند، راهیِ عراق شد و در محلی به نام کربلا، با سپاهیانِ یزید رو به رو گشت.
– آیا کربلا، کویر بود و حُسین و یارانش در حال هلاک شدن از فرطِ تشنگی بودند؟
پاسخ بدین پرسش بی تَردید با آنچه تا کنون شنیده اید بسیار متفاوت است؛ حقیقت این است که کربلا، جلگه ای حاصلخیز و سَر سبز بوده و نه یک کویر خشک و بی آب و عَلَف و هوا نیز خُنَک بوده و نه داغ و سوزان!
دَهم محرم سال ۶۱ هجری قمری برابر با ۲۱ مهر ماهِ سال ۵۹ هجری شمسی است؛ بَله بر خلافِ آنچه که تا کنون می پنداشتید، عاشورا در فصل پاییز بود و نه در تابستانی خُشک و سوزان! در این ماه از سال هوا رو به سردی میگذارد و لازم به توضیح است در زمانی که زمین اینقدر آلوده نبوده، هَوا از نیمه دوم شهریور ماه رو به سردی گذاشته و در مهر ماه کاملن خنک بوده است.
عراق سرزمینی جلگه ای و حاصلخیز می باشد و یافتن کویری خشک و بی آب و علف (آنگونه که روحانیون شیعه میگویند) در آن سخت است. کربلا دقیقن در کنار رود فرات و تقریبن در مَدار جغرافیایی شهر اصفهان قرار دارد و خشک بودن و بیابانی بودن آن در سال ۶۸۰ میلادی باور نکردنی است.
رودخانه فرات یکی از پر آب ترین رودخانه های منطقه است که عرض آن در بعضی از نقاط به چند کیلومتر هم می رسد، پَس چگونه ادعا می شود که این رود را سپاه یزید بر سپاه امام حسین بسته است؟! دَر جُلگه حاصلخیز کربلا با کندن ۴ الی ۵ متر می توان به آب رسید، آیا آن ۷۲ تن توانایی کندن زمین را هَم نداشتند و یا عقل شان نمی رسیده است؟!
– خودخواهیِ حُسینِ اِبن عَلی:
حُسین برای رسیدن به قُدرت حاضر شُد تا تمامی عزیزانش را به کامِ مرگ کشانده و یکایک شان را از دَمِ تیغ بگذراند؛ حُسین به خاطر خود و تکیه زدن بر تختِ خلافت، زمینه کُشتار خود و یارانش را فَراهم آورد و به گورستان تاریخ پیوست؛ حال چه چیز و کدام نقطه از حرکت حسین انقلابی و برای رسیدن به آزادی بوده که امروزه به سرورِ آزادی خواهانِ جهان، می خوانندَش؟
حُسین با اینکه سپاهیانِ بیشمارِ یزید را دید و می دانست که کمترین شانسی در برابر آنان ندارد و تمامی یاران و اعضایِ خانواده اش هلاک خواهند شد، باز هم به یاغی گری پایان نداد و با یک دندگی و دیوانگی مَحض، بَر علیه سپاهِ یزید، شمشیر از نیام کشیده و به مبارزه پَرداخت! آیا حسین پدَر، همسَر، برادَر، عمو، دوست و یا پیشوایِ نمونه ای بوده است؟
کدام پیشوایِ با شعور و با منطق و دارای قدرتِ تفکر بدور از تعصب حاضر است تمامی پیروانش را به خاطر به قدرت رسیدنِ شخصِ خود، روانه گورستان کُند؟ آیا حسین از نظر عقلی سالم بود؟ بدون شک خیر! یک انسانِ عاقل که از سلامتِ فکری برخوردار است، هرگز با هفتاد نَفر به جنگِ هزاران نَفر نمی رود!
حسین در یک کلام، دیوانه ای بود که عشقِ رسیدن به قُدرت، چشمانش را کور و خردش را از وی گرفته بود! حسین سَببِ به خاک و خون کشیده شدن یاران و خانواده اش گشت تا بلکه بتواند به قُدرت رسیده و خلافت را به دستِ خاندانِ بنی هاشم باز گردانَد!
حُسین ابن علی به اندازه فَهمِ یک گاو از دانشِ فیزیک کوانتوم، با آزادگی و آزادی خواهی بیگانه است؛ حسین نه سرور آزادگان جهان است و نه حتی شخصیتی لایق احترام! او آدمکی است اسیرِ عشقِ به قُدرت رسیدن که در این راه تمامی یاران و اعضای خانواده اش را قُربانی نمود.
بیایید این حقیقت تاریخی را به کودکان مان آموزش دهیم و این بُتی که از حُسین ساخته شده است را به عمیق ترین شکل ممکن شکانده و ویران سازیم! باشد که روزی تمامی ایرانیان به ماهیت راستین حُسین پِی بُرده و به این سوگواری های هر ساله شَرم آور، پایان دهند.