لیبرالیسم چیست و چه گونه هایی دارَد؟ ۳

-لیبرالیسم چیست؟

لیبرالیسم یک جُنبشِ و جهت گیری سیاسی است که ترجیح می دهد تا پیشرفت های اجتماعی از راهِ به کار بُردن قانون و اصلاحات انجام گیرند و نه به کمک رُخ دادن انقلاب های سیاسی و اجتماعی که شیرازه کشور را از هم گسسته و مملکت را به سویِ پَس رفت و عقب ماندگی سوق می دهند.

لیبرالیسم باور و اعتقادی است راسخ در راستای مهم و با ارزش جلوه دادن حقوق برابر انسان ها و همچنین آزادی در بطن یک جامعه؛ این دیدگاه سیاسی در قرنِ هجدهم آغاز شد و همراه با جنبشی که برای حکومتِ مردم بَر مردم و سرنگونی حکومت های اَشرافی و بِه سالاری شکل گرفته بود، به شدت در میان مردم و حتی فیلسوفان رَواج پیدا کرد.

پَندارِ لیبرالیسم را شاید بتوان بدین صورت و به شکل خلاصه تعریف کرد: بَرتری و اولیتِ یک فَرد و یا یک ملت و همچنین دیدگاه هایِ خود مختاری و خود سازمانی آنان (یک فرد و یا یک ملت) در برابرِ دولت، خانواده، اقتصاد و سیاست را لیبرالیسم می خوانند.

با آغاز قرن هجدهم جنبش سیاسی لیبرالیسم در آمریکا و اروپای غربی گسترش یافت و کلاسیک لیبرالیسم با توجه به نیازهای جامعه شهرنشین آن روز و همچنین با وجود شکل گیری انقلاب صنعتی، هستی پیدا کرد.

با آغاز قرن هجدهم جنبش سیاسی لیبرالیسم در آمریکا و اروپای غربی گسترش یافت و کلاسیک لیبرالیسم با توجه به نیازهای جامعه شهرنشین آن روز و همچنین با وجود شکل گیری انقلاب صنعتی، هستی پیدا کرد.

-دیدگاه های بنیادی و اصولی لیبرالیسم چیستند؟

جنبش سیاسی لیبرالیسم دیدگاه ها و باورهای سیاسی زیر را پشتیبانی کرده و به صورت اساسی از آنان حمایت می کند:

لیبرال دموکراسی، حقوق بشر، حکومت مشروطه به معنای حکومت بَر اساسِ قانون، انتخابات های آزاد و عادلانه، آزادی ادیان و مذاهب و همچنین بازرگانی آزاد (تجارتی است که بدون تحمیل سهمیه و یا مالیات های اختصاصی بر ضد کالاهای خارجی انجام می شود)

گفته می شود که اصول بنیادی لیبرالیسم و دیدگاه های سیاسی که به وسیله این پندار پشتیبانی می شوند نه فقط توسط لیبرال ها، بلکه حتی در سایر گروه های سیاسی نیز مورد قبول واقع شده و عنوان دیدگاه هایی بنیادین شناخته می شوند. لیبرالیسم به دو شاخه سوسیال لیبرال و کلاسیک لیبرال تقسیم می شود.

-کلاسیک لیبرالیسم چیست؟

لیبرالیسم کلاسیک در قَرن هجدهم آشکار گشت و در آمریکا و اروپای غربی شهرت یافت و جایگاه خاصی پیدا کرد؛ یک روش کار و فلسفه کلی است که به ایدئولوژی یک حکومت محدود شده توسط قانون، آزادی بیان، آزادی ادیان، آزادی گرد هم آیی ها و نشست ها، آزادی رسانه ها و همچنین آزادی بازار (بازرگانی آزاد)، اعتقاد راسخ دارد.

کلاسیک لیبرال، خواهانِ حکومت مشخصی بود که خط مشی عمومی و جامعه در دوران شهر نشینی و انقلاب صنعتی خواهانش بودند؛ کلاسیک لیبرالیسم در قرن هجدهم تا آغاز جنگ جهانی اول، فرضیه سیاسی حاکم بر انگلستان بود.

در این ویدیو آقای مشیری درباره لیبرالیسم توضیح بسیار مناسبی می دهند.

-سوسیال لیبرالیسم چیست؟

نگارنده پیشتر در مقاله ای به طور مفصل و کامل به شرح سوسیالیسم و ویژگی های یک دولت سوسیال پرداخته است؛ سوسیال لیبرالیسم نیز بدون شک مزایایِ یک سیستم اقتصادی سوسیال را در بَر می گیرد که در زیر به آنان پرداخته می شود.

سوسیال لیبرالیسم با نامِ لیبرالیسم مُدرن نیز شناخته می شود؛ این پنداری است که در آن یک شهروند از عدالت اجتماعی بر پایه این دیدگاه برخوردار می شود؛ سوسیال لیبرالیسم بر این باور است که مراقبت کردن از افراد بیکار، بیمار و ارائه خدمات آموزشی و بهداشتی رایگان به تمامی شهروندان، از وظایف دولت است. سوسیال لیبرالیسم با توجه به عقیده راسخش به آزادی تمامی اشخاص، به جامعه جلوه دل انگیزی می بخشد.

همچنان که پیشتر گفته شد نظام های سوسیالیستی مدافع حقوق کارگران، بیماران و افراد بازنشسته، پیر و یا از کار افتاده می باشند و در کشورهایی با نظام اقتصادی سوسیالیستی همچون سوئد، برای درمان بیماری ها هزینه ای وجود ندارد و افراد بیکار، بازنشته و پیر از حقوق بیکاری بهره می برند و تمامی این هزینه ها توسط شهروندان آن جامعه و از راهِ دریافت مالیات پرداخته می شوند.

  • Sahameddinghiassi

    ما اصل ها را کنار گذاشته ایم و
    مرتبا به فرع ها چنگ میزنیم.

     

    اگر مشگل بیسوادی عمومی حل شود و و
    اکثر مردم به خرد خود تکیه کنند و با عقل و درایت مسایل را ببینند نه با احساس و
    تبلیغ ریشه بسیاری از مشگل های ما خشگ خواهد شد.  اگر دزدی 
    فساد  رشوه خواری  بی انصافی حق کشی  بی عدالتی خرافات ریشه کن شود دیگر مشگلی بنام  برخورد بین مردم وجود نخواهد داشت. اکنون آنان
    که مثلا با دیکتاتوری مبارزه میکنند  شاید
    خودشان هم دیکتاتوری باشند که دنبال فرصت هستند 
    نه اینکه واقعا دلشان بحال ملت سوخته باشد و بخواهند که دیکتاتوری را برای
    خاطر رفاه عمومی و پیشرفت ملی سرنگون کنند بلکه میخواهند خودشان به آن سریر
    دیکتاتوری تکیه بزنند وهمان عیش نوش و غارت را که دیگران انجام میدهند خودشان
    انجام دهند. محمد مرسی خودش یک تبعیدی بود و عملا اخوان مسلمین در مصر غیر قانونی
    بودند و تحرکی نداشتند ملت مصر قیام کرد و حالا آنان میخواهند جای دزدان و
    دیکتاتورهای سابق را پر کنند. پس از ماست که برماست.

     

    همه کسانی که رهبر و پیشوا شدند
    وقدرتهای بین المللی کسب کردند گذشته خودشان را فراموش کردن و به جنون دیکتاتور
    کسب مال  شهوت رانی و عیش نوش و قدرت طلبی
    روی آوردند. بیشتر کسانی که حنجره هایشان را مثلا برای آزادی پاره میکردند بمحض
    اینکه سوار خر مراد شدند و دستشان به دم گاوی بند شد خودشان دیکتاتورهای قهاری
    شدند که مردم گفتند رحمت به کفن دزد قبلی؟ ما بایست اول این مرض دیکتاتوری را در
    مردمان خودمان معالجه کنیم و اینکه تنها به فکر منافع خودمان باشیم و دیگران را
    هیچ بدانیم. حتی در لایه های بسیار پایین اجتماع هم این غارتگری و تنها بفکر دزدی
    و غارت بودن هم وجود دارد در حالیکه در این لایه ها اصلا دولت نفوذی ندارد.

     

    مثلا وقتی برادری سر برادری که با
    او اطمینان کرده است کلاه میگذارد و اموالی که به او به امانت داده شده است غارت
    میکند  هیچ رد پایی در دولت و قانون وجود
    ندارد بلکه این خود ماهستیم که دیکتاتور و غارتگر هستیم منتهی آبی نمی بینیم تا
    شنا گر ماهری از آب در آییم.

     

    اگر ما بتوانیم نیکی صالح
    بودن  امانت دار بودن  انصاف مروت دوستی را بجامعه برگردانیم بسیاری
    از مشگل ها حل میشود وگرنه  تعویض یک مشت دزد
    غارتگر در  سر پست های مهم با یک مشت دزد
    گرسنه دیگر دردی دوا نخواهد کرد. و متاسفانه اکنون هم فرع ها هستند که متوجه میشوند
    نه اصلها؟

     

    مشگل ما داشتن انواع و اقسام دینها
    نیست  بلکه مشگل تظاهر به دینداری و جا
    نماز آبکشی است بدون اینکه واقعا بعضی از ما اصلا به دینی اعتقاد داشته باشند. وگرنه
    بسیاری از دینها ما را از دزدی  فساد  امانت خواری 
    رشوه خواری  حتی نگاه ناپاک  و بیشرمی نکردنها تشویق کرده اند که حرام است
    ولی کو گوش شنوا.

     

    اگر مشگل خرافات برداشته شود  بسیاری از اماها هم حل خواهند شد. علم و دین
    بایست باهم منطبق باشند. دینی که مخالف علم است خرافات است.  مثل دانش آموزی که شب امتحان بجای درس خواندن
    مرتب دعا بخواند که در امتحان قبول شود. مسلم است که اینکار غیر علمی است.  یا اگر مریض شدید تنها با دعا معالجه نخواهید
    شد بلکه بایست به پزشگ خوبی مراجعه کنید.

     

    مشگل دیگر تفرقه بین کشورهای ماست
    که همه کشورهای ما را تقسیم بندی غیر منطقی کرده اند.  و تازه مارا برعلیه هم مرتب تشویق میکنند. ما مردم
    خاورمیانه یکی هستیم دلیلش هم شکلهای ظاهری ماست. در حالیکه دنیا بسوی وحدت
    میرود  مثل اتحادیه اورپ و ولایات متحده
    آمریک با آنهمه تمدن و نژادهای مختلف ما که همه یک تاریخ و یک فرهنگ و یک گذشته
    داریم از هم متفرق میشویم که هیچ بلکه باهم به مبارزه هم بر میخیزم و کشورهایمان
    را ویران میکنیم.  

     

    بیایید راهی که رهبران فکری و علمی
    ما به ما نشان داده اند بر گزینیم 
    سعدی   حافظ  فردوسی 
    عطار  مولوی بلخی  و… با تکیه به دانش و گذشته های با افتخار
    خود بیاییم دوباره کشورهای خود را بسازیم. 
    تفرقه  خرافات   جهل 
    حسادت   خیانت  روشوه خواری 
    دزدی  فساد غارت و بی انصافی را
    کنار بگذاریم وهمه استانهای گذشته خود را یکی سازیم. افغانستان   تاجیکستان  
    ازبکستان   پاکستان  قرقیزستان 
    قزاقستان  ترکمنستان  و… 
    همه ما برادران سابق هستیم بایست دوباره با وحدت و دوستی کشورهای خود را
    بسازیم تا جوانان ما از بی دانشگاهی  بی
    کاری   بی همسری  بی ورزشی 
    و بی  انصافی رها شوند.  

  • Aliakbarmohebby

    ایا فکر نمیکنید با ایجاد مالیاتی که پاسخگوی نیازمندی های دیگر افراد ( افرادی که مستمند هستند ) بار سنگینی بر دوش شهروندان خواهد بود ؟

  • shahram

    بهرام مشیری بابت دین خوب عمل می کند اما نسبت به حکومت پهلوی حقیقتا نا منصفانه صحبت میکند. حتی بعضی اوقات ادم تصور می کنه با اینگونه نظراتش می خواهد آخوندارو تایید کنه.از اینگونه صحبتها فقط آخوندا هستند که سود می برند.میزان بدو بیراه به حکومت پهلوی ایشان بیشتر از از انتقاد از جمهوری اسلامیست. پدر ما رو این نسل نا منصف و یک دنده در اورده و ما قربانی اینها هستیم