تَعریفِ “فاشیسم” به زَبانی ساده! ۵

۱- فاشیسم حکومتِ بی چون و چرایِ عده ای خاص و سرمایه دار است که به صورت تَمام عَیار به قشرِ فقیر و کارگر حَمله می کند؛ در چنین نوعی از حکومت، بُنیاد های مشروطه و معتقد به حفظ و رعایت قانون از میان برداشته شده و یا با دستوراتِ دولتی بی مَعنا می شوند و توانایی شان را از دست می دهند. (برای مثال فاجعه جنایت بارِ هولوکاست قانونی بود)

قانون در این گونه از حکومت ها کمترین ارزش و اعتباری ندارد و همواره قابل تغییر، تعویض، نقض و یا حتی قابلِ خرید است و حکمرانان هر آنچه می خواهند به اسمِ قانون انجام داده و هیچ نظارتی بر چگونگی کردارِ رهبرانِ یک دولت فاشیستی وجود ندارد؛ همانطور که پیشتر گفته شد اینگونه حکومت ها به صورت مافیایی عمل کرده و همواره قدرت دَر دست عده ای خاص و سرمایه دار قرار دارد.

فرتور زنان قهرمانِ آنتی فاشیست ایتالیا را نشان می دهد. آنان نخستین گروه زن آنتی فاشیست در ایتالیا و در سال های 1943 تا 1945 بودند و نزدیک به هفتاد هزار عضو داشتند. به راستی که زنان همواره پرچم دار آزادی خواهی در سراسر دنیا و تاریخ بوده اند.

فرتور زنان قهرمانِ آنتی فاشیست ایتالیا را نشان می دهد. آنان نخستین گروه زن آنتی فاشیست در ایتالیا و در سال های ۱۹۴۳ تا ۱۹۴۵ بودند و نزدیک به هفتاد هزار عضو داشتند. به راستی که زنان همواره پرچم دار آزادی خواهی در سراسر دنیا و تاریخ بوده اند.

در اینگونه جوامعِ استبداد زده حتی نخبگان هم به بازی حکومت گرفتار شده و با استفاده ابزاری از رهبران پوپولیست (مردم باور – توده گرا) دستورهای مستقیم صادر می کنند؛ حقوق شهروندی، امنیت اجتماعی، ساعات کاری و قوانینِ کار، همه و همه توسط دولت فاشیست مورد حمله “بسیار قانونی” قرار می گیرند و هر گونه اعتراضی به وضعیتِ موجود با خشونت های قانونی! پاسخ داده می شود.

فاشیسم در دورانِ ابتدایی اش در میانِ توده های مردمی که به وَطن پرستی افراطی، نژاد پرستی و تبعیض های جنسیتی گرایش داشتند، محبوبیت پیدا نمود؛ سه دیدگاهِ نامبرده (وطن پرستی افراطی، نژاد پرستی و جنسیت گرایی ) کلیدِ باز شدنِ قُفلِ زُمختِ فاشیسم در هَر سرزمینی هستند.

فاشیسم خواستارِ قُدرت مالی فراوان است و با تکیه بر حمایت توده های سرمایه دارِ جامعه شکل می گیرد؛ هِنری فورد، خانواده دولِس، کلیسایِ کاتولیک و جِرمَن کراپس همراه با عده بسیاری دیگری، از نخستین حامیانِ فاشیسم در آمریکا و سَبب گسترش یافتن آن بودند.

۲- فاشیسم و کاپیتالیسم جدا ناشدنی هستند؛ هیچگاه در هیچ کجایِ تاریخ، گونه ای از حکومتِ کاپیتال نبوده که بر پایه ها و دیدگاه هایِ فاشیسم ساخته نشده باشد؛ تمامی ملت های بزرگ کاپیتال، کراوات هایی از فاشیسم به گردنِ خود آویخته اند.

فرتور هیتلر را در کنار موسولینی نشان می دهد؛ آن دو تَن از بزرگ ترین جنایت کاران و فاشیست های تاریخ جهان هستند و همواره نام شان به پستی یاد خواهد شد. البته خمینی، خامنه ای و دیگر جلادان رژیم اسلامی ایران نیز در کنار ایشان خواهند بود.

فرتور هیتلر را در کنار موسولینی نشان می دهد؛ آن دو تَن از بزرگ ترین جنایت کاران و فاشیست های تاریخ جهان هستند و همواره نام شان به پستی یاد خواهد شد. البته خمینی، خامنه ای و دیگر جلادان رژیم اسلامی ایران نیز در کنار ایشان خواهند بود.

هیچگاه یک حکومتِ کاپیتالیست برای تشکیل نهاد های فاشیستی به انقلاب های خیابانی نیاز نداشته است؛ بنابراین می توان از آنچه گفته شُد نتیجه گرفت که فاشیسم و کاپیتالیسم دو اصلِ جدا ناشدنی از یکدیگرند و از زمانِ پیدایش شان، همواره دوشادوش یکدیگر در راستای نابودیِ سرزمین ها و تمدن ها و کشتن مردمان بیگناه، گام برداشته اند.

۳- فاشیسم به طور فریب آمیزی مردمانِ تحت سلطه اش را برای اتحاد ملی میانِ تمامی طبقه های اجتماعی به منظورِ همدست نمودن شان، فَرا می خواند؛ اما در واقع جدا شدن و دوری جستن مردمان از یکدیگر را به وسیله استفاده ابزاری اش از جنسیت، نژاد، ملیت، زبان، فرهنگ و دین رواج می دهد.

فاشیست در زمانِ موسولینی و بَعد در دورانِ هیتلر به عنوان “دولتِ یکپارچه” نامیده و شناخته می شد؛ از این راه تمامی منابع اجتماعی به نام وظیفه ملی و پیشرفت اقتصادی و در واقع به کامِ “دولت یکپارچه” فاشیستی هزینه می شدند.

۴- فاشیسم به صورتِ پی در پی به عنوان یک پایگاه استراتژیک برایِ جنگ به خدمت گرفته شده است؛ فاشیسم در دولتِ یک کشور قدرت پیدا کرده و جریان پیدا می کند و سپس ایدئولوژی اصلی آن از راهِ آماده سازی کشور برای جنگ، رُشد پیدا می کند.

۵- در یک جامعه فاشیستی، وحشت و خشونتی که به دستِ نژاد پرستی و جنسیت گرایی و مذهب (ایدئولوژی هایی که مردمان را از زاویه انسانِ فرودست و فرا دَست نگاه می کنند) و شوم بختانه به صورتِ قابل تحمل در آمده اند، تبدیل به خط مشی عمومی دولت در سراسر کشور خواهند شد.

۶- فاشیسم از راهِ رواجِ افکارِ پوچ و مبهم مذهبی و خرافاتی، خِرَد ستیزی و خِرَد گریزی سازمان دهی شده، ساختِ فرهنگی کژ باور و خرافه باور، بی منطق و غیر معقول بودن شهروندانش، گسترش تعصبات خشکِ مذهبی، تَرس از جنسیت مخالف در جامعه، جامعه ای مرد سالار و زَن ستیز و گسترش احساس مَرگ و نا امیدی در میان مردمان و همچنین بازنشسته کردن علم و پیشرفت هایِ اجتماعی برای پوشاندن جسم فاسد و گندیده خودش، قُدرت پیدا کرده و حکمرانی می کند.

۷- فاشیسم شدیدن بَر علیه کمونیست است؛ کمونیست ها (و احتمالن جمعی از آنارشیست ها ) که شاید تنها مبارزانِ استوار و تأثیر گذار بر ضدِ فاشیسم بوده اند، هدفِ نخستینِ فاشیست ها برای به زیر کشیده شدن می باشند.

۸- فاشیست تَنها و تَنها از درون نابود شده و شکست خورده است (بی شَک از راهِ فعالیت ها و مبارزاتِ آزادی خواهانه شهروندان یک سرزمین تحتِ سلطه فاشیسم)؛ شاید بتوان گفت دو بار شکست خورده: یک بار در آلبانیا و بارِ دیگر در چین. البته جنبش های مقاوم و آزادی خواهانه فاشیسم را تغییر داده و جلویِ تولدش را گرفته اند.

فرتور خامنه ای جنایتکار را به همراه تیمِ محافظانش نشان می دهد؛ در ایران زمین نیز یک رژیم فاشیستی در حالِ حکمرانی است و مردمان شریف میهن مان را با ظلم بی حد و مثالش، به ستوه آورده است. برای نابودی چنین رژیم فاشیستی و مذهبی، تنها راه آگاهی دادن به مردم جامعه است.

فرتور خامنه ای جنایتکار را به همراه تیمِ محافظانش نشان می دهد؛ در ایران زمین نیز یک رژیم فاشیستی در حالِ حکمرانی است و مردمان شریف میهن مان را با ظلم بی حد و مثالش، به ستوه آورده است. برای نابودی چنین رژیم فاشیستی و مذهبی، تنها راه آگاهی دادن به مردم جامعه است.

9- شواهد نشان می دهد که جنبش ها و مبارزاتِ فکری و فیزیکی آزادی خواهان درونِ یک جامعه فاشیستی، فاشیسم را مجبور به عقب نشینی می نماید؛ مبارزه به صورت فکری به کمکِ نویسندگان و سخنورانی شکل میگیرد که بر علیهِ فاشیسم و در نقدِ آن حرف های بسیاری را نوشته و گفته اند و موجب بیداری اذهان عمومی و آگاهی مردمان می شوند و سخنان آن روشنفکران زمینه های یک انقلاب را فراهم می آورد.

در آلمانِ فاشیست سالِ ۱۹۳۰ و در مناطقی که مردمان به صورت فعال و مداوم در خیابان ها قرار می گرفتند و با نازی ها می جنگیدند، موجب عقب نشینی نازی ها گشتند و نازی ها بسیاری از اعضای خود را از دست داده و تعدادشان بسیار کم شد.

هیچ جنایت و کردار ناپسندی نیست که امکانِ انجامش به دست فاشیسم وجود نداشته باشد؛ فاشیسم یک جنبش سیاسی است که ریشه های مدنیت و منطق و عقل را در یک مملکت سوزانده و با شقاوت تمام بر همه چیز شهروندان حکومت می کند و همانطور که گفته شد، تنها با یک انقلاب فکری و آن هم از درون از بین خواهد رَفت.

۱۰- با توجه به آنچه که گفته شد، یک مبارزه تأثیر گذار بر علیه فاشیسم بایستی که بَر پایه تجزیه و تحلیل گروه های مختلف جامعه باشد؛ یک جنبش چند ملیتی بر علیه نژاد پرستی و جنسیت گرایی، اعتراض ها و اعتصاب هایِ سازمان دهی شده، اراده مردمی برای استفاده از خشونت در زمانِ مناسب و نقد هوشمندانه ایدئولوژی دولت فاشیستی، این اقدامات در کنارِ هم می توانند که فاشیسم را به زیر بکشند.

بُن مایه ها:

فاشیم چیست؟ مقاله ای از ریچ گیبسون

فاشیسم – ویکی پدیا

فاشیسم چیست؟ مقاله ای از یدالله موقن

  • Puyasam

    آقای پارسا، تعریف شما از واژه فاشیسم بسیار کلاسیک، چپگرا یانه و کهنه
    شده است. فاشیسم الزاماً همیشه بر بستر کاپیتال و کنسرن‌های فرا ملیتی رشد
    نمی‌‌کند. فاشیسم چهره‌های بسیار گوناگونی بسته به محیط و زمان خود را
    نمایان می‌‌کند. شما فاشیسم و سرکوب را در به طور عریان در رژیم‌های
    استالینیستی در روسیه و انقلاب به اصطلاح فرهنگی‌ چین مشاهده کنید. در
    ایران اسلامی و آفریقا  جنوبی به نوعی دیگر. جنبش فاشیسم در ایتالیا در
    آغاز نه تنها نژاد پرستانه نبود، بلکه عمیقا جنبشی ضّد سرمایه داری علیه
    فئودالها بزرگ در منطق روستای ایتالیا بود.
     

  • continental89

    بیشترین طرفداران ج. فاشیست اسلامی  از قشر کارگری و قشرهای پائین جامعه هستند.  اکثر نئو نازیها در کشورهای غرب اروپا مخصوصا در المان هم  از قشر کارگری و پائین جامعه میباشند. من فکر میکنم  اگر  فاشیسم   از دیدگاه روانشناسی تجزیه و تحلیل بشود , بهتر میتوان ماهیت فاشیست و طرفداران انرا نشان داد.

  • Babak965

    آقای اکبر گنجی همیشه در تمام گفته ها و نوشته هایش سعی دارد به مخاطبش این نکته را القاکند که رژیم جمهوری اسلامی رژیم فاشیستی نیست بلکه سلطانی است

  • Sahameddinghiassi

    آقای رییس جمهوری ایالت های متحده آمریکای
    شمالی  اوباما- عدالت آمریکایی چگونه
    است   بی تفاوتی کامل و بمن چه؟

     

    باکمال تاسف بایست بنویسم که کشور شما هم چیزی
    شبیه دیکتاتوری هست منتهی اینجا دستګاه شما با پنبه سر می برند. بی تفاوتی و نبودن
    عدالت و داد در کشورشما هم چیزی نظیر سایر کشورهاست. اگر کسی بی تفاوت باشد مشگلی
    ندارد ولی اگر بخواهد به جامعه خدمت کند دمار از روزگارش در میآورند. اورنژ کانتی
    بمن اجاره تاسیس مدرسه شبانه روزی داد 
    آنهم روی کاغذهای مارک دار با مهر و امضا 
    من به این کاغذهای یا بقولی شما مدارک اطمینان کردم و همه سرمایه مادی و
    معنوی خود را برای ساخت و پیرایش این مدرسه که در آن دانشجویان هم می توانستند
    زندگی کنند و هم کار زیرا مدرسه دارای دو مزرعه هم بود و هم کمک درسی داشته باشند
    مصرف کردم  به امید اینکه خدمتی به
    دانشجویان بنایم. بسیاری از دختران وپسران که مشگل داشتند در این مدرسه شبانه روزی
    با آرامش زندگی کردند و تحصیلات خود را بپایان رساندند. بعد از سه سال مامورین
    اورنژ کانتی به سراغ من آمدند که از شما شکایت شده است که مدرسه باز کرده اید. من هم
    با کمال افتخار مدارک رسمی شما را نشان دادم. بعد از مدتی رفت آمد گفتند که
    اشتباهی شده وبایست مدرسه بسته شود. گفتم من تمامی سرمایه فکری مالی و کاری خود را
    در این مدرسه صرف کرده ام گفتند میتوانید از ما شکایت کنید و خسارت بگیرید. وکیلهای
    طماع و پول پرست و بیهوده آمریکایی تقاضای مقدار زیادی پول در ابتدا میکنند و چون
    مدرسه بسته شده است درآمد من هم منفی گشته است. بناچار ساختمان های مدرسه را به
    افراد عادی و خانواده ها اجاره دادم  آنان
    به طمع اینکه من ثروتمند هستم  شروع به
    دزدیدن وسایل مدرسه کردند.  چون من همه
    اتاقهای مدرسه را مبله کرده بودم. آنان از اجاره دادن خودداری کردند و من مجبور
    شده به بیداد گاههای شما مراجعه کنم و پول بدهم 
    صدها صفحه پر کنم تا پس از مدتی دستور تخلیه داده شود. در این مدت مستاجران
    هرچه میتوانستند خراب کردند  و مجانی زندگی
    کردند و بعد هم با دزدیدن آنچه احتیاج داشتند خانه مخروبه ای بمن تحویل دادند.

     

    من در جستجوی
    وکیلی بودم که اورنژ کانتی را سو کند یا به دادگاه ببرد. ولی وکیلها که همه برای
    تنها پول کار میکنند در درجه اول پول پیش می خواستند وبعد هم میگفتند که محکوم
    کردن حکومت محلی خیلی مشگل است. و شانس چندانی نیست  خوب آیا این دیکتاتوری نیست که حکومت محلی زندگی
    مرا تباه میکند ولی من نمی توانم شکایت کنم؟ 
    مگر در کشورهای دیکتاتوری همین طور نیست حکومت زندگی مردم را از بین میبرند
    و شکایتی هم نمیشود کرد؟ پس تا اینجا فرقی بین حکومت مثلا دمکرات و آزاد شما با
    حکومت دیکتاتوری نمی باشد. در هر حال در آنجا شاید نشود براحتی انتقاد کرد ولی
    اینجا میشود انتقاد کرد و آزادی انتقاد هست منتهی کسی گوش نمیکند و دستگاه هم
    کاملا بی تفاوت و بیهوده است.

     

    پلیس هم در دنبال
    کردن دزدان خانه من که حتی به حساب پس انداز من هم دست درازی کرده و میخواستند
    دزدی کنند بیهوده است. و بانک باز مرا جریمه کرده است که چرا پول که نداشتی خواستی
    از حسابت برداشت کنی و به دزد کاری ندارند. اینجا هم فرقی بین کشور مثلا آزاد شما
    با سایر کشورهایی که مرتبا آنها را دیکتاتوری می نامید فرقی نیست پلیس برای عدالت
    و گرفتن حق مردم کاری نمیکند.  ورقه های که
    بادگاه ها هم به نفح من داده اند کاغذ پاره هایی بیش نیست و کسی حتی پلیس هم برای
    دریافت خسارتهای دزدی شده من اقدامی نمیکند. پلیس بی تفاوت که مثل برق برای گرفتن
    جریمه در حرکت است از هزاران دلار خسارت من با بی تفاوتی رد میشود. پس پلیس هم مثل
    سایر کشورهاست کاملا بیهوده و بی تفاوت.

     

    اورنژ کانتی با
    اشتباهش میلیونها دلار بمن خسارت زده است من چطور و چگونه این خسارتها را پرداخت
    کنم؟ آنان مسول نیستند ولی من مسول هستم 
    آیا این عدالت است.

     

    آب ساختمانها مرا
    آسیب رسانیده است ولی شرکتهای بیمه که سالها حق بیمه گرفته اند نه در پرداخت برای
    تعمیر خسارتها اقدامی میکنند و نه بهای اموال دزدی شده و خرابی ها را می پردازند
    که دویست هزار دلار است. آنان هم مثل دیگران اموال مرا دزدیده اند.  در صورتیکه در کشورهای مثلا بقولی شما
    دیکتاتوری  دیگر شرکتهای بیمه آنهمه پول
    بیمه نمی گیرند اینجا هم بایست پول بیمه داد و همه کلیه خسارتها را اگر آشنا
    نداشته باشی بدهی. وکیلی هم که قرار بود مرا کمک کند پس از دوسال مدارک را پس داد
    و گفت برو وکیل دیگری بگیر. وکیلهای این کشور در جلو پول گرفتن دست درازی دارند
    ولی وقتی پول را گرفتند مشگل آنان تمام شده و بقیه مشگل من است.

     

    من میلیونها دلار
    خسارت از اشتباه   اورنژ کانتی خورده ام ولی هیچ کس در کل سیستم
    شما مسولیت قبول نمیکند.  بیش از دویست
    هزار دلار خسارت خانه را شرکتهای بیمه نمی دهند. و مردم هم بیش از هشتاد هزار دلار
    بمن چک داده اند که وصول نمیشود وکیلی هم شش هزار دلار از من پیش گرفت که با بانک
    مشگل مرا حل کند ونکرده است. درآمد من از مدرسه قطع شده و منفی است زیرا از هر طرف
    غارت گشته ام. و تمامی دستگاه شما بیهوده است   
    تنها آقای وکیل مجلس شما آقای جان مایکا و دفترش سعی در مساعدت من دارند
    زیرا می بینند که یک قربانی سیستم بمن چه شما هستم.

     

    من که مربی
    دانشگاه هستم میخواهم کار کنم و امتحانات مربوطه را هم داده و پذیرفته شده ام ولی
    بمن اجازه کار کردن نمیدهند چون کارت های اعتباری بدی دارم  برای اینکه غارت شده ام نتوانستم قسطهای خود را
    سروقت بپردازم. حالا از کار کردن من هم جلوگیری میشود؟ آیا این عدالت آمریکایی است
    که دیگران مرا غارت کنند ومن تنبیه شوم. آیا این عدالت است که دیگران اشتباه
    کنند  مرا غارت کنند و من جوابگو باشم؟ و
    تمامی دستگاه اداری شما بیهوده باشد؟ و هیچ کس سالهاست که به داد من نرسیده است؟
    آنوقت توقع دارید جوانان عصبی نشوند و دست به اسلحه نبرند و خودشان ودیگران را
    نکشند؟ من سالها در کشورهای مختلف تدریس کرده ام و زبانهای زیادی را میدانم ولی
    کشور شما احتیاج به بررسی دارد و این بمن چه ها بایست کنار گذاشته شود.

     بانکها الکی وام میدهند چون بهره میخواهند به
    زور و با هرروز تلفن بمن وام دادند ومن اگر میدانستم که در آمریکا هیچ امنیتی
    اقتصادی نیست هرگز وام نمی گرفتم. بانک کانتری وید  حتی یک ایرانی را به جان من  انداخته بود که میگفت با عصبانیت بیا این وام
    لا مصب را بگیر.

    مدرسه من میتواند برای
    بیست نفر کار تولیدی داشته باشد ولی چون قیمت خانه و ساختمان پایین آمده است تمامی
    اعتبارهای من بسته شده است و من پولی برای کشاورزی ومزرعه داری ندارم  اکنون که احتیاج دارم بانکها وام نمی دهند ولی
    آنوقت به زور تلفن و تبلیغات وام میدادند. بدین ترتیب تمامی سرمایه من غارت شده
    است و بدهی من به بانک بیشتر از ارزش دارایی های من است و بانک هم حاضر نیست که
    بقولی شما مویدفیکشن کند و قیمت روز از من طلب کند. درحالی که اجاره یک اتاق اگر
    کرایه رود و اگر کرایه بدهند ۵۰۰ دلار است بانک برای آن اتاق از من ۱۵۰۰ دلار
    میخواهد آیا این خنده دار نیست؟

     

    آیا فکر نمی کنید
    که این بی عدالتی ها و غارتهای مردم طبقه فقیر و متوسط باعث عاصی شدن و عصبی شدن
    جوانان میشود و آنان که خود را در تله می بینند به قتل دیگران وخودشان اقدام
    میکنند. آخر مگر میشود برای بیزنسی که مثلا 
    ۴۰۰۰ دلار درآمد دارد ۱۰۰۰۰ دلار به بانک و شرکتهای بیمه داد؟ و مالیات
    داد؟ من اغراق نمی کنم و مدارک را دارم منتهی کسی اهمیت نمی دهد بارها هم برای شما
    نامه به زبان انگلیسی نوشته ام و متاسفانه بی جواب مانده اند. خود در کشوری که هیچ
    کس بفکر عدل داد نیست و همه بی تفاوت ویا ظالم و یا آدمک شده اند شما توقع دارید
    قتل و جنایتی هم صورت نگیرد؟ آقای رییس جمهور من سابقه بیش از سی سال تدریس در
    کشورهای مختلف و کارهای اجتماعی دارم و این وضع کشور شما خیلی خراب است و خیلی بی
    انصافی اگر پول نداشته باشی که به وکیل بدهی در این مثلا سرزمین امکانان و آزادی
    هیچ حقی نداری. مردم ترا غارت میکنند و میگویند برو وکیل بگیر و مارا محکوم کن.
    بهرحال من حاضرم در این راه تمامی تجربه های خود را همراه با مدرکهای ارایه
    دهم  

     

    با احترام  امیر سهام الدین غیاثی  

  • Hadizamani

    فاشیست به معنی واقعی حکومت ترکیه و جمهوری جعلی اذربایجان است که در کارنامه جفتشان نسل کشی و اجبار به سخن گفتن به ترکی و دزدی بچه های مردم و ساختن ینیچری
    دزدی اموال مردم با نام اسلام و کشتار انسانهای بی گناه است
    نگاه کنید به تاریخ ها و سریال زیبای حریم سلطان که حرص ترکهای خونخوار رو دراورده چون دزدی و ادم ربایی و ادم کشی و اجبا دیگران به ترکی سخن گفتن رو نشان می دهد
    تجاوز به زن شوهر دار یعنی پرنس کاستیا را نشان می دهد
    حرم رای مشترک سلسمام و مصطفی را نشان می دهد که پدر و پس با یک گروه از زنان ثابت سکس داشتند
    دزدی و حمله به دیگر کشورها را نشان می دهد یعنی جایی که سربازان می خواستند به جنگ بروند تا پول دربیا.رند  .شاه نگذاشت و شورش شد
    استفاده ابزاری از دین را نشان می دهد برای کشتار و دزدی جایی که در هنگام لشگرکشی قران و نماز می خواندند و بعد دزدی عیاشی و مشروب خواری و رفتن به فاحشه خانه
    تمام زنان شاه بچه های دزدی بودند
    تمام نزدیکان شاه مانند ابراهیم بچه های دزدی بودند و هزاران جنایت و بی بندو باری حنسی را نشان می دهد
    برای همینه که اردوغان بهش برخورده
    زردکها کلاهشان را بالا نگه دارند چون این سریال توسط هنرپیشه ها و با کارگردانی خوشان ساخته شده
    وای به روزی که اروپایی ها می ساختند
    این سلیمان دامادهایش و پسرانش را هم می کشد
    پاینده دنیای خالی از فاشیسم از هر مدل