اثبات دیگر بار شرافت یزید نسبت به خامنه ای
حکومت اسلامی برای چندمین بار در طول تاریخ حکومت ننگین مذهبی خود، تمامی کسانی را که در طول تاریخ دشمنان امامان و پیامبران و حتی قاتلان آنان می خواند، رو سفید کرد!. روز پنجشنبه گذشته، برابر با چهلمین روز خاکسپاری ستار بهشتی جوان کارگر وبلاگنویسی بود که در زیر شکنجه مامورین پلیس فتا به قتل رسید!. گفته می شود که برگزاری مراسم چهلم خاکسپاری در ایران، از رسم دیدار زینب و اهل بیت حسین و یارانش از مزار آنان در کربلا گرفته شده است. چون این سفر از زمان درگیری عاشورا تا بازگشت این خانواده ها بر سر مزار مردگانشان چهل روز به طول انجامیده بوده است.
بنا به گزارش هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران؛ برگزاری مراسم چهلم ستار بهشتی با ضرب و شتم و بازداشت اعضای خانواده وی حاضران همراه بوده. مراسم چهلمین روز درگذشت ستار بهشتی در ساعت ۳ روز پنجشنبه بر سر مزار او در قطعه ۷، ردیف۳، شماره ۱۱ امام زاده محمد در تقی رباط کریم برگزار شد. هیچ مدرک تاریخی وجود ندارد که مامورین یزید در مراسم چهلم حسین به زینب و همراهان او حمله کرده و آنان را دستگیر کرده باشد،
اگرچه حسین و ۷۲ تن از یارانش نیز بسیاری از سپاهیان یزید را کشته و خانواده های آنان نیز داغدار بودند. حال آنکه مامورین اهریمنی حکومت اسلامی به برگزار کنندگان مراسم چهلم ستار بهشتی حمله بردند. برادرش و تعدادی از شرکت کنندگان در این مراسم را مضروب و بازداشت کرده. مادر پیر و داغدار جوان به قتل رسیده را به شدت کتک زده و پای وی را از ناحیه ی زانو به پایین دچار زخم و جراحت کردند و این بانوی سالخورده دلشکسته را به طرز وحشیانه و غیر قابل باوری با چنگ زدن در گیسوان سپیدش بر روی زمین کشیده اند!.
فریادهای حق طلبانه خانواده ستار بهشتی
سخنان مادر بهشتی در این مراسم بسیار تکان دهند و متاثر کننده بود. مادر ستار بهشتی در حالی که پلاکارد بزرگی از عکس پسرش در دست داشت، با صدایی رسا در حالی پیشاپیش جمعیت عزادار راه می رفت، فریاد می زد:” افتخارمه، من مادر ستار بهشتی هستم.” و در حالی که به مرد و زن جوانی که در جلوی جمعیت او را همراهی می کردند اشاره داشت، ادامه داد:” من مادرش هستم و این دو خواهر و برادرش هستند، بنازم بهش، افتخار، شکنجه گرش گفت می خندید، وقتی ما می زدمیش، می خندید و می زدمیش!، افتخار به وجودش می کنم. وی ادامه داد:
” که شکنجه گران و قاتلین پسرش در کمال بی شرافتی به او گفته اند؛ در موقع کتک زدن ستار به جای فریاد و التماس می خندیده است!. (و چگونه می توان گوشت سپید مردی را که در هجوم بوسه های دردآلود شلاق ها دریده می شود و بر جهل هزاران ساله شما لبخند می زند، به بند کشید؟!). بنابر گفته های مادر ستار، او از مادرش خواسته بوده که در صورت کشته شدن و یا دستگیر کردنش هرگز در جمع مردم گریه نکند و نگذارد که نااهلان و قاتلان او از اشک و ناله مادرش شاد شوند!.
چکامه خوانی خواهر ستار بهشتی
در این هنگام خواهر ستار بهشتی در حالی که قاب عکسی از چهره برادرش در دست داشت، شعری به این مضمون را فریاد زد که؛
“شمس تبریزی بود پیدا بسی عشق مولانا ندارد هر کسی
شمس تبریزی نهان از خلق نیست آنکه ستار بهشتی شد یکی.”
سپس با کنایه از سکوت حیرت انگیز مردم در برابر این فاجعه دردناک، در صورتی که ستار به عشق مردم و به هدف فردایی بهتر برای مردم ایران قلم می زند، و به جرم همین مردم دوستی و عشق میهن پرستی کشته شد. فریاد زد:
سر و برگ گل ندارم، ز چه رو روم به گلشن
که شنیدهام ز گل ها همه بوی بیوفایی
به کدام مذهب است این، به کدام ملت است این
که کُشند عاشقی را، که تو عاشقم چرایی؟
یادی از دگر قربانیان رژیم جهل و جنایت
در این هنگام مادر ستار فریاد برآورد که یاد فرزندان کشته شده این مرز بوم و مادران داغدارشان را نیز گرامی می دارم، و از دخترش خواست از فرزندان کشته شده بیشمار آزادیخواه ایران؛ از سعید زینالی گرفته تا ندا و سهراب و مادرانشان را نیز نام ببرد و از آنان به احترام یاد کند و هردو به نام بردن از این عزیزان به قتل رسیده و مادران رنج کشیده پرداختند.
در قسمت دیگری از سخنان منتشر شده، این مادر پیر و رنج کشیده چنین اعلام داشت که همواره به پسرش یادآور می شده که ؛”من از تو راضی هستم و خدا از تو راضی باشد. همچنین ستار از مادرش درخواست داشته؛ ” در صورت دستگیری برای دیدار او به زندان اوین بیاید و او را به فرامو شی نسپارد!. مادر غمزده ادامه داد که به فرزندش قول داده که اگر بازداشت شد هم به دیدارش آمده و همچنین در گرهمایی های مادران پارک لاله برای فرزندان کشته شده شان به دست حکومت اسلامی و در نشست مادران زندانیان سیاسی شرکت کند. با این مادران اظهار همدردی و همراهی نماید و هرگز او و دیگر زندایان سیاسی و کشته شدگان در راه آزادی ایران را به فراموشی نسپارد!.”
گرچه حکومت اسلامی با تهدید، دستگیری خواهر و برادر ستار بهشتی با زور و اجبار از مادری پیر و زجر کشیده، برگه رضایت گرفت. اما این شیر زن در مراسم پسرش به جای گریه، با فریاد های حق طلبانه، خواهان محاکمه مجرمان و شکنجه گران و حتی قصاص آنان شد!.
درود بی کران بر چنین مادران آزاده ای که فرزندانی دلاور و میهن پرست چون خود به ایران تقدیم می کنند و شجاعانه حتی پس از فجیع ترین نوع شکنجه ها و قتل فرزندان دلاورشان و تهدید اعضای خانواده، کاوه وار خواستار محاکمه ضحاکان هستند!.
این ویدیو را هر انسان پاک سرشت و میهن پرست ایرانی باید ببیند و در غم و زاری مادر ستار در شب چهلم او شریک شود. نفرین بر ما اگر خود را از این گونه مصیبت ها برکنار داریم و با آن بیگانه باشیم. ستار برای دفاع از آزادی و برای آینده فرزندان این سرزمین جان خود را به وسیله آدم خواران و لاشخوران رژیم اسلامی از دست داد. کمترین کار ما همدردی با مادر و خواهران داغدیده آن فرزانه ایرانی است.
حضور مادر سعید زینالی و فریاد های جانسوز او
اکرم نقابی، مادر سعید زینالی زندانی سیاسی مفقود شده، در زمان ریاست جمهوری خاتمی نیز در این مراسم حضور داشت. مسئولین همواره از دادن هر جواب قانع کننده ای در مورد وضعیت و محل نگهداری سعید به خانواده اش سرباز دهد و اظهار بی اطلاعی می کنند. سعید زینالی نیز چون ستار بهشتی در خانه خود دستگیر شد. او پس از بازداشت در صبح روز ٢٣ تیر ماه ١٣٧٨، یعنی در حدود ۱۴ سال پیش مفقود شده و مسئولین زندان همواره از سرنوشت این جوان اظهار بی اطلاعی کرده اند!. چنانچه گفته می شود؛ عامل بازداشت این جوان حفاظت و اطلاعات سپاه بوده است. مادر سعید زینالی پس از کشتارها و دستگیری های تقلب انتخاباتی احمدی نژاد در سال ۱۳۸۸، مجددا از مسئولین سپاه خواستار جوابگویی در مورد سرنوشت فرزندش شد.
این مادر در صحبت با مادر ستار و عزادارن حاضر با چشمانی اشک بار در کنار دخترش اظهار داشت؛ در طول ۱۴ سال پیگیری پرونده پسرم، هرگز حتی جنازه او و یا محل دفن پسرم، به من داده نشده!. مامورین تنها برای ده دقیقه درخواست سوال با پسر مرا داشتند ولی هرگز او را به آغوش خانواده باز نگرداند!….. فریادهای جانسوز این دو مادر در گرامی داشت دو فرزند به قتل رسیده شان و اظهار رنج قلب شکسته شان بسیار دردناک بود و هر انسان با شرافتی را متاثر می کرد.
شایان ذکر است که اکرم نقابی و دخترش به همراه مادر حسام ترمسی و دخترش، در روز شنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۹ نیز بازداشت شده اند!. مادر حسام ترمسی جوان ۱۹ ساله و زندانی حوادث پس از انتخابات است، که پس از آزادی از زندان دچار انواع بیماری ها شده و هنوز در بستر بیماری است!.
مادر سعید زینالی که از ۱۴ سال پیش تا کنون از دستگیری فرزند خود به وسیله دژخیمان رژیم اسلامی نا آگاه است، در مراسم سوگواری ستار بهشتی با مادر او همدردی می کند. کاری که وظیفه فرد فرد ایرانیان است.
عامل اصلی وضعیت اسفناک ایران، سکوت مردم است
ترس و سکوت مردم ایران، عامل اصلی کشتار، شکنجه و رواج ظلم و ستم و فقر در ایران است. خشمی که در صدای خواهر ستار موج می زد سوالیست که در هر ذهن آزادی خواه و خردگرایی وجود دارد. که چگونه حکومتی که باید پاسدار حق مردم کشور و رفاه آنان باشد. فرزندان همین مرز و بوم را که به حق طلبی برخواسته و یا از اینهمه ظلم و ستم نسبت به مردم خود اظهار تاسف می کنند، به خاک و خون می کشند!، و چگونه مردمی که این آزادگان برای حق طلبی از آنان کشته شده اند!، سکوت برمی گزینند؟!.مثل معروفیست که حق گرفتنیست و شاهد ۳۳ سال حکومت مخوف مذهبی ایران شاهدی بر این حقیقت است. تمامی خانواده ها، اطرافیان، آشنایان و حتی مردم رهگذر و غریبه در کوچه و خیابان و یا جمعی از کارمندان ارگان های دولتی که مخالف با اعمال غیرانسانی این حکومت هستند، و سکوت کردند مجرم می باشند.
هموطن گرامی هرگز تصور نکن که نگارنده این متن خود و یا خانواده اش را تافته ای جدا بافته ای از بی اعتنایی و ترس حکم بر مردم ایران می بیند. خانواده و همه آشنایان من نیز همواره از دوران نوجوانی و جوانی هرگونه صدای آزادی خواهانه ای از حلقوم قلم مرا را سرکوب کردند، و هرگز تا این لحظه نه از از فعالیت های آزادی خواهانه من خبری دارند و نه در صورت شکنجه و مرگم اعتراضی به حکومت اسلامی خواهند داشت!. پس به عنوان یکی از دوستان داغدار ستار بهشتی، و عضو کوچکی از خانواده وبلاگنویسان ایرانی به عظمت و استواری روح مادر بهشتی و خواهر گرامی او افتخار می کنم، سر تعظیم فرد می آورم و درود بی پایان می فرستم!. وجود مادرانی چنین آزاده، چون مادر سهراب اعرابی و تمامی مادران عزاداری که در گردهمایی های پارک لاله و همه گردهمایی ها حضور دارند. نوید پرورش فرزندانی آزادی خواه و تعقیب قضایی مجرمان را در سیاه ترین شرایط سیاسی تاریخ ایران به امید فردایی بهتر است.
از آنچه گذشت:
سکوت مخوف و مرگ آور، گوسفندان به نظاره نشسته در کشتارگاه، چون سکوت مردمیست که به قدرت میلیونی اعتراضات خود اعتماد ندارند. اکثریت مردم ایران با ترس از شکنجه و اعدام، و یا عافیت طلبی همواره بر ظلم و کشتار بر هموطنانشان ساکت بوده اند. این سکوت و ترس دلیل اصلی پایداری این فساد حکومتی و قتل عام هر روزه بی گناهان در ایران است. زمانی که بر پرونده های میلیارد دلاری اختلاس ها سکوت پیشه می کنند و حتی برای دستگیری و شکنجه و قتل زندانیان سیاسی جز تعدادی انگشت شمار به اعتراض تجمع نمی کنند!، نمی توان انتظار حکومتی بهتر از این برای اکثریت مردم ایران را داشت.
خانواده هایی که به دخترانشان در زندان ها پیش از اعدام تجاوز می شود و فردای آنروزمبلغ ناچیز عده عقد تجاوز به دخترشان را از دست متجاوزین گرفته و با بغض سکوت گزیدند!. چگونه حکومتی دموکراسی، در کشوری محقق خواهد شد که بیشتر مردمش، حتی در تجاوز به حق خود خانواده و اطرافیانشان سکوت می کنند. شاید، باید پیش از اینکه قوانین و مسئولین حکومت اسلامی را به شنیع تر جنایت و اعمال محکوم کنیم!، نگاهی دقیقتر به مسبب اصلی ادامه این وضع غیر انسانی و اسفناک در آینه داشته باشیم!.
در تایید همین متن توجه شما را به گفته های یکی از آشنایان ستار بهشتی جلب می کنم و به ضحاک ایران و مامورین او نیز یاد آور می شوم که؛
به هراس از زمانی که قلم ها به مسلسل ها تبدیل شوند…
به هراس از ما که از مرگ هراسی نداریم
و گرچه خشونت نمی طلبیم
اما تابان نجابتمان را، قتل دوستانمان نشاید!.