مَهدی هاشمی رفسنجانی، فرزندِ شکجه گر و بی اخلاقِ اکبر رفسنجانی، آن دزد بزرگ و جنایتکاری که در شکل گیری این رژیم نکبت بار نقش پُر رنگی را داشته و در راستایِ نگاه داری اش، همواره خاتمی ها و موسوی ها و کروبی ها را از آستینش دَر آورده، به تازگی از زندانِ اوین آزاد شُد و بسیار تَندرست و سَر حال نزدِ خانواده اش بازگشت.
مَهدی هاشمی رَفسنجانی که یک مُجرم بین المللی است و در دزدی ها و جنایت های بیشماری که بر علیه مردم ستمدیده و زَجر کشیده ایران انجام شُده، نَقش داشته است و از سرمایه ملی ایرانیان و پولی که حق یکایک شهروندان ایران زمین است، بَرای خود زندگی بی نظیری را تشکیل داده است.
این آقازاده بی هُنر و بی سواد و بی ادب و بی مقدار، کَسی است که در حال حمایت از ستاد های انتخاباتی میر حسین موسوی بود و از نظر مالی وی را پشتیبانی می کَرد؛ بنابراین وی حق بزرگی بَر گردن آقایان و خانم های اصلاح طلبِ ولایت مَدار داشته و می توان وی را پَس از پدرش، دومین چوپانِ گله ای خواند که دَر راهِ رسیدن به یُنجه زارهای دورانِ طلایی امام شان قَدم بر می دارند.
زَمانی که نَوارهای گفتگویِ نیک آهنگ کوثر با مَهدی هاشمی رفسنجانی منتشر شُد، اصلاح طلبان که گُمان می کردند با توجه به سخنان گفته شده در مکالماتِ تلفنی، جان عزیزِ اربابِ ثروتمندشان احتمالن به خَطر می افتد، نیک آهنگ را مورد حملات پی در پی و شبانه روزی خود قَرار داده و وی را به دلیل ضبط کردن صحبت های یک شخصیت منفنور و جنایتکار، مورد بازخواست قرار دادند.
اما آنچه می بینیم آن است که با وجودِ انتشار سه نوار مکالمه تلفنی، مَهدی هاشمی رفسنجانی، بدونِ اینکه مورد شکنجه و یا اذیت و آزار قرار بگیرد، صحیح و سالم به آغوش گرم خانواده فاسدش بازگشته و مشغول گرفتن عکس یادگاری با پدر و مادر ناپاکش می باشَد!
به راستی که بسیار زمان مناسبی است که ما این پیروزی شادی آفرین بزرگ را به جبهه اصلاح طلبانِ بی اخلاق در داخل و خارج از کشور تبریک گفته و از ایشان بخواهیم اکنون که دیگر حالِ فرزندِ کَد خدای شان خوب است، دیگر دَست از “ننه مَن غریبم بازی های شان” برداشته و به شغل پَست شان که همانا ماله کشی بر جنایت های رژیم و طول عُمر دادن به ولایت مقدس فقیه است، باز گردند.
ایران زَمین قتلگاهِ آزادی خواهانی چون “ستار بهشتی“، کارگر سی و پنج ساله ایست که جُرمش نوشتن دردهای دلِ خونینش و انتقاد از وضعیت موجود و رژیم دیکتاتوری مذهبی بود؛ ستاری که دَر زیر شکنجه وحشیانه مأموران مسلمانِ حکومت جان باخت و نامش به لیست بُلند بالای کشته شدگان راهِ میهن اضافه شد.
در مراسم چهلمین روزِ کشته شدن ستار، آن قهرمانِ ملی سرزمین مان، مادرِ پیر و داغدارش را مورد ضرب و شتم قرار دادند و نَمک بر زَخمش پاشیدند؛ آیا با مادر مهدی هاشمی ها نیز چنین رفتاری شُده و یا هرگز می شَود؟ آیا مَهدی هاشمی و یا دیگر آقازاده هایی که اینچنین در میان اصلاح طلبان خائن و بی اخلاق محبوبیت دارند، هرگز همچون ستارها مورد بازجویی قرار گرفته اند؟
آیا مَهدی هاشمی یک زندانی سیاسی بوده است؟ بدونِ شک خیر! نه وی و نه هیچ کس از قُماش او هیچگاه شایستگی و کفایت لازم بَرای یَدک کشیدنِ نام زندانی سیاسی را نداشته، ندارند و تا زمانی که این رژیم اسلامی بَر مسند قدرت است، نخواهند داشت.
زندانی سیاسی ستار بهشتی است، مهندس طبرزدی است، نسرین ستوده است، جعفر پناهی است،سیامک مهر است، آیت الله بروجردی است، حسین رونقی ملکی است، مجید دری ها و اسانلو ها هستند؛ اگر آن آزادی خواهانِ جان بَر کف زندانیان سیاسی نامیده می شوند، به راستی “زندانی سیاسی” نامیدن هاشمی ها، لکه دار کردن دامانِ پاکِ آن فرزندانِ راستین میهن است.