نا برابری رژیم اسلامی با هر رژیم انسانی دیگر
یک چکامه پارسی می گوہد:”میان ماه من تا ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمان است”. این مقایسه رژیم غیر مردمی و فاشیست مذهبی ایران، با رژیم های دموکراتیک و مردمی جهان است. برای نشان دادن درستی تلخ این واقعیت، اجازه دهید که به چند گزارش کوتاه گذشته از کشورمان بپردازیم:
الف- راهیان نور
فرستادن دختران چشم و گوش بسته با اتوبوس های درب و داغون به بیابان های گورستان هزاران جوان عرب و ایرانی، گذشتن از جاده های نا امن، و نامناسب فاجعه ای را به وجود آورد که ۲۶ دختر جوان را در کام مرگ فرو برد، و عده ای را زخمی و ناتوان ساخت. شمار خانواده و گروههایی که در سوگ این عزیزان از دست رفته زندگی و آرامش خود را از دست دادند، ناگفتنی است.
فرستادن جوانان به کام مرگ
این سفر مرگ و تباهی را گروه ما “راهیان گور” نام گذاری نموده، زیرا کاربرد نادرست واژه “نور” یکی از شارلاتانی های آخوند و در راستای تحمیر و خرد زدایی هم میهنان ساده دل و کم مطالعه، به ویژه جوانان پاکدل و نیک سرشت کشورمان می باشد. این حادثه دلخراش و فراموش نشدنی که شهری و استانی را به سوگواواری نشاند، باید” کشتار عمومی رژیم” بنامید و نه یک حادثه و یا سانحه ساده زود گذر. زیرا درد سوزناک این واقعه جانخراش عمه عمر در تار و پود بازماندگان به جای می ماند.
واکنش خامنه ای نسبت به این کشتار
روضه خوان مشهدی که سه دهه است به جنایت های گوناگون، اقدامات و کارهای ضد ایرانی، و خیانت به کشورمان پرداخته است، با بیشرمی و بی حیایی گفته است که به خاک و خون در غلتیدن دختران عزیزمان را به “بشارت الهی” نسبت می دهد و کشته شدن آنان را موجب رحمت الله می داند . این گفته زشت و نازیبا دوچیز را نشان می دهد؛ نخست این که این آخوند کمترین احساس انسانی و غم خوارگی نسبت به این مصیبت جانگداز ندارد. البته جگرش برای زخمی شدن دو تروریست حزب الله و فلسطینی کباب می شود و با غارت و چپاول کشور، مزدوران تازی را خوشحال نگاه می دارد.
نکته دیگر، شناساندن الله مدینه به ما است که تکه پاره شدن و زجر بی پایان قربانیان این واقعه دلخراش و اندوه جاودانی بازماندگان را بشارت و شادمانی خدای عرب می داند. آیا ما مانند گوسفندان آنچنان بی خرد و ناآگاهیم که به چنین الله ضد انسان، و مالیخولیایی باور و اعتقاد داشته باشیم؟!.
در این ویدیو گوینده ای یکی از مسئولین وزارت آموزش را به زیر سئوال و پرسش می برد.
واکنش وزیر به اصطلاح آموزش به این کشتار
وقتی اتوبوس حامل دانش آموزان “راهیان گور” ، واژگون شد و ۲۶ دختر دانش آموز بروجنی، مظلومانه کشته شدند ، اولین واکنش وزیر آموزش و پرورش سلب مسوولیت از خود بود ؛ آنجا که حمید رضا حاجی بابایی در پاسخ به سوال خبرنگاران در باره این فاجعه غم انگیز گفت: بروید از مسؤولش بپرسید! تو گویی که وزارت آموزش و پرورش و وزیرش ، در قبال دانش آموزان مسؤولیتی ندارند!
ب- چپ شدنی دیگر، و کشتاری دیگر
بنا به گزارش سایت روز، پنجشنبه ۴ آبان ۱۳۹۱،مطابق برنامه بسیج دانشجویی از یک میلیون نفری که در سال گذشته برای حضور در راهیان نور برنامهریزی شده بود تا دانش آموزان چشم و گوش بسته را با تشویق و ترغیب و حتی تهدید برای تحمیر و خرد زدایی به این سفرهای جهنمی بفرستند، ، تنها ۷۳ درصد از دانشآموزان شرکت کردند، هزینه کردن پول زیاد و به خطر انداختن جان فرزندان عزیز کشورمان چه معنا دارد؟!. باید گفت هدف تنها تقویت افکار پلید آخوند و استمرار و پایداری حکومت آنان است.
ممتحن رییس بسیج دانشجویی که وظیفه اش فرستادن دانش آموزان و دانشجویان به کام مرگ می باشد، همچنین با اشاره به حوادث دیگری در همان روزها، گفته است: “همزمان با حادثه کشته شدن ۲۱ دانشآموز دختر، ۴۷ نفر دیگر در حوادث دیگر جان باختند که یکی از این حوادث در همان ۲۴ ساعت وقوع حادثه کشته شدن ۲۱ دانشآموز دختر ۱۸ نفر کشته داشت”
در همین حال، محمدرضا مهماندار، فرمانده پلیس راه کشور، نقص فنی را عامل اصلی بروز این حادثه دانسته و شرکتهای مختلفی را که این اتوبوس را تولید کرده و یا آن را معاینه فنی کرده بودند به عنوان مقصران اصلی این حادثه معرفی کرد.باین در حالی است که ممتحن، رییس بسیج دانشآموزی، نقص فنی را رد کرده: “اتوبوس در طول سفر سرعت پیش از ۸۵ کیلومتر نداشته است. حتی علت حادثه تخلف رانندگی یا سرعت غیرمجاز نبوده است، همچنین در مسیرهایی که سرعت مجاز ۵۰ کیلومتر بوده راننده اتوبوس از سرعت ۴۰ کیلومتر تجاوز نکرده است، اما در سه دقیقه آخر که منجر به این حادثه شد سرعت به یکباره از ۴۰ به ۷۰ و ۹۰ و در لحظه آخر به ۱۱۴ کیلومتر رسیده بود.
پ- تکرار کشتار در سال های پیشین
فرستادن گروه گروه دانش آموزان و دانشجویان ناآگاه، و یا کاروان راهیان گور، و کشته شدن پی در پی این عزیزان، مسأاله یک هفته و یک ماه نیست، بلکه ماهها و سالهاست که ادامه داشته است:
روزنامه اعتماد پس از بروز فاجعه ماه پیش، در گزارشی نوشته بود که این تصادف، “سومین تصادف اتوبوس های راهیان نور در شش ماهه گذشته است. مهرماه امسال نیز بر اثر برخورد یک دستگاه اتوبوس کاروان های راهیان نور و یک دستگاه مینی بوس حامل کارگران تاسیسات دریایی خرمشهر در مسیر این شهر سه نفر کشته و بیش از ۱۳ نفر مجروح شدند. در آذرماه امسال نیز اتوبوس کاروان راهیان نور که دانشجویان تبریزی مسافر آن برای زیارت عازم مشهد بودند، دچار حادثه شد… اما آمار مرگ و میر دانش آموزان و دانشجویان راهیان نور تنها مربوط به این شش ماه نیست و هر ساله در اول فروردین ماه خبر تصادف این اتوبوس ها، خانواده های زیادی را داغدار می کند. واژگون شدن یک اتوبوس کاروان راهیان نور در استان کرمان در روز اول فروردین سال جاری ۱۱ کشته و ۳۸ زخمی بر جا گذاشت. واژگونی اتوبوس کاروان راهیان نور یک بار دیگر در ۲۵اسفند سال ۸۸ گزارش شده بود که تلفات جانی نداشته اما ۱۱ مسافر آن زخمی شدند. پیش از آن، روز ششم فروردین سال ۸۷ اتوبوس کاروان راهیان نور در جاده شهرکرد به ایذه واژگون شد و در این حادثه ۲۷ نفر از سرنشینان اتوبوس کشته شدند”.
ت- سوختن دختران دبستانی
فاجعه دلخراش و ناگفتنی سوختن دختران کلاس درس دبستان… در شهر پیرانشهر را نمی توان از یاد برد، و داغ این حادثه دردناک را فراموش نمود. این دیگر نیزاز جنایت های آشکار و بدیهی رژیم نامردمی است. رژیمی که نزدیک به چهار میلیون از کودکان نازنین و عزیز کشورمان را در برابر آتش سوزی و انفجار بخاری های نفتی قرار داده، و برای نه میلیون دیگر دانش آموزان نیز کمترین امنیت زیستی، سلامت، و کار در دبستان و آموزشگاه های ویرانه و غیر بهداشتی، پیش بینی نشده است. بدیهی است تفاله های تازی از حمس و حزب الله، و یا مزدورن حسن نصرالله، باید دارای، آموزشگاه، بیمارستان، و خانه های بهداشتی باشند. در این موارد ملت ایران ارزشی ندارند و از دید رژیم تازی نژاد، قوم مجوس نامیده می شوند.
وزیر به اصطلاح آموزش چه می گوید؟
حاجی بابایی، یک بازاری بی فرهنگ و مزدور رژیم، وفرد بی احساس و بی مسئولیتی که به طور غیر قانونی این سمت بزرگ و حساس وزارت آموزش و پرورش رادر دست گرفته است، با بی اعتنایی و در کمال گستاخی و باز هم بیشرمی، در برابر سوختن و جزغاله شدن نونهالان گرانمایه کشورمان واکنشی نشان نداده است. در کشورهای دموکراسی که مردم از شر آخوند جنایتکار در امانند، کمترین سانحه و برخورد جسمی و روانی برای نوباوگان، که به نحوی و روشی قابل پیشگیری بوده است، موجب از کار برکنار شدن همه مسئولان فرهنگی و خدماتی آن خواهد شد. ولی این آخوند بی دستار، به طور غیر مستقیم آموزگار کلاس را مسئول این فاجعه دانسته است.
جنایتی که آمریکا را تکان داد
کشتن ۲۰ کودک ۵ تا ۱۱ ساله و ۶ آموزگار در شهر نیو تون از ایالت کانتیکات آمریکا، نه تنها مردم آن کشور، بلکه اوباما و مسئولین کشوری را نیز در سوگ و اندوه فراوان فرو برد. در این فاجعه و جنایت بزرگ، کمترین اشتباه و کوتاهی از جانب مسئولین کشور، و فرهنگیان صورت نگرفته، ولی هرکدام خود را به نحوی و روشی ملامت می کند که شاید می توانست از بروز آن جلوگیری نماید. در یکی از کلاسها، معلم موزیک که با شنیدن فریادها و صداهای ناهنجار احساس خطر می کند، درکلاس را از پشت قفل نموده، صندلی و میز و وسائل سنگین پشت در می گذارد و کودکان را به درون کمدهای لباس و گنجینه ها می فرستد و با جلوگیری از آمدن جوان مسلح به درون کلاس، عملن جان ۲۰ کودک را نجات می دهد.
مقایسه آموزگار دبستان پیرانشهر و دبستان…
در حالی که معلم موزیک با به خطر انداختن جان خود توانست جان ۲۰ کودک را نجات دهد، معلم دبستان شین آباد هنگامی که می بیند از بخاری کهنه و پوسیده نفت به بیرون نشت می کند، به جای آن که کودکان را به بیرون بفرستد تا در امان بمانند، با روشی بی خردانه بخاری داغ را با دست حرکت می دهد که به بیرون ببرد. بخاری در کنار در خروجی از دست او می افتد و نفت داغ به همه جا پراکنده شده، و کلاس درس را در شعله های آتش فرو می برد.
گفتاری چند بر آنچه گذشت
این مقاله مستند که مطالب آن بیشتر از روزنامه های حکومتی است، ببه خوبی نشان می دهد که ۱۳ میلیون دانش آموزان و همچنین دانشجویان ما بازیچه هوی و هوس رژیم آخوندی اند. رژیم با از تلف کردن بیت المال و خزانه مردمی، و با به قربانی فرستادن جوانان در سفرهای شستشوی مغزی و تحمیری، برای ماندن هرچه بیشتر و جاودانه ماندن رژیم خود از هیچ جنایتی فروگزار نیست.
بدبختانه، ملت به خواب رفته و بی تفاوت ایران نیز این کشتار و جنایت ها را می بیند و خبرهای آن را می شنود ولی همچنان بره وار تسلیم چاقوی سلاخ است. در چنین شرایطی جنایت، تجاوز، ظلم و ستم فراوان، و همه رفتارهای غیر انسانی رژیم قبح و زشتی آن را از دست داده است. ملت ما آماده است هرگونه توهین، بی احترامی، خفت، و خواری را کماکان بپذیرد و خم به ابرو نیاورد.