زادروز نجات بخش فرهنگ ایران کی است؟
سوم دیماه زادروز خداوندگار فرهنگ، ادب، و تاریخ ایران زمین، فردوسی گرانمایه است. فردی که توانست زبان، آیین، تاریخ، و فرهنگ سرزمین ما را پس از نزدیک به چهار سده پوسیدگی و فراموشی در زیر زباله های تازیان بیرون کشد، بدان رنگ و جلا دهد، و به دهها نسل های پس از خود پیشکش و ارمغان بخشد. به راستی، کدام یک از مردم ایران بزرگ، از ایران کنونی گرفته تا سرزمین های جداشده ای چون افغانستان، تاجیکستان، گنجه، نخجوان، شکی، شیروان، بادکو، و دیگر کسانی که اصالت و ریشه های خود را فراموش کرده اند، مدیون و بدهکار به این رادمرد بزرگ تاریخ نیستند!.
برگزاری زاد روز فردوسی در ایران
در سرتاسر ایران، دیگر از گرامی داشت و زاد روز فردوسی نیکو سرشت خبری نیست. سرزمینی که به اشغال آخوندها، تفاله های تازیان در آمده، چگونه می تواند پاسخگوی ارزش های والای فردوسی راستین باشد؟. وقتی سرتاسر باغ و بوستان به اشغال کفتارها در آمده، و کلاغ ها با بام و درختان نشسته اند، چگونه می توان انتظار نغمه سرایی بلبلان، و پرندگان خوش آواز بود؟. آیا خاکستر سیاه و تاری چهره زیبای کشورمان را بر نپوشانده که بوی گندیدگی و مرگ از همه جا به مشام می رسد؟!.
زادروز فردوسی روزی که هیچ شمعی فوت نمی شود!
این عنوان مقاله ای است که با قلم توانای ایرانی پاک سرشتی بنام علیرضا حیدری در روزنامه خراسان، در تاریخ ۳ دیماه به مناسبت زاد روز فردوسی گرانمایه نوشته شده است. در این نوشتار می بینیم که:
“امروز را زادروز حکیم توس، فردوسی بزرگ دانسته اند. سوم دی ماه روزی بود که فرزندی از ایران اسلامی در دیار خراسان و در روستای پاژ قدم به عرصه گیتی نهاد تا کاری کند کارستان، داستان او از روزی آغاز شد که پاژ لبخند زد و ایران شکفت. او افق نگاهش را به دوردست کشاند و شکوفایی فرهنگ و زبان فارسی را نشانه رفت. آن روز که سوم دی سیصد و بیست و نه و درست در آغازین روزهای زمستان بود، بهار را نوید داد و روزها و سال هایی که ایران بدان افتخار خواهد کرد. آن روز درخت تنومند زبان فارسی به شکوفه نشست، برگ و بار داد و در روزگاری که «شاهنامه» پدید آمد، زبان فارسی و فرهنگ ایران اسلامی به قامت ایستاد……….”
“در روزگاری که می رفت تاریخ ایران موزه نشین شود دفتر تاریخ ایران و ایرانی را گشود تا نشانی از «بودن» و «ماندن» ما را گواه باشد. در روزگاری که «من»ها حکمرانی می کرد او از «یزدان» گفت و «خداوند» و سراسر شاهنامه اش نشانی از حس توحید جویی و یکتا طلبی او دارد. او از اخلاق گفت که گوهر و بن مایه فرهنگ اسلامی است و اساس بعثت پیامبر اکرم(ص) بر آن است، درس های اخلاقی شاهنامه چنان است که خود می تواند یک کتاب اخلاقی خوانده شود و در واقع فردوسی از این منظر نخستین آموزگار اخلاق در شعر فارسی است که کامل و منسجم نکات ظریف اخلاقی را در قالب داستان های شاهنامه بیان کرده است.”
البته این نویسنده توانا، در جو آخوند زده و در زیر چتر تازی صفتان، به ناچار واژه هایی از اسلام و علی به کار برده، که کمترین ارتباط و بستگی به هدف های فرهنگی آموزگار حقیقت، فردوسی بزرگوار ندارد. وگرنه گفتار فراگرفته از پندار، گفتار، و کردار نیک فردوسی پاکزاد را نمی توان با پیامبر اسلام، فردی جاه طلب، و زنباره برابر کرد!.
روز تولد فردوسی، سوت و کور می گذرد
نویسنده گرامی این نوشتار، می افزاید:
“هر ساله در کشورهای مختلف همزمان با سالروز تولد شخصیت های ادبی، برنامه های ویژه ای برگزار می شود. مثلاً در یکصد و پنجاهمین سال تولد آنتوان چخوف، داستان نویس و نمایشنامه نویس روسی، مدودف رئیس جمهور این کشور با سفر به زادگاه چخوف بر مزار این نویسنده حضور یافت. نمایشی از «باغ آلبالو» و چند نمایش نامه دیگر او روی صحنه رفت. علاوه بر جشن های متعدد در روسیه در برخی کشورهای اروپایی نیز جشن های سالروز تولد چخوف برگزار شد. در دویستمین سالگرد تولد چارلز دیکنز ده ها فیلم سینمایی که از روی آثار او ساخته شده است در اروپا به نمایش درآمد. در سالگرد تولد فوئنتس در مکزیک که با حضور رئیس جمهور این کشور در کاخی تاریخی برگزار شد، همایش، چاپ کتاب و برگزاری نمایشگاه از جمله برنامه های این روز بود.”
“این اتفاقات به طور معمول در اکثر کشورها خصوصاً کشورهای غربی در سالروز تولد مشاهیرشان برگزار می شود که معمولاً همراه با برنامه هایی برای عموم هم هست. به طور مثال تسهیلات رایگان یا نیم بها برای خدمات عمومی مثل سینما – تئاتر، حمل و نقل عمومی و امثال آن و نیز برگزاری مراسم جشن در سطح شهرها از جمله برنامه هایی است که برای چنین روزهایی تدارک می بینند تا نام و آوازه نویسنده و شاعر خود را بلندتر از آن چه هست به گوش فرزندان خود و دیگر جوامع برسانند. این چند نمونه را فقط نوشتم تا مقایسه کنم با زادروز فردوسی در ایران و به ویژه شهر فردوسی یعنی مشهد!”
این ویدیو است که در آن فریدون جنیدی استاد ادبیات فارسی اهمیت و نقش بزرگ فردوسی را در زنده کردن نام و تاریخ ایران نشان می دهد.
از زادگاه تا آرامگاه فردوسی
روزنامه خراسان یک ویژه نامه ای در ۱۹ تیر امسال چاپ و منتشر کرد با عنوان «قصه توس». در آن ویژه نامه از طرح احیای توس سخن گفته شد. دکتر یاحقی که پیگیر این طرح شده بود در یک کلام گفت: «پیگیری نشد. مأیوس شدیم».
یاحقی البته سیر ماجرا را توضیح داد که چه طرح هایی برای احیای توس و آرامگاه داشتیم و چه سازمان ها و وزارت خانه هایی پای کار آمدند اما در نیمه رها کردند.سرمایه گذاران از هفت خان سرمایه گذاری در توس گفتند و این که نمی شود برای سرمایه گذاری در این منطقه اطمینان داشت. ماجرای سرنوشت بی نتیجه پرونده ارسالی توس به یونسکو مرور شد و این که چه موانعی بر سر راه این ثبت جهانی است و کسی آستین همت بالا نمی زند. مردم و گردشگران از وضعیت نابسامان توس گفتند و این که «دل هر گردشگری از غربت فردوسی به درد می آید».
“رجبعلی لباف خانیگی که عمری را صرف میراث فرهنگی کشور و خصوصاً خراسان کرده است دلایل اهمیت شهر توس را در تاریخ بیان کرد و این که بررسی های تاریخی نشان از شکل گیری و تداوم تمدن در منطقه توس دارد. در مطلبی وضعیت حکیم توس را با آرامگاه های برخی مشاهیر ادبی جهان مقایسه کردیم و این که نسبت به آرامگاه امثال گوته، چخوف، مولانا و تولستوی حال و روز آرامگاه فردوسی فاجعه بار است. به «پاژ» زادگاه فردوسی هم سری زدیم و از چند دیوار کاهگلی، اتاقک های بدون سقف و زباله و خاکروبه ای نوشتیم که می گویند «خانه فردوسی است» جایی که می تواند مرکزی برای گردشگری باشد و جایی برای گرامیداشت زادروز فردوسی. جایی که اگر آباد باشد احتمالاً مسئولان در زادروز فردوسی به آن جا می روند تا ادای احترام کنند. به هر حال آرزو بر جوانان عیب نیست!
از دعواهای بی نتیجه و جلسات و مصوبه های بی سرانجام طرح الحاق توس به مشهد نوشتیم و این که حال و روز فردوسی، توس و پاژ هم چنان غم انگیز است.”
فردوسی یک نظریه پرداز بود
در بخش دیگر نوشته، دکتر محمدحسین پاپلی یزدی از «فردوسی حکیم نظریه پرداز» سخن می گوید …دکتر پاپلی معتقد بود:
«در مطالعه شاهنامه به این نکته رسیدم که فردوسی یک نظریه پرداز است. او یک راوی ساده نیست بلکه اخباری که به او رسیده را با نظریه پردازی همراه کرده است که متأسفانه به این وجه فردوسی توجه نشده است. ما امروز کرسی های نظریه پردازی راه انداخته ایم که به خصوص در حوزه علوم انسانی تقریباً ارجاعات به نظریه های غربی است در حالی که با مطالعه شاهنامه متوجه شدم نظریه های شهری و روستایی و جغرافیایی در آن وجود دارد که یا قبل از فردوسی بوده که از قدمت و سابقه این مسائل حکایت می کند و یا خود فردوسی گفته که ذهن نظریه پرداز او را نشان می دهد.» و دکتر پاپلی به نمونه هایی اشاره کرد و گفت: «بحث بیمه بازنشستگی و یا پرداخت مخارج و هزینه رزمندگان، مجروحان و حتی خانواده درگذشتگان از جمله مباحثی است که در شاهنامه آمده است و جالب این که این اتفاقات تا ۱۰۰ سال پیش حتی در اروپا مطرح نبود و اگر کسی در جنگ ها غنائمی به دست می آورد موفق می شد و گر نه هیچ سودی نمی برد.”
“نکته دیگر بحث خشکسالی و بیمه خشکسالی است که در شاهنامه وجود دارد و شاهان تأکید کرده اند که به خسارت دیدگان خشکسالی از خزانه مبالغی پرداخت شود و حتی مالیات آن ها حذف شود و یا برای چند سال از دادن مالیات معاف شوند. در حدود ۱۲-۱۰ بیت از شاهنامه وظایف ۵ وزارتخانه و سازمان اجتماعی را که امروز ما داریم مشخص کرده است مثل سازمان بازنشستگی، تأمین اجتماعی و بهزیستی.» دکتر پاپلی معتقد است: «تاکنون ۱۲۰ نظریه از شاهنامه استخراج کرده ام که فکر می کنم به ۳۰۰ نظریه برسد. نظریه هایی که حدود ۷۰ مورد آن را الان به غربی ها نسبت می دهند.».
از تازی صفتان چه انتظاری می توان داشت؟!
نوشته بالا از روزنامه خراسان، حقیقت تلخی است از فرهنگ بر باد رفته و به غربت نشسته ما. کشوری که پیشتاز فرهنگ و تمدن جهانی بوده است، اکنون به زباله دان و باتلاقی از اندیشه های خرافاتی و ارتجاعی بیابان گردان عربستان تبدیل شده است. خراسانی که سرچشمه خروشان فرهنگ و مدنیت ایرانی، و زادگاه دلاوران و پهلوانانی سترگ و بی همتا بود، هم اکنون با نام زشت و نازیبای تازی ای، چون خراسان رضوی، توهین و دشنامی است به فرد فرد انسان هایی که در سرزمین ایران بزرگ پای به جهان گشوده اند، و یا خواهند گشود.
در این میان، باید آرامگاه فردوسی گرانمایه ساختمان بی ارزش و نامتناسبی باشد، خانه و دهکده زادگاه او به ویرانه ای مانند باشد، ولی برای تازیانی که مملکت ما را ۱۴۰۰ سال غارت کردند، گنبد و بارگاه طلایی بسازند، و یا ضریخ طلایینی برای گور عرب دیگری به عراق گسیل دارند. اینجاست که مرز میان ایرانی بودن، و یا دشمن این سرزمین، جدا و مشخص می گردد. از این روی، آنان که دیدار ازگور تازیان را بردیدار فردوسی و بزرگان دیگر ادب و فرهنگمان ترجیح می دهند، بی تردید، بیگانه اند و با این کشور و مردم این سرزمین دشمنی و کینه توزی دارند.