– تَورمِ سَرسام آور و گرانی کَمر شِکَن گریبانِ ایرانیان را گرفته است:
هَمه چیز گران تَر از ماه های پیش شده است؛ تَوانِ خریدِ خانواده ها بسیار پایین آمده و اقشارِ متوسط و فقیر جامعه به صرفه جویی و کَم خوری و ساده زیستی از سَرِ ناچاری روی آورده اند. بسیاری از مواد غذایی ضروری از سَبَدِ خریدِ خانواده ها حذف گشته و زندگی ها به هیچ وجه همانند سابق نیست.
پِدران شرمنده رویِ هَمسران و فرزندان شان و مادَران نیز نگران و پریشانند؛ آن هایی که کار می کنند و سرپرستی خانواده ای را بَر عهده دارند دائمن تَرسِ از دَست دادنِ کار، بیکار گَشتن و درمانده شُدن را در دِل و جان داشته و امنیت اجتماعی و آرامش فکری و روحی، از جامعه مصیبت زدمان رَخت بَر بَسته و به دور دست ها کوچ کرده اند.
قیمت مُرغ و گوشت و میوه جات و سایرِ مواد خوراکی سَر به فلک کشیده و بسیاری از خانواده های ایرانی دیگر توانِ خرید این اجناس را ندارند؛ تَمام هَم و غَم مردم شریف و درمانده ایران زمین، سیر کَردن شکم های شان و تَنها نگرانی شان وضعیت سخت اقتصادی است که در آن قرار دارند.
– خطِ فقر واقعی دَر ایران یک میلیون و پانصد هزار تومان است!
به گزارش سایت ملیون و به نَقل از خبرگزاری ار اف ای؛ یک مقام مطلع خَبر از رسیدنِ خط فقر در حکومتِ اسلامی ایران به رقم ۱۵ میلیون ریال داد، میزانی که به گفته کارشناسان حدود شصت تا هفتاد درصد مردم ایران را به عنوان فقیر نسبی در خود فرو میکشد. عاملی که باعث خواهد شد چرخه فقر در ایران ایجاد شود، چرخه ای که فقرا در آن هر روز فقیرتر از روز گذشته خواهند شد.
به گزارش ار اف ای، پس از مدت ها که انتشار بسیاری از آمارهای اقتصادی و اجتماعی در حکومت اسلامی ایران ممنوع شده، امروز یکی مقام مطلع از میزان خطر فقر در ایران خبر داد. یکی از اعضای شورای عالی کار ایران خط فقر در ایران را یک میلیون و نیم عنوان کرد، رقمی که بیشتر توسط بسیاری از کارشناسان اقتصادی از جمله حسین راغفر پیش بینی شده بود.
اولیاء علیبیگی٬ عضو شورای عالی کار خط فقر واقعی در ایران را یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان اعلام کرد. وی در این زمینه گفت: «دولت باید خط فقر واقعی را اعلام کند که براساس آخرین گزارشها این نرخ بیش از یک میلیون و ۵۰۰هزار تومان برآورد شده است.» او افزود این سطح هزینه برای خانواده ای چهار نفره است که شامل هزینه درمان، پوشاک، آموزش و غیره می باشد.
– فَقر مادی و مشکلاتِ معیشتی مردمان، مانعی بَر سَرِ راهِ رسیدن به آزادی:
نزدیک به هفتاد دَرصدِ مردم ایران در فَقرِ نسبی به سَر می بَرند؛ فقری که هر روز خانواده های بیشتری را دَر خود فرو بُرده و قُربانیان بیشتری می گیرد. فُقرا هر روز فقیر تَر می شوند و امید به آینده در زندگی هایِ سَخت و پُر رَنج شان دیده نمی شود.
گویی خاکِ قبرستان بر سَر جماعتی پاشیده اند که روزی در شوخ طبعی و بذله گویی شهره جهانیان بودند، به طوری که این ملت کُهن و صاحب تمدن، اینگونه زانویِ غم و ماتَم بغل گرفته اند و کمترین جنبش و پویایی دَر راستایِ رَهایی از چنگال استبداد و حکومت ستمکارِ اسلامی، در بین ایشان دیده نمی شود.
دیگر کسی به فکر زندانیان سیاسی و جانباختگانِ راهِ آزادی نیست، دیگر در سراسرِ آن سرزمین نفرین شده، مَردی پیدا نمی شود که به پایِ دَرد و دل هایِ جانسوز مادرِ داغدارِ ستار بهشتی بنشیند و مَرهمِ دَردش شود؛ مَردم همه درگیر مشکلات زندگی های خصوصی خودشان است و وَقتی ندارند که به آزادی خواهی و عدالت جویی بیاندیشند.
حکومت ستم پیشه اسلامی به قَدری مَردمان را درگیر مشکلات مادی و مصیبت های معیشتی کرده که دیگر جامعه ایرانی از حقوق انسانی و ابتدایی خود نیز غافل شده و به تنها چیزی که می اندیشد به دَست آوردن تکه ای نان و جرعه ای آب، برای چند روزی بیشتر نَفَس کشیدن در آن هوایِ نکبت بار و زنده ماندن است.
بدونِ هیچ تردیدی مَردمانی که اینگونه غَرق در گرفتاری های زندگی و مُشکلات نَفَس گیرِ اقتصادی اَند و با هزاران هزار مُصیبت کَمر شکن دَست و پَنجه نَرم می کنند، هَر روز هزاران فرسنگ از راهِ آزادی خواهی و عدالت جویی فاصله گرفته و اصولِ حیاتی آزادی، استبداد ستیزی و زندگی در شرایطی درخور انسان و سازگار با حقوق جهانی بَشَر را به دستِ فراموشی می سپارند.