دیکتاتوری و فاشیستی از کجا ناشی می شود؟
هیچ نوزادی دیکتاتور پای به جهان نمی گذارد و در ذات خود دیکتاتور نیست. ولی قلدری، زورگویی، خودکامگی، غارتگری، و جنایت را در مکتب متجاوزین و زورگویان فرا می گیرد. این آموزش زورگویی ممکن است از خانواده، مدرسه، مکتب، پای منبر، و یا از کتاب، فیلم، داستان، رهبران و پیشوایان زورگو، و یا از گذشتگان به فرد و مردم رسیده باشد. آن چه بدیهی است آنست کمتر دیده شده که از یک پدر و یا مادر خودکامه و دیکتاتور، فرزندانی دموکرات و مردمی پرورش یابد. زیرا نخستین آموزشگاه نوزادان، محیط خانواده است.
آیا از جنایت کاران و غارتگران نسلی خوب پرورش می یابد؟
هرگز این چنین نیست و نباید انتظار داشت که از جانی و غارتگر، فرزندی درست و صالح پدید آید. چنان که اگر از هیتلر و استالین فرزندانی به جای مانده، نمی توانند دموکرات و مردمی باشند. به گفته دیگر، “از کوزه همان تراود که در اوست”، و یا “عاقبت گرگ زاده گرگ شود..”.
در این باره در کشور خودمان می بینیم که از آخوند مشهدی جنایتکار، فرزندانی بسی جنایت کارتر، و غارتگرتری چون مجتبی و مصطفی به وجود آمده اند. نتیجه و ثمره هاشمی رفسنجانی چپاولگر و آدم کش نیز فرزند و یا فرزندانی غارتگر و احتمالن آدم کش است. از تازی زاده ضد فرهنگ ایرانی مانند مرتضی مطهری نیز فرزندی مزدور رژیم و ضد فرهنگ ایرانی بنام علی مطهری پدید می آید.
آموزش دیکتاتوری از تاریخ
در تاریخ نیز آن چنانکه دیده ایم، بیشتر فرزندان شاهان مستبد و غیر مردمی، دیکتاتور و زورگوی بار می آمدند. آنان نیز دیکتاتوری را بر روی گروهی از مردم و زیر دستان خود پیاده کرده، بدانان انتقال می دهند. به گفته دیگر می توان گفت که نخست، فرزندان ویژگی های خوب و بد را از خانواده به ارث می برند، و آنگاه زشتی ها، پلیدی ها، و زورگویی ها را از اجتماع خود فرا گرفته و بر آن می افزایند. این دیکتاتوری تا آنجا ادامه می یابد که می تواند جامعه ای را متجاوز و دیکتاتور بار آورد. اینجاست که یادواره فارسی می گوید: “یک بز گر، گله را گر می کند.”
دین، بزرگترین آموزگار دیکتاتوری و جنایت بشری
بی تردید دین اسلام بزرگترین آموزگار خشونت و زورگویی و حق کشی در تاریخ ۱۴ سده گذشته کشورمان است. دستورات اسلام ابدی و تغییر ناپذیر، و از جانب عرب خودکامه و زنباره ای به عنوان دریافت شده از الله موهوم و بی منطق با کشت و کشتار و تهدید بر روی مردم کشورمان و کشورهایی دیگر پیاده گردیده. این دستورات خشک و دور از هر خرد انسانی، پس از چند سده شکنجه و کشتار ناباوران، مانند گذراندن قانون گزاف مالیاتی بر مردم تحمیل، و با گذشت زمان نهادینه شده است.
زیستن عربی درون چاه بیش از هزار سال، به چه معنی است؟!
بیان آن که عربی از هزار سال بیش تا کنون در چاهی نشسته و روزی از آن بیرون می آید تا با شمشیر خود جهانیان را به خاک و خون کشاند آیا از بی خردی و کمال بی عقلی ما نیست؟. این داستان مسخره و چندش آور، از یک سوی، زورگویی و آدمکشی در دین اسلام را می رساند و نشان می دهد که اسلام همانگونه که نشان داده است یک حزب سیاسی خون آشامی است که راه پیشرفت آن خون و شمشیر، و به گفته دیگر، کشتار و جنایت است، و از سوی دیگر نادانی و بی سوادی ما است که چنین افسانه های بی خردانه را باور می کنیم.
سوداگران دین و خردزدایان کشورمان
برای گسترش و فروش کالای نامرغوب و ضد حیات بشریت به ن مذهب شیعه، سوداگرانی به نام شیخ و آخوند پیداشدند که چهره زشت و نازیبای اسلام، این عروسک دروغین را بزک نموده، پوششی دلربا بر تن آن کرده، و با تحمیر و خردزدایی ساده دلان و نا آگاهان، به دکان تزویر و ریای خود رونق بخشیدند. شمار این دکانداران که باید آنان را میکرب و وبای اجتماع نامید، بسیار زیاد است. مردمی که همیشه سربار جامعه ایران بوده، و از هر دشمنی و کینه توزی نسبت به تاریخ، آیین، رسوم، و فرهنگ کشورمان کوتاهی نکرده اند.
در این جا نام تنی چند ازآنان برای یادآور خوانندگان می شود:
۱-شیخ عباس قمی (نویسنده کتاب جهل نامه مفاتیح الجنان)
۲- شیخ فضل الله دشمن سر سخت آزادی خواهی و دموکراسی
۳- آیت الله کاشانی، طرفدار انگلیس و رهبر تروریست های فداییان اسلام
۴- علی شریعتی، فرصت طلب دغلباز و جاده صاف کن رژیم اسلامی
۵- روح الله خمینی، آخوند فاشیست مذهبی و جنایتکار بنام
۶- آیت الله جوادی عاملی نویسنده جهل نامه مفاتیح الحیاة (جلد دوم مفاتیح الجنان)
آیا اینها به راستی سربار و مفتخورهای فتنه برانگیز جامعه ما نیستد که در هر مجلس و هر محفل به اید تازیان، به فرهنگ، تاریخ و ملیت ما ایرانیان دشمنی می ورزند>
مزدورانی که رژیم را در دیکتاتوری نگاه می دارند.
بی تردید همه آخوند و طلبه های گردادگرد رژیم، بسیاری از بسیجی و پاسداران، مزدور، چاپلوس و دستمال به دست، و کاسه لیسند. در این جا چند نمونه آنها نه نگارش در می آید:
۱-عشق به رهبر از اعماق جان مردم می جوشد
این گفتار آخوند فرومایه و وطن فروشی بنام آیت الله نوری همدانی است که در روزنامه رذالت به چاپ رسیده است. او دستمال به دست از بام تا شام با چاپلوسی و تملق گویی، بر جنایت و غارتگری های خامنه ای سرپوش می گذارد. این بابا، پس ازیورش و حمله به ایرانیان و نامیدن انقلاب مردمی در سال ۸۸، گفته است: “……باید تلاش کنیم فتنه گران را بشناسیم و آنها را رسوا کنیم.
آیت الله نوری همدانی با اشاره به حمایت گسترده مردم از رهبر معظم انقلاب در ایام فتنه و رابطه عاطفی عمیق بین ایشان و ملت تصریح کرد : “دلیل اینکه ملت ما از اعماق دل به رهبر انقلاب ابراز محبت می کنند ، مهربانی و دلسوزی ایشان نسبت به مردم است . مردم همان سخنانی را که از پیامبر(ص) و امامان شنیده اند امروز از زبان رهبری می شنوند به همین دلیل حاضرند در راه دفاع و حمایت از ایشان جان بدهند.”
۲-حماسه نهم دی را باید در ولایتمداری مردم جستجو کرد
آخوند گستاخ دیگری بنام علیرضا پناهیان، گفته است که: “…هر وقت ولایتمداری دریک جامعه تجلی پیداکند، بزرگترین تحولات اجتماعی را درپی خواهد داشت.” همچنین با بیشرمی می گوید:” اصحاب فتنه میخواستند ولایت را که رکن اصلی نظام ولایی است تضعیف کنند تا هرکدام بتوانند به مطامعشان برسند و اگر میتوانستند واقعا تضعیف کنند، کشور و جامعه ما را تکهپاره کرده بودند…..”
۳- پیاده نظام فتنه را علوم انسانی غربی تربیت میکند
این شکر افشانی سرداب نقدی رییس بسیجی های ضد مردمی است. این آغا نیز به دستور اربابش روضه خوان مشهدی، قیام مردم ایران را فتنه خوانده، و مردم در بند کشورمان را مزدور غرب به شمار می آورد. او در شکر افشانی خود می افزاید که:”….پیوند عاشورا و انقلاب اسلامی همیشه بوده و استمرار دارد که با شکست یزیدیان در همه گردنه های تاریخی از عاشورائیان نمایان شده و در ۹ دی درس ها و عبرت های فراوانی وجود دارد.” در این گفته، این مزدور رژیم دستگیری، شکنجه، تجاوز، و اعدام صدها دختران و پسران راستین و پرشور ایرانی در خروش و خیزش سال ۸۸ را “شکست یزیدیان” نامیده است.