تَجاوز به یک دُختر در هندوستان و آشوب در سراسرِ کشور:
یک دُختر هندی در اتوبوسی مورد تَجاوز چندین مَرد قرار گرفت و به دلیلِ جراحاتِ وارده جان سپرد؛ این فاجعه ضد انسانی و شوم، خَشمِ اکثریت مردم هندوستان را بَر انگیخت و سَبب شکل گیری اعتراض های گسترده ای شُد.
در طیِ این تظاهرات مَردم به مقابله با نیروهای امنیتی هندوستان پَرداخته و به عدم کفایت و بی مسئولیتی ایشان اعتراض کردند.
زنانِ دلاور و آزادی خواهِ هندوستان، چوب و سنگ به دست گرفته، به مأموران امنیتی حمله کرده و اعلام نمودند که دولت و مسئولین اقدامات کافی را برای حفاظت از جان و تأمین امنیت زنان در هندوستان، انجام نمی دهند؛ آشوب و اعتراض و موجی از خَشم سراسر هند را در بَر گرفت و نخست وزیر آن کشور، از مَردم و جامعه عذرخواهی کرد.
بدونِ شک مَردم شریفِ هندوستان با مبارزه و اعتراض سراسری شان که در پاسخ به تجاوز عده ای به یک دختر هندی صورت گرفت به جهانیان نشان دادند که به راستی چقدر برای شرافت انسانی ارزش قائلند و جانِ آدمی برای شان تا چه میزان با ارزش است؛ مَردم هندوستان ثابت نمودند که ملتی هَمدل و هَمصدا بوده و هَر تراژدی اجتماعی، غَم و سَختی تمامی آنان است و نه تنها عده ای خاص!
مَردمان هندوستان با هَر مسلک و مَرام و باوری و از هر قِشر و طبقه اجتماعی به صورتِ خودجوش در تظاهرات ها و اعتراض های رُخ داده شرکت نموده و خواستارِ محاکمه جنایتکارانی که سَبب رُخ دادن آن فاجعه برای دختر هموطن شان گشتند، شدند و به دفاع از حقوق بانوان هندی پَرداختند.
به راستی که زندگی در چنین جامعه یکرنگ و فهمیده ای که بَرای دفاع از حقوق انسانی یک شهروندش خود را اینچنین به آب و آتش می زند و پایمال شُدنِ حقوق ابتدایی یک انسان بدین صورت تمامی جامعه را خَشمگین می کند، مایه افتخار و مباهات است.
تَجاوز به زَنان دَر ایران: خواستِ خدا، حکمتِ الهی و دَستِ سرنوشت!
همه روزه زنان و کودکان در ایران زَمین مورد خشونت و آزار جنسی، جسمی، روحی و رَوانی قرار گرفته و این قشر بینوا از کمترین میزان امنیت و آسایش و احترام اجتماعی، محرومَند؛ یک بانویِ ایرانی حتی به خاطر نوع لباس پوشیدن و شکل ظاهری اَش که مسائلی به شدت شخصی اَند، مورد بازخواست و توهین و تفتیش عقاید قرار گرفته و حقوق ابتدایی انسانی اَش پایمال می شود.
دَر اعلامیه جَهانی حقوق بشر، به صراحت گفته شده است:
ماده ۳: هَر فَردی سزاوار و محق به زندگی، آزادی و امنیت فردی است.
ماده ۱۲: هیچ اَحدی نمی بایست در قَلمرو خصوصی، خانواده، محل زندگی یا مکاتبات شخصی، تحت مداخله [و مزاحمت] خودسرانه قرار گیرد.
چون نیک بنگریم این دو ماده حَیاتی اعلامیه جهانی حقوق بَشر، به صورت مداوم و پِی در پِی و بی هیچ وقفه و توقفی، هَمه روزه در ایران زمین در حالِ نادیده گرفته شُدن و نَقض گشتن می باشند و بیشترین قُربانیان نَقض این اصول اخلاقی زندگی در دُنیایی مُدرن را زَنان بینوایِ جامعه ایرانی تشکیل می دهند.
تا به اِمروز سابقه نَداشته که ملت ایران در راستایِ دفاع از حقوق انسانی تَنها یکی از شَهروندان ایران زمین دست به شوروش، اعتصاب و تظاهرات بزنند؛ مَردم بی تفاوتی که هَر آنچه بَر سرشان می آید را تقدیر الهی پنداشته و آن را امتحانِ خدایی موهوم شان می دانند، اصولن نسبت به اَصل آزادی خواهی و عدالت جویی بی مهر و توجهند.
جنایاتی که دَر ایران زمین و دَر حق دختران آن مرز و بوم همچون تَرانه موسوی ها و الناز بابازاده ها رُخ داد و سکوتِ دردآوری که فَضایِ استبداد زده جامعه نکبت بارمان را پُر کرده بود، خود حاکی از میزانِ بی شرافتی و بی اَخلاق بودن اکثریتِ جامعه ایرانی است.
مَردمانی که تَمامی هَم و غَم شان پیشرفت، آسایشِ زندگی شخصی و اَمنیت خودشان اَست و اگر هَمه مملکت نیز لقمه در خون فرو ببرند اما سُفره رنگین خودشان برقرار باشد، احساس رضایت و شادمانی می کنند را با آزادی و عدالت جویی و دفاع از حقوق انسانی چه کار است؟! ملتی که اَگر بخواهیم در دو واژه تعریفش کنیم باید بنویسیم: “خودخواهِ نادان”، چه فَرقی برایش می کند اگر روزانه به هزاران زَن و دختر و کودک ایرانی تجاوز شَود؟
تا زمانی که هَر ایرانی خود را جُدا و به دور از سایر هَم میهنانش ببنید و غَم و رنج هموطنانِ خود را، عذاب و سختی خود نداند و نسبت به تمامی جنایاتی که اتفاق می افتند، بی تفاوت باشد، ایران هرگز رویِ خوش آزادی را نخواهد دید و آن جامعه سنگدل و تاریک قَلب، شایستگی حکومتی بهتر از این رژیم خونخوار اسلامی را نیز ندارد.
دیگر اینکه مردم ایران هَر مصیبت و بلا و بَدبختی را خواست خدایی موهوم و حکمت او می دانند و بَر این باورند که انسانِ نادانِ زمینی، توانایی دَرک تقدیر الهی را ندارد؛ اگر به زنی دَر ایران تجاوز می شود، اگر کودکانِ خردسال را شکنجه جسمی و جنسی کرده و در خیابان ها مجبور به آدامس فروشی می کنندشان، اگر ستار ها و صانع ها و فرزاد های مان را می کشند و روانه سینه قبرستان می کنند، همه و همه از دیدِ مردم ناآگاه و خرافاتی ایران زمین، سرنوشتی است که خدای خیالی شان برای شان رَقم زده و نبایستی که با تقدیر الهی جنگید!
تچاور جنسی در هندوستان جُرم تلقی شده و به مَعنایِ پایمال کردن حقوق انسانی یک شهروند است اما در ایران زمین که روزانه به دَه ها و چه بَسا صد ها زنِ بینوا تجاوز جنسی می شود، این جنایت حکمت الهی شناخته شده و هَمواره نیز انگشت اتهام به سویِ بانوانِ قربانی دراز است چرا که از دید جامعه، آنها هستند که با لباسِ نامناسب خود و بی حجابی شان، سَبب رخ دادن چنین اتفاقاتی می شوند!