میزان باورهای آخوندها از دین اسلام
شمار آخوندها که در سال ۱۳۲۰ هنگام رفتن رضا شاه از کشور نزدیک به ۸۰۰ نفر بود در سال ۵۷ زمان فروکش رژیم پهلوی، به ۵۵،۰۰۰ رسید. یعنی با دوبرابر شدن جمعیت ایران از ۱۶ میلیون به ۳۰ میلیون، شمار آخوندها در این دوران از برکت خدمات شاه، ۷۰ برابر شد. در این ۳۴ سال گذشته که می توان گفت شمار آنان، دست کم ۱۰ برابر بیشتر شده، و بیگمان امروزه به ۶۰۰ هزار و شاید هم بیشتر برسد.
حال، بحث و گفتگوی ما در این است که از این ۶۰۰ هزار مفتخور سربار جامعه به آنچه از بام تا شام روی منبر در باره خوبی، بدی، جزا، مکافات، نکیر و منکر، فشار قبر، روز قیامت، آتش دوزخ، و بهشت و جهنم سخن پراکنی کرده، و سالیان زیادی گوش مردم را از این چرندیات پر می کنند، چند در صدشان واقعاً بدان اعتقاد دارند و عمل می کنند؟. نگارنده با شناخت خوبی که از آخوند دارد، بر این باور است که آخوندها بر دو گروهند:
الف- آخوندهای باورمند
گروهی به ویژه آنهایی که تازه آخوند می شوند، به آنچه می گویند باور دارند. ولی در برابر اینهمه شاخ شانه کشی و تهدیدهای الله مدینه در مورد عذاب روز قیامت، آتش دوزخ، و مانند آن، خود را عالم و روحانی و وابسته به خانواده پیامبر می دانند وبه اصطلاح پارتی آنان کلفت است. بنابرای، براین باورند که برای آنان با شفاعت ائمه اطهار، اگر گناهی هم کرده باشند، با توبه کردن، و یا نماز شب، و خواندن دعاهایی، مورد عفو و بخشش الله مدینه قرار می گیرند. البته آنهایی هم که سید هستند دیگر غم و اندوهی ندارند، زیرا علی ابن ابیطالب و فاطمه زهرا آنان را با وجود همه گناهها، یواشکی و دزدکی وارد بهشت می کنند.
ب- آخوندهای متظاهر
گروه بسیار زیادی از آخوندها، به ویژه سالمندان آنان، به خوبی به این نتیجه رسیده اند که همه این گفته ها دروغ و بی اساس است. آنان به دکانداری دینی و شعبده بازی خود اطمینان کافی دارند. چنانکه آخوندها کمتر دیده شده که به زیارت امام و امامزاده ها بروند. آخوندهایی در مشهد و قم زندگی می کنند که سالیان زیادی به آرامگاه تازیان نزدیک نمی شوند. خمینی نیز در دوران نشستن بر قدرت، برای یکبار هم به مشهد نرفت، و حتی حرفی در باره آن نزد.
و اما، درمورد هاشمی رفسنجانی
بی تردید، هاشمی رفسنجانی یکی از متظاهر ترین، و فریبکارترین آخوندهای ایران است. این فرد نه تنها با غارت و ظلم و ستم در زادگاه خود، به مال و املاک بسیاری دست یافته است، در این سه دهه نیز سوای دروغگویی، شیادی، و ظاهر سازی عملکردی از او دیده نشده است. رفسنجانی را که باید مارمولکی خوش خط و خال میان آخوندها دانست.
کلاهی که به سر رفسنجانی رفت
رفسنجانی با همه زرنگی و ترفندهای گوناگون، در مورد گزینش ولی فقیه اشباه کرد و گول روضه خوان مشهدی خورد. او اکنون در دامی افتاده، که سوای سکوت و چاخان و چاپلوسی به همکار جنایت پیشه اش خامنه ای، کاری را از پیش نمی برد. تا آنجا که برای نجات فرزند خود از زندان، ناچار است میلیون ها تومان به همکارغارتگرش رشوه بدهد.
خامنه ای که در این سه دهه دهها هزار مزدور، قداره کش، و آدم کش، گرداگرد خود فراهم آورده است، چنان عرصه را بر روی هاشمی رفیق گرمابه و گلستان خود تنگ کرده که گهگاه ناچار است به خواسته او، و یا در تایید گفته هایش گفتاری داشته باشد که خود بدان باور و اعتقادی ندارد.
دفاع هاشمی رفسنجانی از حقوق بشر اسلامی
بنا بر گزارش تاریخ ۱۷ دیماه ۱۳۹۱ روزنامه خبر، هاشمی رفسنجانی در در دیدار اعضای جمعیت حقوقدانان ایرانی مدافع حقوق بشر، به دفاع از حقوق بشر اسلامی پرداخت و گفت ؛ “مقایسه احکام مترقی اسلام و حقوق بشر کنونی نشان از برتری احکام اسلام در این زمینه دارد. آنگاه ؛ سیره پیامبر گرامی اسلام و ائمه معصوم به خصوص حضرت علی(ع) در زمینه رعایت حقوق انسان را برشمرد و تأکید کرد: با این پشتوانه عظیم اخلاقی، معنوی و اعتقادی که در اسلام و مکتب تشیّع وجود دارد، امروز برخی حکومتهای مدعی اسلام چگونه میتوانند با عملکرد ضدبشری، خود را وارث به حق رسول خدا و امامان معصوم بزرگوار بدانند؟.”
برداشت گروه ما از سخنان هاشمی رفسنجانی
ما در مقاله های گذشته خود نشان دادیم که اسلام یک حزب سیاسی فاشیستی است که دستورات آن اعم از قرآن، احادیث، روایات، از آغاز تا کنون سوای کشتار، بی رحمی، تجاوز، ستمگری، زنبارگی، چپاول و غارتگری پیامدی نداشته است. در جهان کنونی نیز نمی توان کشوری اسلامی یافت که در آن قوانین اسلامی پیاده شده، و کمترین آزادی، دموکراسی، پیشرفت، خرد و دانشی دیده شود.
حال، از آنچه این آخوند سرد و گرم چشیده می گوید، نمی توان این گفتار را از نادانی و یا اعتقاد قلبی مذهبی او دانست. زیرا عملکرد خود و خانواده اش در بست و بند، دغلبازی، چپاول و غارگری خزانه مردمی این چیز دیگری نشان می دهد. زیرا نشانه آنست که این آخوند، دزد با چراغ بوده، و با بازی کلمات، بازهم می خواهد بهترین کالاها را برباید و به سرقت برد.
نکته پایانی
از آنچه گذشت به راستی، نشستن و گوش کردن به گفتار بی اساس و غیر انسانی افرادی چون هاشمی رفسنجانی و روضه خوان مشهدی، توهین و جسارت به شعور و درک خودمان است. هنگامی که هاشمی رفسنجانی با وقاحت و بی شرمی قوانین اسلام و عملکرد محمداب عبدالله را فراتر از هر قانونی مانند “حقوق بشر’ می داند، و این سخنرانی چندش آور را در برابر حقوق دانان مدافع حقوق بشر ایران ایراد می کند، یا باید در شعور و درک این حقوق دانان شک و تردید نمود، و یا پذیرفت که آنان نیز مشتی نمونه خروارند و باید آنان را نیز بخشی و پاره ای از رژیم دانست.
نکته پایانی آن که وقتی هاشمی رفسنجانی و علی خامنه ای هردو خود را مرید و دوستدار نواب صفوی جنایتکار از فرقه فداییان اسلام می دانند و او را ستایش کنند، می توان به باطن نا سالم و خدشه دار این دو نفر پی برد. بنابراین، جای هیچگونه دفاعی برای هاشمی رفسنجانی نمی ماند!.