– زنانِ بالایِ ۱۸ سال گذرنامه میگیرند اما با اجازه از کشور خارج میشوند:
به گزارشِ سایت مردمک؛ لایحه گذرنامه به بررسی دوباره شرایط صدور گذرنامه برای زنان مجرد ۱۸ سال به بالا پرداختند و مصوب کردند که زنان مجرد بالای هجده سال در هر سنی میتوانند گذرنامه دریافت کنند اما خروج آنها از کشور مشروط به اذن ولی است. به گفته آقای دواتگری اگر مواد این لایحه در صحن علنی مجلس هم تصویب شود در صورتی که دختر مجرد بالای ۱۸ سال قصد خارج شدن از کشور را داشته باشد باید حتما رضایت ولی قهری، پدر یا جد پدری خود را داشته باشد و تنها در صورت فوت آنها میتواند بدون اجازه از کشور خارج شود.
به این ترتیب پدر دختران مجرد ایرانی برای هر بار سفر فرزندش به کشوری دیگر باید در دفترخانه و یا اداره گذرنامه حضور پیدا کند و موافقت خود را در قالب امضای تعهدنامههایی اعلام کند. به گفته این عضو کمیسیون امنیت ملی، “اعضای کمیسیون بر این اعتقادند که غیرت ایرانی ایجاب میکند اجازه خروج از کشور به دخترانی که به دنبال یکسری مفسدههای اخلاقی هستند داده نشود”. آقای دواتگری البته به انتقاد از این نگاه پرداخت و گفت که خود معتقد است نباید تمامی دختران را به یک نگاه نگریست.
او دلیل مخالفت خود را سفرهای علمی، ورزشی، پژوهشی، تحقیقاتی و اقتصادی دختران اعلام کرد و گفت اگر موارد نادری هم دنبال مسائل غیرشرعی باشند پدر میتواند جلوی سفر دخترش را بگیرد؛ این در حالی است که در حال حاضر دختران بالای ۱۸ سال با در دست داشتن گذرنامه میتوانند از کشور خارج شوند و نیازی به اذن پدر ندارند.
– غیرتِ ایرانی و یا غیرتِ اسلامی؟
همانطور که خواندید اعضایِ کمیسیون امنیت ملی بر این باورند که به دلیل “غیرت ایرانی” نباید به دختران سرزمین مان بدون اذن پدران شان، اجازه خروج از کشور داد؛ به راستی این قانون ضد انسانی و شَرم آور از غیرت ایرانی سرچشمه میگیرد و یا از آموزه های غلط و خرافی و متحجر اسلامی؟ در ایرانِ باستان و فرهنگ غنی پیش از اسلامش، زنان در بالاترین سطوح جامعه و در تمامی زمینه ها نقش داشتند و مشغول فعالیت در حساس ترین مشاغل آن روز، همچون فرماندهی لشگر و نیروهای نظامی ایران زمین بودند.
برایِ نمونه می توان از “یوتاب” نام بُرد که دوشادوش سردار بزرگ ایران زمین، “آریو برزن” در مقابل سپاه خونخوار اسکندر مقدونی، دلاورانه مبارزه کرد و کشته شد! حضور پُر رنگ زنان در اجتماع و فعالیت ایشان در تمامی زمینه ها در ایران باستان و جایگاه والای شان در فرهنگ غنی ایرانی پیش از یورش دزدان مدینه، خود حاکی از میزان آزادی زنان و رعایت حقوق انسانی بانوان به عالی ترین شکل ممکن در آن زمان است.
شوم بختانه از زمانی که بیابان گردان حجاز قَدم های منحوس شان را به سرزمین مان گذاشته و دین سراسر نکبت و کثافت شان را به زورِ شمشیر به مردم بینوا و بی دفاعِ ایران زمین تحمیل نمودند، بخش های بسیار بزرگی از فرهنگ و داشته های ما از میان رَفت و خون و خشم و جهل و خرافات و انسان ستیزی تازیان، جایگزین بیشتر پندارهای نیکوی ایرانیان شد.
در این ویدیو اعضای گروه “فِمن” را مشاهده می کنید که در شهر پاریس به اعتراض بر ضد قوانین زن ستیزانه اسلام مشغولند! آنان خود را آزاد از هر بَندی می دانند و با پوشاندن اجباری زنان در گونی های سیاه (چادر) مخالفند.
اعراب که آمدند با خود قوانین قصاص و سنگسار و زن ستیزی و جماع با کنیزان و صیغه و برده داری آوردند و تیشه به ریشه فرهنگ و اخلاق ایرانی زدند؛ مسلمانانی که زنان را به چَشم وسایل خانه شان (همچون یخچال، صندلی، فرش و…) می دیدند، به ایرانی حمله کردند که در آن زنان در بالاترین و محترم ترین جایگاه ها قرار داشتند و رَفته رَفته، با گذشت زمان، آن دزدانِ بیابان گرد، پندارهای زشت و اخلاقیات پَست خود را به جامعه ایرانی تزریق کرده و موجب پَسرفت و عقب ماندگی ایرانیان گشتند.
– حُقوق زنان در اسلام:
در اینباره دَه ها مقاله توسط نگارنده و سایر همکارانش در گروه فرهنگی – سیاسی فضول محله به نگارش دَر آمده است اما برای اینکه جانِ مطلب اَدا شده باشد، به طور خلاصه بَخشی از حقوق بانوان در اسلام را مُرور می کنیم. همکار گرامی اَم سهراب ارژنگ در مقاله ای می نویسد:
“در این که دین اسلام زن ستیز است و زن را مانند کالایی کم ارزش و آلت دست مرد می داند، تردیدی نیست؛ آیه های مختلف از قرآن، رساله های پیشوایان مذهبی، احادیث، گفته ها و عملکرد پیامبر و امامان، همگی دال بر این واقعیت است. وقتی مردی به نام محمدابن عبدالله در سن حدود ۵۴ سالگی به خود اجازه می دهد که با دختر بچه ۶ ساله ای برای مدت سه سال به سکس بازی پردازد و در ۹ سالگی با او هم بستر شود، گویای این حقیقت تلخ است.
نکته دیگر این که، در اسلام ارثی که به دختر می رسد نیمی از ارث پسر است و یا زن نمی تواند قضاوت کند و قاضی شود و دهها نمونه های مانند آن که نشانه هایی بارز از بی ارزش بودن زن در این دین است. رژیم اسلامی نیز از بدو روی کار آمدن، نخست بر پیکر زنان کشورمان کیسه و روکش سیاه رنگی پوشاند و آنان را به صورت انسان هایی غم گرفته و ماتم زده در آورد.
چنانکه گویی این بانوان، رهسپار مجلس ختم و سوگواری اند! آنگاه رژیم، آنهایی که در ادارات و سازمان ها منشاء کار و خدمات پر ارزشی بودند، بیرون کرد و خانه نشین نمود. زنانی که دارای سررشته و تخصص همپای مردان و گهگاهی بهتر از مردان بودند. زنانی که در غیاب مرد، نان آور خانواده بودند. این جور و ستم بی پایان، زندگی را بر زنان بیرون رانده شده تیره و تار کرد و خانواده ها را از هم پاشاند. تا آن جا که شماری از آنان با داشتن حساسیت بیشتر، ناچار به مراجعه به روانشناس گشتند و یا در بیمارستان های روانی بستری شدند.
گرفتن چهار زن عقدی و آوردن هوو برسر همسر بخت برگشته خود و یا هوسبازی و زنبارگی، حرمت و احترام زنانی دیگر را تا حد صیغه ای (فاحشه رسمی) پایین آوردن، نه تنها بی ارزش بودن زن در برابر مرد و به عنوان یک کالای جنسی شمردن آنان است، بلکه بزرگترین اهانت و توهین به مقام شامخ بانوان گرامی است.”
آنچه خواندید تَنها گوشه ای از حقیقت تلخ درباره زَن در اسلام است؛ زَنان و کودکان در اسلام از کمترین حقوق انسانی برخوردار نبوده و در پَست ترین و نا امن ترین شرایط به سَر می بَرند و همواره مورد آزار و اذیت روحی، جسمی و جنسی جامعه اسلامی با شهروندان الله تَرسش قرار می گیرند. از آنچه گفته شد نتیجه می گیریم که زَن در قاموس اسلام و در چهارچوب یک حکومت اسلامی، تَنها آزاد است که بمیرد و هیچگونه حق و حقوق دیگری ندارد.
– مادران در اسلام کَمترین حَقی ندارند:
همانطور که در متنِ خبر آمده دختران برای خروج از کشور تنها به اجازه پدر و یا جدی پدری شان نیاز دارند و در صورت فوتِ آنان، دختران ایرانی می توانند بی هیچ دردسری از کشور خارج شوند؛ حال پرسش اینجاست که آیا خروج بدون مشکل دختران از کشور در صورت فوت پدر و یا جد پدری شان، حاکی از یتیم و بی سرپرست بودن دختر در صورت عدم وجود پدرش نیست؟
آیا این واقعیت تلخ، توهینی بزرگ به مقام والای مادر نیست؟ چرا در اسلام عزیز مادران کمترین حق و سَهمی از فرزندان شان ندارند؟ چرا طبق قوانین اسلام یک کودک بی پدر (در حالی که مادرش زنده است) یتیم و بی سرپرست خوانده می شود؟ نگارنده پاسخ این پرسش های اساسی را با استناد به آیه قرآن در زیر برای تان می آورد:
“از نظر اسلام و طبق آیه ۳۷ سوره قیامه، زَن در تشکیل نطفه کوچکترین نقشی ندارد و نقش او تنها پرورش دهنده است؛ شما از این جا می توانید به خوبی به دانش و اگاهی پیامبر اسلام و الله او پی ببرید. طبق این آیه، الله معتقد است که انسان از مَنی ریخته شده در رَحم خلق می شود و زَن رُلی در تولید نوزاد ندارد! شاید برداشت یک کودک به مدرسه نرفته هم بهتر از این باشد:
أَلَمْ یَکُ نُطْفَةً مِّن مَّنِیٍّ یُمْنَى (سوره قیامه، آیه ۳۷) : آیا او نطفه اى از مَنى که در رحم ریخته مىشود نبود؟”
– سُخن پایانی:
به راستی مردمان شریف ایران زمین تا به کی خواستارِ تحقیر شدن و خُرد شدن شخصیت های شان به دست چند روحانی بی سواد و کاسه لیسان اطراف شان هستند؟ آیا نباید خط پایانی برایِ این همه بی احترامی به زنان و کودکان ایرانی تعیین کرد و آیا نباید در راهِ از میان بردن تمامی این قوانین انسان ستیزانه که جملگی اعلامیه جهانی حقوق بشر را نقض می کنند، مبارزه و جانفشانی کرد؟
چون نیک بنگیریم حکومت اسلامی با تکیه بر قوانین شریعه قرآن، هر روز عرصه را برای حضور زنان در جامعه تنگ تر می کند؛ بی تَردید جامعه ای بدون حضور درخشان زنان، محیطی پُر از نکبت و اندوه و ماتم و خشونت و زمختی است! امروز دختران مان را به جُرم و گناه مرتکب نشده ممنوع الخروج کرده اند و اگر اعتراضی نکنیم، فردای روزگار، بانوان ایرانی را وادار خواهند ساخت که ابتدا محله زندگی، بعد خیابان خانه شان، سپس خانه شخصی شان و در آخر رختخواب های شان را تَرک نکنند تا همانجا به انجام سنت های شرم آور پیامبر اسلام بپردازند!