– آیا این خود خواهی نیست که جماعتی از مخالفین رژیم، حاضر هستند رژیم خامنه ای ادامه یابد، اما حاضر نباشند با دیگر دمکراسی خواهان، متحد شوند!؟
در اینجا به صورت مستقیم، روی سخن من با افرادی است که دم از «دموکراسی طلبی» می زنند، اما حاضر نیستند با دیگر «دموکراسی خواهان» صرفن به این دلیل نظر آنها متفاوت است، برای رسیدن به ایرانی آزاد و دمکراتیک، متحد شوند! به صورت مشخص، روی سخنم با جمهوری خواهانی است که خواهان حاکمیت مردم ایران بر آینده خود هستند، اما در همان حال، از همکاری و اتحاد با طرفداران پادشاهی پارلمانی سر باز می زنند! اجازه بدهید این نوشته را با مقایسه چند نفر با دیدگاه های متفاوت آغاز کنم:
گروه اول، اتحاد جمهوری خواهان
جمهوری خواهانی که حاضر به اتحاد با دیگر «دموکراسی خواهان» هستند: از خودم آغاز می کنم: من خواستار تغییر در شرایط ایران هستم و آرزوی بهبودی دارم، شاید سر فصل این تغییرات، به شرح ذیل باشد:
– ایجاد یک نظام جمهوری و مردم سالار که تمام کسانی که در کشور قدرت دارند، با رای مردم انتخاب شوند، در مقابل مردم نیز پاسخگو باشند.
– آزادی بیان و اندیشه در کشور باشد.
– سکولاریسم و حقوق بشر نیز بر کشور حاکم باشد.
– صد البته که صاحب رای، خود مردم هستند و آنها باید نظر بدهند. در حقیقت، نظامی که خواستار آن هستند، نظام جمهوری است.
گروه دوم، یک طرفدار پادشاهی پارلمانی
– او خواستار ایجاد یک نظام پادشاهی پارلمانی است، قدرت در دست نخست وزیر و پارلمان است، اما پادشاه سمبل کشور است. پادشاه در امور اجرایی کشور دخالت نمی کند.
– آزادی بیان و اندیشه در کشور وجود خواهد داشت.
– سکولاریسم و حقوق بشر نیز بر کشور حاکم می گردد.
– صد البته که صاحب رای، خود مردم هستند و آنها باید نظر بدهند.
شخص سوم، یک سلطنت طلب
– او خواستار یک نظام دیکتاتوری است، پادشاه را همه کاره کشور می پندارد و نخست وزیر و مجلس، هیچ کاره اند!
– آزادی اندیشه و بیان، چیز بدی است، باعث وقوع انقلاب می شود!
– از سکولاریسم و حقوق بشر، تنها سکولاریسم آنرا قبول دارد!
– در نظر او، مردم شعور لازمه برای انتخاب ندارند.
شخص چهارم: یک جمهوری خواه که تنها نظام جمهوری را نظامی مردم سالار می داند:
– او فقط نظام جمهوری را قبول دارد،
– آزادی بیان و اندیشه در کشور وجود خواهد داشت.
– سکولاریسم و حقوق بشر نیز بر کشور حاکم می گردد.
– مردم صاحب حق و رای هستند، اما حق ندارند نظام پادشاهی پارلمانی را برگزینند.
مقایسه این گروهها، و نتیجه گیری
در این جمع بندی، گروه اول و دوم، اختلافی اندی با یکدیگر دارند، اختلاف آنها صرفا نوع نظام است، اما بر مابقی مسایل، چون حقوق بشر و سکولاریسم و دمکراسی، اشتراک نظر دارند. گروه سوم (سلطنت طلب) که تکلیفش مشخص است و اصولا در پی دموکراسی نیست.
اما روی سخن من، با اشخاصی است که در بخش چهارم قرار می گیرند، براستی چگونه است که این گروه، دم از جمهوریت (به معنای حاکمیت مردم بر مردم) می زنند، اما حاضر نیستند اجازه دهند همان مردم، نوع حکومت آینده خود را انتخاب کنند؟
به یاد داشته باشیم که حتی همان نظام پادشاهی پارلمانی نیز، نظامی دمکراتیک است. به هر حال نمی توان منکر این شد که پادشاهی پارلمانی نیز، طرفدارانی دارد، آیا نادیده گرفتن آنها، خود نقض دموکراسی محسوب نمی شود؟ به راستی، چرا طرفداران گروه چهارم، حاضر هستند ادامه حکومت خامنه ای را ببیند، اما حاضر نیستند با دیگر «دموکراسی خواهان» متحد شوند، و تنها دلیل آنها، این است که ما بر سر نوع نظام، با آنها مشکل داریم!؟
همه پرسی در گزینش نوع حکومت آینده
آیا بهتر نیست اجازه دهیم خود مردم ایران، در یک انتخابات آزاد، نوع نظام را مشخص کنند؟. اکنون برقِ امیدی در دل آزادی خواهان به وجود آمده است، یک فراخوان برای تشکیل شورای ملی منتشر گردیده است. چندیدن گروه سیاسی از جمله شاهزاده رضا پهلوی از آن حمایت کرده است و در این چند روزه نیز شاهد آن بوده ایم که پارلمان های اروپایی، با برگزاری دیدارهایی با رضا پهلوی، حاضر شده اند صحبت های او را درباره تشکیل چنین شورایی بشنوند. اکنون وقت حمایت است، وقت یکدلی «دموکراسی خواهان» است.