با نزدیک شدن به اصطلاح انتخابات (در حقیقت انتصابات) حکومت اسلامی ایران همچون دوره های گذشته سیرک دعوای زرگری حزب اصطلاح طلب یا حزب باد (ترموستات تنظیم فشار معترضین در جامعه) و حزب اصولگرا (تندرو) یا دارو دسته کاسه لیسان بیت رهبری به جان یکدیگر افتاده و سعی در فریب مردم عامی دارند که گویی حقیقتا انتخاباتی در میان است و حکومت اسلامی کوچکترین ارزشی برای رأی مردم ایران قائل است.
محمد خاتمی تعزیه گردان انتخابات
یکی از شرم آورترین اسناد تاریخ سیاسی ایران؛ دو عکس محمد خاتمی در حال رای دادن پس از کشتار و دستگیری های انتصابات ۱۳۸۸ می باشد. اینکه محمد خاتمی مهره سوخته ای است که هنوز به فرمان ولایت وقیح، هرازگاه با استشمام بوی کباب منفعت به معرکه سیاسی آمده و گرد وخاکی ظاهری به راه می اندازد جای هیچگونه انکاری نیست. زیرا این دلال محبت تلاش می کند تا به جوانان بقبولاند که معترضانی صادق در نظام حضور دارند و امیدی به تغییر شرایط وجود دارد!، دروغی بس بزرگ و تبلیغ راهکار سیاسی موهومیست، آغشته به خون جوانان وطن.
در جدیدترین اظهار نظر، محمد خاتمی خواستار انتخابات آزاد شده و به سفسطه و مغلطه گویی های همیشگی خاص خود پرداخته. قسمت کوتاهی از اظهار نظر پر از تناقض او بدین شرح می باشد:
“انتخابات حق همه است، باید شرکت کرد منتهی به شرطی که بتوان شرکت کرد!. امروز تا صحبت از انتخابات آزاد می شود حمله می کنند. انتخابات آزاد یعنی انتخاباتی که از جمله مهندسی نشود. این اطمینان به مردم داده شود که انتخابات مهندسی نمی شود. باید اعتماد مردم را جلب کرد. می گویند ما اجازه نمی دهیم، ولی شما باید شرکت کنید ولی آن طوری که ما می خواهیم! و….”
محمد خاتمی تجلی واقعی یک آخوند است، آخوندی که هر سال به منبر عزای حسین می رود و رویداد کربلا را با آب و تابی جدید و داستان هایی به افسانه و دروغ آمیخته تفسیر می کند، مردم عامی را به هیجان و خروش می کشاند و سپس از منبر پایین آمده و پول روضه خوانی را در جبیش گذاشته و تا منبری دیگر ناپدید می شود.
روضه خوان مشهدی با بیشرمی و گستاخی، افتضاحات ۳۴ سال گذشته را انتخابات آزاد می نامد و به آنان که انتقادی بر آن دارند، با ددمنشی حمله می کند. این ملای مفتخور و آدم کش به خوبی می داند که اگر حتی یک انتخابات نیمه آزاد هم در کشور باشد، مردم به کله و عماهه پر از ریا و شارلاتانی او و همکارانش رحم نخواهند کرد.
خاتمی، چهره حقیقی یک اصلاح طلب
حقیقت این است که سید محمد خاتمی و به اصطلاح اصلاح طلبان ،خود شریک در جنایات این حکومت بوده و علاقه ای به بازخواست مسئولین متخلف ندارد. چگونه می توان در جمعی که دست همه آنان به خون مردم ایران آلوده است، تنها یک نفر را مقصر دانست؟!. در زمان رییس جمهوری او نیز همه جنایت رایج در این سی و چند ساله انجام شد و حتی کشتار و دستگیری و شکنجه و زندان دانشجویان به طور علنی انجام گرفت که تا امروز هیچکس، پاسخگوی این جنایت نبوده است.
دوره رئیس جمهوری خاتمی فریب بزرگی برای جهان غرب و جوانان ایران بود. دوره گفتگوی یک دولت بدوی با قوانین وحشیانه هزارساله که تمدن های جهانی را به گفتگویی دروغین، فریفت. آقای خاتمی بهتر است به جای اظهار نظر در جریانات جدید سیاسی پاسخگوی ۱۸ تیر و کشته شدگان و آسیب دیدگان و زندانیان آن دوره باشند.
چون رسم حمله به دانشگاه و دانشجو کشی در دوره رئیس جمهوری ایشان در حکومت اسلامی رواج یافت. اگر با عوامل اصلی این جنایات به درستی و به طور قانونی برخورد شده بود، شاید در سال ۱۳۸۸ شاهد تکرار این حمله جنایتکارانه نمی شدیم و گذشته از آن هنوز هیچ پاسخگویی برای دادخواهی خانواده های جوانان زندانی، شکنجه شده و یا به قتل رسیده ، وجود ندارد.
تضاد مذاهب و انتخابات آزاد
در حکومت های مذهبی انتخابات یا رای مردم اهمیتی ندارد. تنها رای با ارزش رای جانشین ولی فقیه و خدایی خیالی است. که برای رضایتش به هر جنایتی دست زده و آنرا احکام شرعی می نامند. به گفته بهرام مشیری تاریخ شناس و اسلام شناس بزرگ عصر حاضر، مغلطه “خدا چنین گفته است”، خطرناک ترین مغلطه موجود در جهان است. زیرا از نظر انسان های جاهل مذهبی نظر خدایی موهوم چه سربریدن، چه دست و پا قطع کردن و چه شلاق زدن و چه به بندگی گرفتن زنان و…فرمانی مقدس است. حال آنکه خدایی نادیده و غیر قابل اثبات از نظر علمی چگونه وجود دارد و حتی اگر وجود داشت، چگونه چنین خدایی که چنین قوانین غیر انسانی وحشیانه و بیرحمانه ای وضع کرده، قابل ستایش است؟!.
مصباح یزدی، یکی از جنایتکاران رژیم، با بیشرمی هیچگونه حقی را برای مردم در انتخاب کردن و رأی دادن قائل نیست. این مجسمه بلاهت و دیوانه کارچاق کن رژیم، مردم را به هیچ می گیرد، و همه کاره را یک مشت آخوند مفتخور سربار جامعه. به راستی بر مردم خاموش و خواب آلوده ما باید گریست که به چنین جانوران اجازه رجز خوانی و پرت و پلا گویی می دهند.
سراب انتخابات آزاد
انتخابات آزاد در کشوری که قوانین قرون وسطایی بر آن حکم فرماست. در جامعه ای که حتی نوع پوشش زن و مرد اجباریست و روابط اجتماعیشان در زیر ذره بین نیروهای انتظامی و ارشاد است، هرگز امکان پذیر نخواهد بود!. لفظ “انتخابات آزاد” دروغ بزرگیست در رژیمی که هنوز دادخواهی و اجرای عدالت در راستای احقاق حقوق کشته شدگان، مفقودین و زندانیان سیاسی از انتخابات سال های گذشته انجام نشده!.
کلام آخر
زمانی که برای اولین بار ویدیو سخنرانی ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ محمد خاتمی منتشر شد. متنی را به یاد فرشته علیزاده و همه عزیزان جانباخته ۱۸ تیر نگاشتم که در بسیاری از تارنماها و وبلاگ ها منتشر شد. قسمت هایی از آن مقاله را به عنوان سخن پایانی ذکر می کنم: آقای خاتمی، من هرگز ناتوانی خود را در نجات نوجوانی که بدست گردان امام حسین ربوده شد، نبخشیده ام، شما چطور؟.
آقای خاتمی و اصلاح طلبان، شرم کنید، ما بچه های ۱۸ تیر ۱۳۷۸ پیر شدیم و قاتلین و متجاوزین فرشته علیزاده هنوز در کوچه های پس کوچه های سرزمین من ، دخترکان بی پناه آزاده را می ربایند. آیا هر زمان که چشمان خود را بر هم می نهید صدای ضجه پسران و دختران را از بازداشت گاه های اوین و زندان های مخوف بی نام و نشان نمی شنوید؟، شما را چه می شود؟. تنها نگاهی گذرا به خیابان ها بیندازید.
هنوز سنگ فرش پیاده رو ها خون آلود است و ماشین های گشت ارشاد سپری آغشته به گوشت و خون فرزندان این مرز و بوم دارند …آیا چشمان اشک آلود مادرانی را، که چون پیچک هایی سردرگم در پارک ها روییده اند و عکس فرزندان دلبندشان را که به خاک و خون کشیده اید، در دست دارند و آه های داغ و گزنده شان را که چون پیکره هایی شکسته از دردی سهمگین در جستجوی لحظه ای آرامش در آسمان تیره شبانگاهان چون ستاره ای مرده افول می کنند، ندیده اید.
آقای خاتمی، من هرگز ناتوانی خود را در نجات نوجوانی که بدست گردان امام حسین ربوده شد، نبخشیده ام و شما و تمام اصلاح طلبانتان و حفظ نظام کثیفتان…چه ساده و چطور خود را بخشیده اید؟!. من هنوز چشم های وحشت زده پسرکی را که از من کمک می خواست بیاد دارم. شما چطور؟!. آیا چشم های ما را به یاد دارید؟…شرم کنید!.