این مقاله در پیِ مناظره بهرام مشیری با حجت الاسلام هدایتی در برنامه افق نگاشته شده است؛ حجت السلام هدایتی، می گفت : “امامت در شیعه، از نگاه عقلی، نقلی، فطری، نقلی قابل اثبات است”
– جایگاه عقلی امامت:
اصولن مفهومی به مانند امام شیعه، با عقل جور در نمی آید، کافیست به مسایل زیر توجه کنید تا ببینیم که بین عقل و خرد، با قبول موجودی به نام امام معصوم، فرسنگ ها فاصله است:
– زندگی کردن امام دوازدهم به مدت هزار سال در یک چاه! و یا زنده ماندن او که با عقل جور در نمی آید!
– خوشبو بودن و متبرک بودن مدفوع امامان شیعه!
– گفته های امامان که سرشار از حماقت محض است، احادیثی مانند: نشستن شیطان در نشیمنگاه مومن و صادر کردن حدث(!) برای به شک انداختن او.
– اعمال امام های شیعه و کارهای زننده؛ چند مثال ساده:
الف) کشتن انسان های اسیر و در بند به دست علی بن ابی طالب، امام اول شیعیان.
ب) برده داری و داشتن کنیز!
ج) تجاوز به کودکان خردسال.
د) مشارکت در کشتار و حمله به دیگر جوامع و به زور مسلمان کردن آنها.
– جایگاه نقلی امامت:
منظور از جایگاه نقلی امامت این است که مثلا پیامبر به وجود امام ها تاکید کرده باشد و یا در قرآن از آنها نامی آورده شده باشد. آقای مشیری به زیبایی پاسخ آقای هدایت را داد که وقتی تمام کارهای پیامبر اسلام ضبط شده و مهم قلمداد شده است، چگونه ممکن است که پیامبر علی را به عنوان امام انتخاب کند و بعد کسی آنرا به ثبت نرساند!
مساله اینجاست که محمد پیامبر، خودش می دانسته که این دین او دروغ و فریبی بیش نیست و امیدی نداشته که این دین بعد از او زنده بماند، و انسان ها آنقدر احمق باشند که فریب دستورات غیر انسانی او را بخورند، لذا نماینده ای بعد از خود مشخص نکرده است.
در نوشته چند روز پیش، به این مساله پرداخته شد: “الله می تواند مبصر اتاق خواب محمد بشود و نوبت سکس آنها را مشخص کند، اما نمی تواند بگوید بعد از مرگ محمد، چه کسی امام است؟!”.
براستی چگونه است که در قران، درباره اینکه محمد با کدام یک از زنانش سکس داشته باشد، آیه وجود دارد، اما یک کلام از امام بعدی سخنی گفته نشده است؟!.
– جایگاه فطری:
حجت الاسلام هدایتی می گوید که انسان نیاز به یک رهبر و الگو دارد، تا در شئونات زندگی از آن استفاده کند، لذا وجود امامان لازم است…!
اینکه انسان نیاز به هدایت دارد، دیدگاه آخوندی و دینی است! در دیدگاه مذهبی، عموم انسان ها بی شعور و نادان هستند، چرا که قران به صراحت می گوید: “اکثرهم لایعقلون” و از منظر دینی، باید یک نفر از آسمان ها بیاید و به هدایت آنها اقدام کند.
در حالی که دیدگاه انسانی، چنین سخنی را قبول ندارد و می گوید: «خرد جمعی» بهترین تصمیم ها را می گیرد و می تواند جامعه انسانی را اداره کند.اگر نظر ما این باشد که عموم انسان ها را بی شعور بدانیم، آنگاه وجود امام، لازم می شود! ولی اگر اکثر انسان ها را با شعور بدانیم، دیگر به امام ها نیازی نخواهد بود.
بامزه اینجاست، دیدگاه دینی می گوید، اکثرانسان ها بی شعور هستند باید یک نفر مانند علی بن ابی طالب که نماینده الله است، آنها را هدایت کند. حال وقتی ماجرا بامزه می شود که می بینیم علی بن ابی طالب، خود انسان نادانی است که کارهای زشتی انجام داده از قبیل: بریدن سر هفتصد انسان اسیر، اعتقاد علی به نادانی و ناقص العقل بودن زنها و یا گفته های غیر علمی و احمقانه!
– جایگاه عقلی:
این آخوند به مناظره ای اشاره می کند و می گوید یک نفر (طرفدار امامت) می گوید: وقتی کسی چشم و گوش و دست دارد، خدا به او مغز نیز داده تا آنها را مدیریت کند، چگونه است که الله برای اداره کائنات، یک امام تعیین نکرده است؟!
نکات ذیل در پاسخ ایشان، قابل توجه است:
– اولن هیچ فرد عاقلی نمی تواند وجود الله را ثابت کند که حالا الله بخواهد نماینده مشخص کند.
– دومن، اگر الله قادر به ساخت کل دنیا است، چرا مثل بچه آدم، به زبان مشخص نماینده خودش را معرفی نکرده است؟!
– دین اسلام و الله، عقاید مسخره ای دارند که نشان می دهد اصولا در ساخت کائنات، هیچ نقشی نداشته اند، مثلا اعتقاد مسخره ای مانند مسطح بودن زمین یا اینکه کوه ها میخ زمین هستند و …!
وقتی الله، ناتوان از درک واقعیت های این کره خاکی است، چگونه ممکن است او این دنیا را آفریده باشد که حالا بتوان گفت او می خواهد نماینده و امام مشخص کند؟!
– حمله شخصی:
نکته بامزه دیگر، حمله شخصی حجت السلام هدایتی به بهرام مشیری است. او بهرام مشیری را فاقد مطالعات و سواد دینی می داند. باید به این نکته توجه داشت که اصولا یکی از مهمترین روش های دفاع آخوندها از دین اسلام، حمله شخصی به منتقدین است! یعنی به جای پاسخ منطقی، به حمله و ترور شخصیت روی می آورند.
فراموش نکنیم، بسیاری از کسانی که به نقد منطقی اسلام اقدام می کنند، معمولا افرادی مسلمان بوده اند و با خرد ورزی و مطالعه و تطبیق قران و دیگر منابع اسلامی، به دروغ بودن این دین پی برده و از اسلام خارج شده اند. به صراحت می توان گفت که امثال بهرام مشیری، مطالعات تاریخی و دینی بسیار گسترده تری از امثال آقای حجت السلام هدایتی دارند.
– ادعای بی اساس:
این آخوند می گویند: حتی غیر مسلمانانی که تحقیق کرده اند، تایید کرده اند که بهترین نوع مکتب اسلام، در مکتب شیعه است! سوالی که به ذهن هر آدم عاقلی می آید به قرار زیر است:
– این افراد بعد از تحقیق درباره اسلام، هنوز مسلمان باقی مانده اند!
– اینکه آنها اسلام را قبول نکرده اند، یعنی اینکه از نظر آنها اسلام دین چرندی است! اگر کسی برود درباره یک دین تحقیق کند و بعد آنرا قبول نکند، یعنی اینکه خودش آن دین را قبول ندارد.
– حال اگر حرف این افراد را با ارزش بدانیم، باید به این نکته بیشتر توجه کنیم که اصولا این اشخاص، کل اسلام را دین واقعی نداسته اند…!
ضمنا، از ایشان باید پرسید کدام محقق چنین گفته است؟! حرف بی اساس زدن، یکی از بارز ترین رفتارهای آخوندها است!.