– پاسخ به انتقادِ نواندیشانِ دینی پیرامونِ درکِ آیات و احکام در زمان و مکانِ خاص:
به دنبال بخش های پیشین این مقاله، انتقادی که مدعیان اسلام وارد میکنند این است که این متون و احکام برایِ دورانِ چهارده سده پیش است و از این روی نزدیک بودنِ دیدگاهِ ارتباطِ زن و شوهر به ارتباطِ حیوانی که صرفن رویِ پایه شهوت بنیاد نهاده شده، امریست طبیعی و نمیبایست متونِ قدیمیرا با نگاه و درکِ نوینِ امروزی به چالش کشید بلکه باید شرایط و زمانِ احکام را نیز در نظر گرفت. از دو دیدگاه میتوان به این انتقاد پاسخ گفت:
۱-دیدگاهِ اخلاقمدارِ خداباور:
از آنجا که معیارِ اصلیِ منتقدین بر رویِ زمان و مکان استوار است و در اصل بر این باوراند که این احکام بینِ مردمانِ دورانِ پیشین، از آنجا که عقب مانده بوده اند و ارتباطاتِ اجتماعی شان به نسبتِ دورانِ امروزی غیر قابل قیاس است، نمونه ای از سدهها پیش از اسلام، از کتابِ گاتهایِ زرتشت برایِ اثباتِ استدلالِ خود میآوریم.
میبایست متذکر شوم که ما وجود تمامِ ادیان از آغازش آیینِ میترائسم گرفته تا آخرینشان که بهائیگریست، بسیار مضر میدانیم و هر آینه اگر مسئولِ کردههای پدرانمان میبودیم میبایست از جهان برایِ عرضه کردنِ دیدگاههای بنیادینِ دینسازی پوزش میطلبیدیم، از این روی بهره گیری از کتاب گاتها صرفاً جنبهی پاسخگویی به منتقدانِ دینی است که فاکتورِ زمان و مکان را به عنوانِ محور نکوهششان قلمداد میکنند.
سده ها پیش از اسلام زمانیکه دخترِ زرتشت، پورچیستا، در صددِ ازدواج برمیآید، پدرش چنین میگوید:
” اینک توای پورچیستا که از دودمانِ سپنتمان و جوانترین دخترِ زرتشت هستی، من از رویِ پاکدلی و نیکمنشی، جاماسب را که از جوانانِ برجسته، نیکاندیش و والامنش است برایِ همسریِ تو پیشنهاد میکنم و او را برایِ همسریِ تو شایسته میدانم. از تو درخواست دارم، در این باره اندیشه و خردِ خود را به کار ببری و هرگاه تشخیص دادی که او شایستگیِ همسریت را دارد، آنگاه او را شریکِ زندگیات گردان، ( گاتها، هات، ۵۳ بندهایِ ۳ و ۴ ).” [۱۶]
آیا مردمانِ سه هزاره پیشین عقب مانده ترند یا مردمانِ هزاره ای پیشین؟ اگر معیار را زمان گذاریم، پس مطمئنن میبایست مردمانِ سه هزاره پیشین به نسبت هزاره ها پس از خود دیدگاهِ غیرِ اخلاقی تر میداشتند، اما با این حال محورِ اصلیِ ازدواجِ مرد و زن چیزی بیش از سه هزار سالِ پیش “شراکت” است.
اگر معیار را مکان قرار دهیم و براین باور باشیم که مردمانِ عربستانِ هزاره ای پیش عقب مانده تر از مردمانِ ایرانِ سه هزاره سال پیشین بودند و این قوانین بر مبنایِ سنّتِ جاریِ پیش از اسلام تنظیم شده اند، پس چگونه ایرانیِ مسلمان، امروز باورمندِ به قوانینی است که هتا به نسبتِ مردمانِ سه هزار سال پیشینِ آب و خاکاش عقب مانده تر بوده است؟ اگر ایرانی میخواهد لزومن دیندار و باورمند باشد، از خود پرسش کند: کدام یک از این دو بیشتر در شأن و منزلتِ جایگاهِ انسانیست؟.
۲- دیدگاهِ اخلاقمدارِ زمینی:
بشرِ ابتدایی همچون کودکی که در اوجِ ضعف و ناتوانی، حمایتِ “پدر” را سایه امنیتِ خود قرار میدهد، همواره برایِ غلبه بر ترس و ناتوانیِ خویش به دنبالِ یک حامی بوده است، این فرایند از دورانِ جان پنداری گرفته تا چندخدایی و تکخدایی، جملگی برایِ پاسخگوییِ نیازهایِ روحی روانیِ بشر به کار گرفته شده است.
این فرایند امروز از مرحله دورانِ کودکی عبور کرده و به دورانِ نوجوانی نزدیک شده است. این تحول در بخشی از نواندیشانِ دینی نیز دیده میشود، اینکه آنها براین باورند که احکامِ مکتوبِ دینیِ دورانِ گذشته را میبایست با نگاهِ نوین و معنی واژههای امروزی ارزیابی کرد، نشان از این امر دارد که آنها نیز مهرِ تائید بر غیرِ قابلِ اجرا بودنِ احکامِ الهی دورانِ گذشته میزنند، اما از آنجا که مایل به حفظِ ریشه هایِ دین با جلدِ نوین هستند تلاش بر معنا سازی های جدید میکنند تا دست مفسرین را برای تفاسیر و برداشت هایِ آبرومندانه تر از متونِ گذشته باز گذارند.
بشرِ امروزی پایوَر کرده است که میشود از سیطره قدرتِ نیرویِ ماورایِ طبیعیِ زاده شده در تراوشاتِ ذهنیمان عبور کرد و همچنان بر رویدادهایِ ناگوارِ دنیایِ پیرامون غلبه کرد. بهره گیری از قدرتِ فکر، اراده انسان و ایجادِ انگیزه هایِ کندوکاوگرانه، او را به سویِ کشف حقایقِ پنهانِ دنیایِ پیراموناش سوق میدهد، کشفی که نیاز به هیچ نیرویِ ماورایِ طبیعی ندارد.
در همین راستا دکتر ژوزف مورفی، در کتابی با نامِ “قدرتِ فکر”، به اثراتِ نیرویِ فکرِ انسان بر رویِ روان و جسمِ انسان پرداخته است و پایور میکند که چگونه طرزِ نگرش و تفکرِ انسان به دنیایِ پیرامونش میتواند رویِ ضمیرِ ناخداگاهِ او اثر گذاشته و ” شوندِ ” رویدادها گردد.