علی در نهج البلاغه می گوید: زنان دارای عقل و ایمان ناقصند – بخش پنجم ۴۳

بانوان گرفتار و دربند اسلام، در هرزمان برای آزادی گرفته شده از آنان، و به بردگی و فساد کشاندنشان، دست به تظاهرات و اعتراض  می زنند.

بانوان گرفتار و دربند اسلام، در هرزمان برای آزادی گرفته شده از آنان، و به بردگی و فساد کشاندنشان، دست به تظاهرات و اعتراض می زنند.

– پاسخ به انتقادِ نواندیشانِ دینی پیرامونِ درکِ آیات و احکام در زمان و مکانِ خاص:

به دنبال بخش های پیشین این مقاله، انتقادی که مدعیان اسلام وارد میکنند این است که این متون و احکام برایِ دورانِ چهارده سده پیش است و از این روی نزدیک بودنِ دیدگاهِ ارتباطِ زن و شوهر به ارتباطِ حیوانی که صرفن رویِ پایه شهوت بنیاد نهاده شده، امریست طبیعی و نمیبایست متونِ قدیمیرا با نگاه و درکِ نوینِ امروزی به چالش کشید بلکه باید شرایط و زمانِ احکام را نیز در نظر گرفت. از دو دیدگاه میتوان به این انتقاد پاسخ گفت:

۱-دیدگاهِ اخلاقمدارِ خداباور:

از آنجا که معیارِ اصلیِ منتقدین بر رویِ زمان و مکان استوار است و در اصل بر این باوراند که این احکام بینِ مردمانِ دورانِ پیشین، از آنجا که عقب مانده بوده اند و ارتباطاتِ اجتماعی شان به نسبتِ دورانِ امروزی غیر قابل قیاس است، نمونه ای از سدهها پیش از اسلام، از کتابِ گاتهایِ زرتشت برایِ اثباتِ استدلالِ خود میآوریم.
میبایست متذکر شوم که ما وجود تمامِ ادیان از آغازش آیینِ میترائسم گرفته تا آخرینشان که بهائیگریست، بسیار مضر میدانیم و هر آینه اگر مسئولِ کردههای پدرانمان میبودیم میبایست از جهان برایِ عرضه کردنِ دیدگاههای بنیادینِ دینسازی پوزش میطلبیدیم، از این روی بهره گیری از کتاب گاتها صرفاً جنبهی پاسخگویی به منتقدانِ دینی است که فاکتورِ زمان و مکان را به عنوانِ محور نکوهششان قلمداد میکنند.

سده ها پیش از اسلام زمانیکه دخترِ زرتشت، پورچیستا، در صددِ ازدواج برمیآید، پدرش چنین میگوید:
” اینک توای پورچیستا که از دودمانِ سپنتمان و جوانترین دخترِ زرتشت هستی، من از رویِ پاکدلی و نیکمنشی، جاماسب را که از جوانانِ برجسته، نیکاندیش و والامنش است برایِ همسریِ تو پیشنهاد میکنم و او را برایِ همسریِ تو شایسته میدانم. از تو درخواست دارم، در این باره اندیشه و خردِ خود را به کار ببری و هرگاه تشخیص دادی که او شایستگیِ همسریت را دارد، آنگاه او را شریکِ زندگیات گردان، ( گاتها، هات، ۵۳ بندهایِ ۳ و ۴ ).” [۱۶]

در آیین زردشت دختران و پسران از شرایط برابر و مساوی در همه امور از جمله انتخاب همسر و زناشویی برخوردارند.

در آیین زردشت دختران و پسران از شرایط برابر و مساوی در همه امور از جمله انتخاب همسر و زناشویی برخوردارند.

آیا مردمانِ سه هزاره پیشین عقب مانده ترند یا مردمانِ هزاره ای پیشین؟ اگر معیار را زمان گذاریم، پس مطمئنن میبایست مردمانِ سه هزاره پیشین به نسبت هزاره ها پس از خود دیدگاهِ غیرِ اخلاقی تر میداشتند، اما با این حال محورِ اصلیِ ازدواجِ مرد و زن چیزی بیش از سه هزار سالِ پیش “شراکت” است.

اگر معیار را مکان قرار دهیم و براین باور باشیم که مردمانِ عربستانِ هزاره ای پیش عقب مانده تر از مردمانِ ایرانِ سه هزاره سال پیشین بودند و این قوانین بر مبنایِ سنّتِ جاریِ پیش از اسلام تنظیم شده اند، پس چگونه ایرانیِ مسلمان، امروز باورمندِ به قوانینی است که هتا به نسبتِ مردمانِ سه هزار سال پیشینِ آب و خاکاش عقب مانده تر بوده است؟ اگر ایرانی میخواهد لزومن دیندار و باورمند باشد، از خود پرسش کند: کدام یک از این دو بیشتر در شأن و منزلتِ جایگاهِ انسانیست؟.

زنان امروز ایران، اسیر در بند شریعه و دستورات ضد انسانی اسلام، در به در به دنبال آزادی از دست رفته و رهایی از بند ستم و ظلم رژیم اسلامی اند.

زنان امروز ایران، اسیر در بند شریعه و دستورات ضد انسانی اسلام، در به در به دنبال آزادی از دست رفته و رهایی از بند ستم و ظلم رژیم اسلامی اند.

۲- دیدگاهِ اخلاقمدارِ زمینی:

بشرِ ابتدایی همچون کودکی که در اوجِ ضعف و ناتوانی، حمایتِ “پدر” را سایه امنیتِ خود قرار میدهد، همواره برایِ غلبه بر ترس و ناتوانیِ خویش به دنبالِ یک حامی بوده است، این فرایند از دورانِ جان پنداری گرفته تا چندخدایی و تکخدایی، جملگی برایِ پاسخگوییِ نیازهایِ روحی روانیِ بشر به کار گرفته شده است.

این فرایند امروز از مرحله دورانِ کودکی عبور کرده و به دورانِ نوجوانی نزدیک شده است. این تحول در بخشی از نواندیشانِ دینی نیز دیده میشود، اینکه آنها براین باورند که احکامِ مکتوبِ دینیِ دورانِ گذشته را میبایست با نگاهِ نوین و معنی واژههای امروزی ارزیابی کرد، نشان از این امر دارد که آنها نیز مهرِ تائید بر غیرِ قابلِ اجرا بودنِ احکامِ الهی دورانِ گذشته میزنند، اما از آنجا که مایل به حفظِ ریشه هایِ دین با جلدِ نوین هستند تلاش بر معنا سازی های جدید میکنند تا دست مفسرین را برای تفاسیر و برداشت هایِ آبرومندانه تر از متونِ گذشته باز گذارند.

بشرِ امروزی پایوَر کرده است که میشود از سیطره قدرتِ نیرویِ ماورایِ طبیعیِ زاده شده در تراوشاتِ ذهنیمان عبور کرد و همچنان بر رویدادهایِ ناگوارِ دنیایِ پیرامون غلبه کرد. بهره گیری از قدرتِ فکر، اراده انسان و ایجادِ انگیزه هایِ کندوکاوگرانه، او را به سویِ کشف حقایقِ پنهانِ دنیایِ پیراموناش سوق میدهد، کشفی که نیاز به هیچ نیرویِ ماورایِ طبیعی ندارد.

در همین راستا دکتر ژوزف مورفی، در کتابی با نامِ “قدرتِ فکر”، به اثراتِ نیرویِ فکرِ انسان بر رویِ روان و جسمِ انسان پرداخته است و پایور میکند که چگونه طرزِ نگرش و تفکرِ انسان به دنیایِ پیرامونش میتواند رویِ ضمیرِ ناخداگاهِ او اثر گذاشته و ” شوندِ ” رویدادها گردد.

این سمبل و نمونه یک بانوی ایرانی در گذشته پیش از اسارت  آنان در بند اسلام  زن ستیز بوده است.

این سمبل و نمونه یک بانوی ایرانی در گذشته پیش از اسارت آنان در بند اسلام زن ستیز بوده است.

  • Anti Akhond

    جلاد زنباره ای به اسم علی باعث ننگ بشریت است آنهم یک دیوانه بوده مثل علی خامنه ای 

    • Mostarab Aldang

      میزان دروغ‌هایی که کورش‌پرستان پیرو حقوق بشر و زرتشتی‌زدگان پیرو راه راستی گفته‌اند و می‌گویند، بیش از آنست که مجدداً نیاز به آوردن نمونه باشد و تاکنون در باره برخی از آنها سخن گفته‌ایم. اما سؤال اینجاست که اصولاً چه نیازی به این حجم از ادعاهای واهی وجود داشته و چرا آنان تا این اندازه تاریخ را جعل می‌کنند؟ یکی از پاسخ‌های این پرسش، ساده و کوتاه است: چون دستشان از اسناد و منابع تاریخی خالی است. چون هنگامی که اولین ادعاهای نادرستشان فاش شد، بجای آنکه متنبه شوند و روش بهتری به غیر از تحریف و تخریب و نابودی فرهنگ و هویت مردم را در پیش گیرند، برای جبران آن دروغ‌های برملا شده، دست به ساختن و بافتن جعلیات تاریخی تازه یازیدند. دروغ‌هایی که بصورت تصاعدی و انگل‌وار به اندازه‌ای فراوان شده و رشد کرده که چونان ریسمانی سفت و سخت و چونان تارهای در هم تنیده بر دست و پای خودشان بسته شده و اینک چاره‌ای ندارند جز آنکه پاسخ هر منتقد منصف و واقع‌گرا و متکی به منابع را با چماق‌کشی بدهند. اما این نیز ریسمان سخت‌تر دیگری بر دست و پای آنان خواهد شد و راه واقع‌گرایی را هموار خواهد کرد. چنانکه امروزه چشم‌انداز امیدبخش آن از همه سو پیداست و نوید روزهایی را می‌دهد که مردمان این سرزمین ستم‌کشیده به دام سلطه‌گران و عنکبوت‌های استتار کرده و ماران خوش خط‌ و خال دیگری نیفتند.

      • mardi az iran

        ممکن است بعضی‌ از آن چه “دروغ و جعل” اسم بردی با ذکر مدرک معتبر نشان دهی‌؟ اصلا این اعلان جنگ تو به ایران و فرهنگ ایران و تاریخ ایران برای چیست؟ از چه چیزی ناراحت هستی‌؟ چه چیزی آزارت می‌دهد؟
        فقط یک چیز روشن است و از میان نوشته‌هایت فریاد میزند، و این است که بحث تاریخی‌ نمی‌‌کنی‌، بلکه مشکل شخصی‌ داری. این حقیقت تلخ را هم قورت بده که ایران نزدیک به ۳۰۰۰ سال تاریخ مدون و ۷۰۰۰ سال تاریخ غیر مدون دارد، تو و امثال تو خیلی‌ کوچک تر از آن هستید که به این تاریخ طولانی‌ خللی وارد کنید. اگر هم “پان ترک” هستی‌ دفعه بد که به آذربایجان رفتی‌  آثار تاریخی‌ که از زمان ماد‌ها و هخامنیشیان و ساسانیان  به جای مانده را ببین و حرص بخور. در ضمن به اربابت آن مردک، یعنی‌ آن علی‌ اوف، که جأیزه فاسد‌ترین رهبر دنیا را گرفته بگو تا چند تا عکس از اتشکده‌های ساسانی که در آران به جای مانده برایت بفرستد تا بیشتر حرص بخوری.  

        • Mostarab Aldang

          خصلت سلسله‌های پادشاهی و شبه‌پادشاهی در این است که می‌کوشند سلسله مغلوب را به انواع ترفندها و تبلیغات، بدنام و ویرانگر و بی‌کفایت جلوه دهند و خود را خوشنام و آبادگر و باکفایت. از سوی دیگر، چنانچه سلسله غالب فاقد مشروعیت قانونی یا پذیرش عمومی بوده باشد، می‌کوشد تا با ترفندها و تبلیغات موازی دیگری خود را به یک سلسله دور بچسباند و برای خود هویتی کاذب بسازد.این کاری بود که بسیاری از حکومت‌ها و بخصوص پهلویان که با حمایت و مداخله بریتانیا به قدرت رسیدند، بدان دست یازدیدند. آنان کوشیدند تا با به خدمت گرفتن مورخان وابسته به دربار، چهره‌ای سراسر کریه از قاجار بسازند و با تبلیغات گسترده این چهره را در ذهن و افکار عمومی غالب سازند. و نیز در اواخر دهه ۱۳۴۰ تصمیم گرفتند که با برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی دُمب خود را یکسره و بی‌واسطه به موجود جدید و نوظهوری به نام کورش و هخامنشیان که برای ایرانیان ناآشنا بود، گره بزنند و خود را تداوم آنان بنامند.برای مقدمات اینکار لازم بود تا ابتدا تاریخ ایران در ماقبل کورش یکسره نادیده گرفته شود و زدوده گردد تا با چنین تاریخ زدایی، راه برای چنان ادعای موهومی که کورش بنیانگذار کشور ایران بوده است، هموار شود. لازم بود تا پیشینه‌ای ساختگی و قلابی از کورش ساخته شود و سپس با تبلیغات گسترده که سراسر رسانه‌های گروهی و کتاب‌های تاریخی و متون درسی را در بر گرفت، چنین تصوری را در باور افکار عمومی بقبولانند.از آنجا که کورش و هخامنشیان برای ایرانیان شخصیت‌های بکلی ناشناس و محجور بودند، لازم بود تا افتخاراتی به آنها منسوب شود. برای کسب چنین افتخارات موهومی، ابتدا متنی مجعول از منشور کورش فراهم شد و سپس کوشیدند تا افتخارات قاجاریان را از گردن آنان باز کنند و به گردن کورش و هخامنشیان بیاویزند. اینکار با همراهی عده‌ای از نویسندگان و مورخان و باستان‌شناسان انجام شد و آثار توجیه‌گرانه آنان در تیراژ وسیع چاپ و به رایگان در سراسر کشور و ادارت و مدارس و دانشگاه‌ها توزیع شد.اما آیا واقعاً و به راستی قاجاریان تا این اندازه کریه و بی‌کفایت، و هخامنشیان تا آن اندازه شریف و باکفایت بودند؟ این پرسشی است که نگارنده سعی می‌کند تا با مقایسه‌ای اجمالی میان قاجاریان و هخامنشیان، نگاه و اشاره‌ای گذرا بدان بنماید.- ایراد گرفته می‌شود که قاجاریان بخش‌های از کشور را از دست دادند. این ایراد البته درست است، اما اینرا نیز نباید فراموش کرد که هخامنشیان نه فقط بخش‌هایی از کشور را، که کل کشور را از دست دادند.- ایراد گرفته می‌شود که قاجاریان اهل حرمسرا و زن‌بارگی بوده‌اند. این ادعا نیز درست است، اما هخامنشیان نیز نه تنها دست کمی از قاجار نداشتند، که به مراتب از آنان پیشی گرفته بودند. قاجاریان دستکم زنان حرمسرای خود را با رعایت عرف متداول جامعه (درست یا غلط) انتخاب کرده و عقد کرده بوده‌اند. اما عمده‌ای از زنان حرمسراهای هخامنشی، زنان نگون‌بختی بودند که در جنگ‌ها به اسارت در آمده بودند و بین پادشاه (و از جمله کورش) دست به دست نیز می‌شدند. (بنگرید به: «زنان و چگونگی بخشندگی‌های کورش»).- ایراد گرفته می‌شود که قاجاریان حامی فرهنگ و هنر و دانش نبودند و ادعا می‌شود هخامنشیان پیشتاز دانش و فرهنگ جهانی بوده‌اند. این در حالی است که حدود هشتاد درصد از مجموع نسخ خطی بازمانده از روزگاران پیشین به عصر قاجار تعلق دارد. نسخی که شمولی گسترده در ادبیات، نجوم، جغرافیا، تاریخ، ریاضی، نقاشی، خوشنویسی و علوم طبیعی دارد. نگاهی گذرا به «فهرستواره کتابهای فارسی» از استاد احمد منزوی به روشنی دامنه وسیع آثار تألیف شده در عصر قاجار را نشان می‌دهد. اما هیچ سند و شاهد و نقل‌قولی وجود ندارد که در دوره هخامنشی حتی یک کتاب نوشته شده باشد. از عصر قاجار می‌توان فهرستی هزاران نفره از ادبا و دانشمندان را مشاهده کرد، اما از سراسر دوره هخامنشی حتی از نام یک ادیب یا دانشمند سراغی نیست. آنان برای رفع این کمبود، بعضاً نام دانشمندان بابلی و یونانی را جزو دانشمندان هخامنشی قلمداد کرده‌اند. تبلیغات مخرب تا چه اندازه می‌باید نیرو داشته باشد تا واقعیت‌ها تا این حد دستکاری و جعل شوند؟- پادشاهان قاجار و بخصوص ناصرالدین‌شاه، هم از هنرها و هنرمندان حمایت می‌کردند و هم خود به انواعی از هنرها (همچون خوشنویسی، شاعری، موسیقی، عکاسی، سفرنامه‌نویسی) آراسته بودند. اما شاهدی تاریخی وجود ندارد که عمده پادشاهان هخامنشی به چیزی جز جنگ و کشتار فکر کرده باشند.- قاجاریان فرهنگ و سنت‌های ایران را حفظ کرده و تداوم بخشیدند. موسیقی ایرانی، معماری ایرانی، خوشنویسی ایرانی و آیین‌های ایرانی در عصر آنان تداوم داشت و تکامل می‌یافت. در حالیکه در دوره هخامنشی نه تنها شاهدی از چنین رویه‌هایی وجود ندارد، که اگر هم داشت، جای خود را به هنرها و معماری ترکیبی یونانی- بابلی داد که در تخت‌جمشید و شوش پدیدار شد و توسط هنرمندان و صنعتگران یونانی، بابلی، مصری و دیگر نواحی ساخته شد. ساخت‌وسازهایی که به موجب کتیبه ششم داریوش در شوش (DSf)، پارسیان کمترین نقشی در ساخت آنها نداشتند. پس از دوره قاجاریان نیز مجدداً فرهنگ و سنت‌های ایرانی رو به افول رفت. معماری ایرانی قربانی معماری غربی، لباس ایرانی قربانی لباس غربی و آیین‌ها و آداب ایرانی قربانی آیین‌ها و آداب غربی شد.- ایراد گرفته می‌شود که مردم کشور برای قاجاریان اهمیتی نداشتند. این در حالی است که بخش قابل ملاحظه‌ای از بناهای عام‌المنفعه در ایران در زمان قاجاریان ساخته شده‌اند و از زمان هخامنشیان حتی یک بنای عام‌المنفعه (اعم از آب‌انبار، حمام، یحچال، کاروانسرا، مدرسه) شناسایی نشده است.- ایراد گرفته می‌شود که قاجاریان ستیزه‌جو و خشونت‌طلب بوده‌اند. این ادعا در مورد آغامحمدخان و نهایت بی‌رحمی و قساوت او با زندیه، و نیز تا حدودی در مورد محمدعلی‌شاه درست است، اما شامل حال دیگران نمی‌شود. قاجاریان نه توانایی خشونت‌ورزی و جنگ‌طلبی داشتند و نه تمایل به انجام آنرا. تقریباً تمامی جنگ‌های عصر قاجار با هدف دفاع از کشور در قبال حمله دیگران صورت پذیرفت. این در حالی است که جنگ‌های عصر هخامنشی، محصول زیاده‌خواهی‌ها، تجاوزگری‌ها و جهان‌گشایی‌های پادشاهانی همچون کورش و کمبوجیه و داریوش و خشیارشا بوده است. جنگ‌ها و هجوم‌هایی که منجر به نابودی بسیاری از تمدن‌های ایران و شرق باستان شد و میدان جنگ پهناوری به وسعت تقریبی شش میلیون کیلومتر مربع را در بر می‌گرفت. (بنگرید به مطالب برچسب شده با کورش و داریوش).- قاجاریان دست به نسل‌کشی و قتل‌عام عمومی نیازیدند؛ اما هخامنشیان و بخصوص کورش و داریوش بارها و بارها به سوزاندن شهرها، به بردگی گرفتن زنان و کودکان، و غارت اموال عمومی روی آوردند و بدان افتخار هم کردند. (بنگرید به مطالب برچسب شده با کورش و داریوش).- عمده پادشاهان قاجار اشخاصی مسالمت‌جو و بی‌آزار بودند. هر چند به دلیل دخالت‌های ویرانگر استعماری ناتوان و دست‌بسته بودند، اما به کشور و مردم آن تا حدی- کم یا زیاد- علاقه داشتند. آنان آشکارا تمایلی به سرسپردگی دولت‌های استعماری و از جمله بریتانیا نداشتند، اما راه خلاصی از آنرا نیز در خود نمی‌یافتند. همین روحیه و رویه بود که موجب شد دولت‌های استعماری در اتحادی مشترک تصمیم به سرنگونی آنان و جانشینی آنان با سلسله‌ای سرسپرده بگیرند. این در حالی است که هخامنشیان به چیزی جز بسط قدرت و گسترش حوزه فرمانروایی خود نمی‌اندیشیدند.- جامعه عصر قاجار توانست حتی از دل دربار شخصیت‌های برجسته فکری و فرهنگی‌ و خردمندانی همچون ادیب‌الممالک، میرزا عیسی فراهانی (میرزا بزرگ)، قائم‌مقام فراهانی، امیرکبیر، عباس میرزا، تاج‌السلطنه، فروغ‌الدوله، فخرالدوله و بسیاری کسان دیگر را پرورش دهد و بالنده کند. اما از عصر هخامنشی شاهدی از وجود چنین شخصیت‌هایی در دست نیست.- قاجاریان با اینکه لااقل در ظاهر مقید به مذهب بودند، اما مذهب را تبدیل به دکان عوام‌فریبی نکردند و روحانیون را آلت دست خود ننمودند. اگر از القابی همچون ظل‌الله استفاده می‌کردند، همچون دیگر القاب، جنبه فرمایشی داشت. اما هخامنشیان نه تنها خود را عمیقاً تحت عنایت و حمایت خدایان می‌دانستند و غارتگری‌ها و تجاوزگری‌های خود را خواست اهورامزدا به حساب می‌آوردند، که پیروان دیگر ادیان را فقط به این جرم که «اهورامزدا را ستایش نمی‌کنند»، به دست قتل‌عام سراسری سپردند. و اینکار را حتی چنان افتخارآمیز می‌دانستند که شرح آنرا در کتیبه‌ها بازنوشتند و از خواننده خواستند که «مبادا اینها را باور نکنی و دروغ پنداری». و نیز برای کسی که آنها را بازگو و تبلیغ کنند، دعای خیر کرده‌اند که «فرزندانش (یعنی سربازان آینده سپاه هخامنشی) بسیار شوند».  (بنگرید به کتیبه داریوش در بیستون).دروغ نیرومند است. بسا نیرومندتر از راستی. مدعیان «راستی» مظهر «دروغ» هستند. چنین است که حتی در زمان حاضر و در عصر ارتباطات و دسترسی آسان و گسترده همگانی به اخبار و اطلاعات، همچنان می‌توان دروغ‌ها و تحریف‌های بزرگی را به ذهن‌های ساده‌اندیش قبولاند و باوراند تا بتوان راه سلطه را هموار کرد.

          • Majid_liberal

            آخه الدنگ…قاجار مال۲۰۰ ساله پیشه خب معلومه تعداد کتابایه بیشتری در دسترسه…بعدشم خودت میگی فاجار سنت و فرهنگ ایرانو حفظ کرده پس خودش فرهنگ جدیدی رو نیاورده…پس یکی این فرهنگو رواج داده بود که بتونن همون فرهنگو حفطش کنن…بعدشم در جواب اینکه میگین معماریش از بابل و یونان نشات گرفته بگم:خب مگه ایراد داره آدم از سرزمینهای دیگه چیزی رو بیاموزه…

        • احسان

          جناب مستراب با عرض معذرت .دلیل اینکه میگویند ترکها خر هستند نه اینست که انها خدای ناکرده الاغ چهارپا هستند بلکه بدین معناست که به هیچ وجه نمیشود انها را به رعایت حدود خویش راضی کرد.دلیل ان هم اینست که ترکها از قدیم اعتقاد داشته اند که همه چیز برای انها افریده شده است و حدو مرز زمینی برای خود نمی شناخته اند.دلیل گستردگی زبان ترکی هم مهاجرتهای بی پایان انها جهت یافتن مراتع برای دامهایشان بوده است.انها هر ملتی را که سعی کرده در مقابل هجوم انها ار خود دفاع کند را دشمن مینامند. مانند روسها .ارامنه. کردها. فارسها. یونانی ها.  قبرسی ها.و ……ودلیل اینکه انها نروژ . دانمارک و استرالیا و………را دشمن خود نمیدانند اینست که با انها همجوار نشده اند.

    • Miladamini

      بی ناموس حرف دهنتو بفهم .عالم به خاطر علی خلق شد .بیسواد.ابله

      • Cyrus

         تو که خودت را گویا با سوادی میپنداری، بگو ببینم که از چه روی و با چه مدرکی میگویی که همه عالم بخاطر علی آفریده شده؟ از روی تعصب و یا بخار معده شعار
        الکی
        دادن که چیزی را ثابت نمیکنه. تو و همانند های تو بیچاره خرد باخته عرب پرست هستید که میهن مان را به این روز سیاه انداخته اید. شرم و ننگ بر شما تاریک اندیشان عرب پرست باد.

  • Mostarab Aldang

    زن در دین زرتشتی عصر ساسانی فاقد شخصیت حقوقی است و چنین حقی در متون دینی و حقوقی زرتشتی از او سلب شده است. به عبارت دیگر، زن یک انسان دارای حق شناخته نمی‌شد، بلکه همچون دیگر کالاها و برده‌ها و دارایی‌های مرد، یکی از اموال و اجناس او به حساب می‌آمد. زن «شیئی» بشمار می‌رفت که همواره می‌بایست به کسی «تعلق» داشته باشد و شایستگی آنرا نداشت تا شخصاً سرپرستی خود را عهده‌دار شود و صاحب اموالی باشد. او از هر لحاظ تحت سرپرستی و قیمومیت پدر یا شوهر بود و چنانچه شوهر و پدرش را از دست داده بود، همچون اطفال صغیر برای او قیمی معین می‌گردید. به موجب متون حقوقی زرتشتی (و از جمله «مادیان هزار دادستان»)، تمامی دسترنج زن که حاصل کار و فعالیت او باشد، متعلق به شوهر و یکی از دارایی او است و مرد می‌تواند به هر نحو دلخواه در آن تصرف کند و آنرا به مصرف برساند. همچنین هرگونه هدیه‌ای که زن دریافت می‌کرده، متعلق به شوهر دانسته می‌شد. از آنجا که زن دارای شخصیت و هویت حقوقی به عنوان یک انسان نبوده، در نتیجه همچون بردگان نمی‌توانسته حق مالکیت چیزی را و حتی شخص خودش را داشته باشد.برای آگاهی بیشتر بنگرید به: بارتولومه، کریستیان، زن در حقوق ساسانی، ترجمه ناصرالدین صاحب‌الزمانی، تهران، ۱۳۳۷، صفحه ۴۰ و اغلب صفحات دیگر.

  • Mostarab Aldang

    در فقه زرتشتی چنانچه پدر نخواهد با دختر خود ازدواج کند، دختر می‌باید منحصراً با مردی ازدواج کند که پدرش برای او معین کرده است. چنانچه در زمینه انتخاب شوهر اختلافی بین پدر و دختر وجود داشته باشد، نظر پدر ملاک عمل قرار می‌گیرد و دختر حق اعتراض ندارد. مگر آنکه سن او کمتر از ۹ سال باشد که در اینصورت پس از رسیدن به ۹ سالگی می‌تواند شوهر فعلی خود را با رضایت او تغییر دهد.
    برای آگاهی بیشتر بنگرید به: رضی، هاشم، دانشنامه ایران باستان، جلد یکم، انتشارات بهجت، تهران، ۱۳۸۱، صفحه ۳۸۲ تا ۳۹۱؛ بارتلمه، کریستین، زن در حقوق ساسانی، ترجمه ناصرالدین صاحب‌الزمانی، چاپ دوم، تهران، ۱۳۴۴؛ متن پهلوی روایت آذرفرنبغ فرخزادان، ترجمه حسن رضائی باغ‌بیدی، انتشارات دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، تهران، ۱۳۸۴، صفحه ۱ تا ۱۲٫

    • مهوش

      با اراجیف افراد بد دهان و فحاش مثل تو ایران خراب نمیشود.  روشن است که از صبح تا شب حرص می‌خوری. برو یک فکری برای خودت بکن. برو یک دکتر یا مشاور مسائل روحی‌ پیدا کن شاید هم مجبور شوی در بیمارستان مدتی‌ بستری شوی تا حالت بهتر شود.  

      • مستراب الدنگ

        نادان این دو نوشته اصلاً مال من نیست مگه نمیبینی زیرش هم منبع نوشته ها هست؟
        نادان ایران قرار نیست خراب شود بلکه خراب هاش مثل تو قراره پاک بشند
        ایران مال ترکهاست از زمان سومریها فقط دوره کوتاهی بیابان گردهای هخامنشی انرا خراب کردند و بدنبالش اعراب
        ولی خیلی زود ترکها پس گرفتند و شروع به آبادانی کردند تا ٨٠ سال پیش دوباره سایه شوم بر این سرزمین گسترده شد که فقر شکنجه اعدام و زندان و انقلاب و جنگ…. تا به امروز که دیگر جایی سکوت برای ما باقی نمانده تا این سرزمین را دوباره بسازیم

        • Ho Rh1974

          بافرض اینکه صدرصدایران وتمام کره زمین مال ترکهاست شماباتوهین وفحاشی راه بجائی نمیبری اگرمی خواهی نظرخودت رابگوئی نیازی به توهین ومراجعه به کتابهای نه چندان معتبربرای کوبیدن تمدن ایران وزیرسوال بردن عظمت وشکوه ایران باستان نمی توانی برای دیگران اگرمطالب درستی هم داشته باشی ارائه نمائی.من هم ترک زبان هستم مانندخودشما یکبارهم برای شما هم بزبان ترکی وهم بزبان فارسی که اقای محترم چه نیازی به فحاشی وبی احترامی برای اثبات حفانیت حکومت ترکها برایران هست؟من به شما بعنوان یک هم زبان پیشنهاد میکنم نزدیک روانکاوبرو چون ازنوشته های شما مشخص میشودکمی روانپریش هستید.من نمی خواهم به شما بی احترامی نمایم چون من هم کمی روانپرشیم ونزدروانکاورفته ودرحال معالجه هستم چون این حکومت کثیف اخوندی همه مردم را بیمارنموده.

      • Mostarab Aldang

        در متون پهلوی و متون فقهی دین زرتشتی اصطلاحی به نام «خویدوده» دیده می‌شود که اغلب دانشمندان و پژوهشگران دین زرتشتی و مترجمان پهلوی آنرا به معنای «ازدواج با محارم/ ازدواج با نزدیکان» گرفته‌اند (از جمله بنگرید به گفتاری از استاد جلیل دوستخواه: «خویدُدَه/ خویدودَس، رازواره‌ای در آموزه‌ی پسین زرتشتی»). در باره خویدوده از جمله در کتاب‌های زرتشتی «روایت پهلوی»، «مینوی خرد»، «روایت آذرفرنبغ فرخزادان»، «ارداویراف‌نامه»، «دینکرد»، «دادستان دینی»، «روایات داراب هرمزد» و «زادسپرم» سخن رفته است. به موجب این متون، خویدوده پدر و دختر، خویدوه مادر و پسر، و خویدوده برادر و خواهر از شایسته‌ترین و مهمترین دستورات دینی زرتشتی و بزرگ‌ترین ثواب‌ها است که اجرای آن موجب رسیدن سریع‌تر به بهشت، و اختلال در اجرای آن جزو بزرگترین گناهان دانسته می‌شده است. […]

        • mihan dust

            نخست از اینکه از بکار گیری دشنام و ناسزا و زشت گویی های چندش آور در نوشته های تازه ات خوداری میکنی و گویا کمی آرام گرفته ای، سپاس گذارم. دوم، اینکه خواستم بپرسم تو که گویا در پیگرد رویداد های تاریخی هستی، و از تاریخ (نه بدرستی) خودت را آگاه میدانی، آیا هیچ میدانی که بخشهای کنونی  ترک زبان میهن ما همیشه ترک زبان نبوده اند بلکه با یورش مغول، تاتار و ترکان آسیای میانه سلجوق به ایران و فرمان روایی و بویژه پایتخت گزینی، و پابرجایی آنها در این بخش از سرزمین ایران، رفته رفته مردم آنجا زبان مادری خود را فراموش کرده و ترک زبان شدند؟  بنا براین من ترک زبانان ایران را تنها ترک زبان میدانم، نه ترک، و این پافشاری و پی ورزی تو و دیگر “پان ترکهای” ایران، بترک بودن و دشمنی تان با پارس ها و تاریخ و کیش نیاکان همه ما ایرانیان برای من بسیارغم انگیز و شگفت آور است. چرا که این مانند اینست که  اگر ما با یورش عرب ها بایران و سده ها چیره گی و فرمان روایی آنها بر سرزمینمان، خدای نا کرده افزون بر از دست دادن کیش نیاکان خود، عرب زبان هم میشدیم، می بایستی  بجای اینکه از عرب زبان شدن خود سر افراز باشیم و پافشاری به عرب بودن کنیم و به برخی دیگر از مردم مان که زیر بار عرب شدن نرفته و استوار و سر افراز همچنان پارسی گوی و پا بند کیش نیاکان خود مانده بودند چنگ و دندان نشان دهیم و با آنها
          کینه ورزی

          و
          دشمنی کنیم، غمگین و سر افکنده باشیم و افسوس به از دست رفته ها مان بخوریم. سوم، اینکه گذشته و تاریخ ایران را پس از چیرگی عرب ها و دست آورد شوم آنها اسلام، بگونه های نادرست و با کینه ورزی اسلامی ها نوشته و دروغ پردازی شده. برای نمونه ایرانی ها هیچ خواهان زردشتی کردن دیگران، بویژه نا ایرانیان نبوده اند و بدرست یا نا درست بیشتر دوست داشتند که “دین بهی” را برای خود و تنها برازنده ایرانی ها بدانند. من میپذیرم که کیش زردشت رفته رفته و بویژه  در بخش پایانی دودمان ساسانی آن کیش پاک
          و
          زیبا و مدارا کننده گذشته نبود و مغان زردشتی زندگی را بر مردم سخت کرده بودند، ولی اینکه تو این بخش از تاریخ را همه تاریخ دانسته و بر شمرده ای نه تنها هیچ درست نیست بلکه کینه ورزی و دشمنی ات در نوشته هایت به رو شنی نمودار است واز این خودت هم آگاهی…   

          • Mardi az iran

            آقا یا خانم میهن دوست، بسیار زیبا و منطقی‌ نوشتی‌. با خواندن این نوشته متین و مقایسه آن با  اراجیفی که این “الدنگ” می‌نویسد، فرق بین آنکه تمدن و تربیت دارد و آن که ندارد بیشتر روشن میشود. دمت گرم.

          • مستراب الدنگ( سهراب ارژنگ)

            شما یک فرضی را گرفتید فقط دنبال توجیات یا مهملات هستید مثل کسی که قبلاً تصمیم گرفته و میاد در مورد اون کار مشورت میکند نظر میخواهد خیلی مسخره است. شما فرض و تصمیم را بر این گرفتید که این سرزمین پارس بوده حالا از ٢۵٠٠ بگیر تا بعضی ها ٧٠٠٠ هم میگند و بعدش خنده داره که مثلاً میخواهی بحث کنی ترکا آمدند و اعراب و فلان…. خیلی مسخره و بی منطق است
            به هر حال من چند سوال از گفته خودتان و اون برداشتان از تاریخ میپرسم اصلاً فراموش کن که ما تاریخ را چطور میبینیم
            ١: این مفول مغول کردن و ربط دادن به ترکها چیست من یک کلمه هم معولی نمیدانم چطور حمله مغولها ما را ترک کرد؟
            ٢:در مسیر مغولها به طرف غرب چطور تاجکستان و مشهد.. ترک نشد ما که بعده اونا بودیم تو مسیر ترک بقول تو ترکزبان شدیم؟.
            ٣:اگر هم تعریف دیگر شما را از ترک شدن ما مهاجرت ترکهای اسیایی میانه به ابنجا در نظر بگیریم خوب ذاتاً ترکیم نه ترکزبان
            ۴:این همه مزت طولانی حکمومت ترکها از غزنویها سلجوقیها ایلخانها خوارزمیها تیوریها….چطور جاهای دیگه ترکزبان نشد؟
            ۵:دشمنی ترک و فارس چرا قبل از ٨٠ سال نبود؟ مثلا دوران مشروطیت؟چرا فقط از رضاخان به اینور است؟
            ۶: من حامی عرب نیستم ولی اگر منصفانه همونگاه کنم تکلیف چند میلیون عرب خوزستان چی میشه زیر توهینهای پانفارسها و پان ایرانیها؟
            ٧:چرا کردها و بلوچها مبارزه مسلحانه با شما میکنند؟ ظاهراً که خیلی تفاوت زبانی هم نیست و شاید هم نژادی از دید شما؟ از تمامیت خواهی پان ایرانییتها و پارسها نیست؟

  • mardi az iran

    دو نکته را به این جناب “الدنگ میرزا” یادآوری کنم. اولا چیزی به نام “پان فارس”  هیچ وقت وجود  نداشته است. فارس‌ها مثل بقیه ایرانی‌‌ها کشور خود و مردمان آن را با تمام مشکلات و کمبود‌هایش دوست دارند. “پان فارس” را شما “پان ترک”‌ها اختراع کردید تا به خیال خام خود بتوانید خود را توجیه کنید. دوم آنکه اگر تو “پان ترک” هستی‌ فکر نمی‌‌کنم با وجود تو “پان ترک”‌ها احتیاج به دشمن داشته باشند.  تو خودت یک تنه آبروی “پان ترک”‌ها را بردی. به کارت ادامه بده هیچ کس مثل تو نمی‌‌تواند “پان ترک”‌ها را بی‌ اعتبار کند.  

  • Kaveh

    البته این بنده خوداسم خودرا مستراب الدنگ گذاشته خودبخودبه خودش توهین کرده.حالانمیدانم چه اصراری براثبات ترک بودن خود دارد.اگرترکها می توانستندبرای خودشان یک مملکت مستقل ایجادکنندچرا تا حالابه این فکرنیافتاده اند.این جمهوری به اصطلاح اذربایجان هم با ان رئیس جمهورخودفروخته ونوکرغرب نتوانسته یک کشورکوچک۳میلیونی را بخوبی اداره کندوتا الان گنده زیادی بالا اورده.حالا این بابا مستراب خان الدنگ زاده میخادبگه اذربایجان ایران به جمهوری اذربایجان ملحق بشه.بهتره مستراب خان الدنگ برودپیش یک روانکاو چون مریض روانی هستش براحتی میشه ازحرفهاش قهمیدکه روانپریش هستش.

    • مستراب الدنگ

      ابله اسم من اعتراضی است به پارسبان این سایت سهراب ارژنگ( مستراب الدنگ) که بیشتر بهش میاد که کامنت های منو حذف میکنه الان هم غوله بیدار نشده واللا حذف میکنه
      اولاً پارسها باید به فکر سوراخ موش باشند چون اینجا سرزمین ما ترکها ( سومریها) است و چرا تا الان زیاد واکنش نشان ندادیم چون بزرگواری ما ترکها باعث شد زیاد توله پارسه را جدی نگیریم حنی توی جنگ پا به پای پارسها با عراق بجنگیم ولی غافل از این که این توله چه افکاری در سر دارند زودی بعد از جنگ شدیم سوسک که نمیشه همزیستی کرد
      توله های پارس استخوان به دهن تا دره های هند وکش دروافغانستان و هند دنبال میکنیم تا این سرزمین نجات یلبد

    • Mostarab Aldang

      غسل کردن خاستگاهی نیز در دین زرتشتی دارد. اما تقدس افراطی آب و آتش در دین زرتشتی موجب شده بوده که برای آلوده نشدن آب، از پیشاب (ادرار) گاو برای اینکار استفاده شود. در برخی مواقع نیز (مثلاً به هنگام زاییدن طفل مرده) می‌بایست آنرا می‌نوشیدند. در پرسش و پاسخی که میانموبدان زرتشتی با پیروان مزدک برجای مانده است، مزدکیان به این رویه و نیز به نهادن خوراک نزد آتش و محروم‌کردن مردم نیازمند انتقاد و اعتراض می‌کنند. موبد در پاسخ آنان و ضمن طفره رفتن از پاسخ منطقی و مرتبط با موضوع، به تهمت و تهدید و فحاشی روی می‌آورد و می‌گوید که از بین بردن همه دیوپرستان و کشتن همه دین‌ستیزان، کاری عادلانه و قانونی است. او همچنین می‌افزاید که لاشه مردم پلید و بد‌دین را نمی‌باید در نزد بهدینان گذارد، بلکه می‌باید آنان را در بیابانی دار زنند و بر دار بمانند تا بپوسند.دینکرد، کتاب سوم، دفتر یکم، ترجمه فریدون فضیلت، تهران، انتشارات دهخدا، ۱۳۸۱، صفحه ۱۱ تا ۱۴؛ دوستخواه، جلیل، اوستا، چاپ هفتم، تهران، انتشارت مروارید، ۱۳۸۲، جلد دوم، صفحه ۷۱۳ تا ۷۱۶؛ و بخش‌های گوناگون متن پهلوی ماتیگان هزاردادستان.

      • حمید

        معنای حرف شما اینست که زرتشتیان بدلیل تقدس اب اصلا از اب استفادهای نمی کردهاند و بدن خود رانمی شسته اند.حتما به گاوها نیز اب نمیداده اند. که ادرار داشته باشند.این مهملات بافته ترکها ارزش  جوک هم ندارد.درمانده ام که هدف تو چیست؟؟؟؟   ترکها تا کسانی مانند تو را دارند نیازی به دشمن ندارند.

    • ترک تواب

      در تایید فرمایش جنابعالی فکر میکنم اگر زبانم لال اذزبایجان هم مستقل شود باز اینها راضی نخواهند شد و ادعای بعدی انها ترکی بودن خوزستان است. مدرک هم دارند زیرا اول گوزستان بوده که گوز در زبان ترکی به معنای چشم هست و اعراب انرا به خوزستان تغییر داده اند.

  • Mostarab Aldang
    • آذرآبادگان

        که چه !! یاشاسین پان ترکیش ایشکلر   هم شد شعار !! باید خلافشو ثابت کنی !
      خریت که افتخار نداره . شعار با هم بودن را باید سر داد نه تفرقه

  • Mostarab Aldang

    اکنون این پرسش پیش می‌آید که چرا کورش‌پرستان و بعضاً گونه‌های دیگری از گرایش‌های ناسیونالیستی، باستان‌گرایی، آریاسرایی، پان‌ایرانیستی و دیگر انواع مشابه آنها، با اینکه بیش از همه مردم جهان شعار پاکی و راستی و حقوق بشر سر می‌دهند، اما این اندازه بدزبان، هتاک و بی‌تربیتند؟ خاستگاه این اخلاق و رفتار (که تاحدودی گریبان کسانی را هم گرفته است که به نوعی با علوم و فرهنگ‌های باستانی سروکار دارند) در کجاست و از کجا ریشه می‌گیرد؟ آیا از فرهنگ ایران است؟ بی‌گمان که چنین نیست. فرهنگ مردم ایران حتی در قبال ضحاک و شمر و یزید نیز چنین نکرده است. آیا از تربیت خانوادگی است؟ البته که چنین نیست و پیشینیان ما حتی در یک نسل قبل هم تا این اندازه بی‌آزرم نبوده‌اند. آیا الگو گرفته از رفتار و گفتار کورش است؟ باز هم می‌توان گفت که چنین نیست و در هیچ منبع و مأخذی از بدزبانی کورش یاد نشده است. آیا برگرفته از آموزه‌های دین زرتشتی است؟ این نیز بعید است. با اینکه در متون پهلوی زرتشتی انبوهی از سخنان زشت به مخالفان و منتقدان نثار شده (برای مثال در دینکرد و ماتیکان گجستک ابالیش) و در نتیجه مجموعه‌ای غنی از واژگان مناسب برای فحاشی را در زبان پهلوی به یادگار نهاده است، اما شدت و حدت آنها هرگز به پای هرزه‌زبانی کورش‌پرستان نمی‌رسد.به نظر می‌رسد که سرمنشاء این اخلاق و رفتار نکوهیده و زبان زشت کورش‌پرستان که به هیچ اصلی از حداقل اصول انسانیت پایبند نیستند، در احساس حقارت توأم با ناتوانی آنان نهفته باشد. اگر یکی از این دو وجود نداشت، آنان ناچار نمی‌شدند تا به بدزبانی روی آورند. کورش‌پرست در یک دست دروغ و در دست دیگر چماق دارد. هر کسی یا باید دروغ را بردارد و یا چماق را به جان بخرد. احساس حقارت عمیق او موجب شده تا بدون پذیرفتن مسئولیت، خود را پشت نام مخفی پنهان سازد، و ناتوانی از هرگونه عکس‌العمل دیگر (و از جمله ناتوانی از پاسخ منطقی و مستدل به منتقدان) موجب شده تا به چماقداری لسانی و زبان وقیحانه پناه ببرد.از آنجا که انبوه دروغ‌های تاریخی کورش‌پرستان برملا شده و دُم خروسشان بیرون افتاده است، بجز اشخاص معدودی که قوه تمییز و ادراک کافی ندارند، کس دیگری ادعاها و تاریخ‌سازی‌های کورش‌پرستانه را به جد نمی‌گیرد و آنان ناچارند تا همچون «صفرسیاه» کاری کنند تا دیگران از ترس اعتبار و آبروی خود جرأت اعتراض و انتقاد و طرح سؤال نداشته باشند. با اینکه آنان احتمالاً می‌دانند که همین خوی زشت موجب آشکار شدن ماهیت واقعی‌اشان خواهد شد و به سرنوشت صفرسیاه دچارشان خواهد کرد، اما درمانده‌اند و چاره‌ای جز ادامه همین روش غیرانسانی ندارند؛ چرا که هویت کورش‌پرست در دروغگویی و بی‌تربیتی نهفته است و اگر این دو را از او بگیری، چیز دیگری در کیسه‌اش باقی نخواهد ماند.

    • Kaveh

      میگم حیوان محترم اشگ مستراب زاده مستراب آبادی الدنگ و قورومساق ویا هراسم مسخره ای که داری برو کمی فکرکن که با این کارها واراجیفی که میبافی به کجا میخاهی برسی؟ازطرف ما ایرانیان به ارباب کونی وفاسدخودت الهام خانم علی اف بگوبیخود خودتا جرنده برای جدائی اذربایجان ازایران ؛مگرمردم ایران انقدربی عرضه هستندکه ۴تا احمق واشگ مثل شما بخاهن تمدن وفرهنگ کهن ایران زمین را زیرسوال ببرند.تا چندسال پیش نوکر روسیه بودیدحالاشدیدنوکرامریکا ودوستانش.حیوان محترم اشگ زاده ومستراب الدنگ بوگندویادت نره وقتی تاپاله ریختی جمعش کنی که بوی گندش حال اربابانت رابهم نزند.
      قربان شما اشگ حیوان محترم: تربیت کننده خر-اشگ-اسب وسایرحیوانات اهلی وو وحشی بخصوص ازنوع ترک وپان ترک.به امیددیدارشما درطویله های امریکا وانگلیس.

      • Taboo shekan

         خیلی قشنگ جواب دادی دمت گرم کلی خندیدم .

  • Taboo shekan

    این مستراب الدنگ از مزدوران رژیم هست چرا؟
    چون با چرت و پرت نوشتن و توهین ها باعث مزاحمت برای خوانندگان و  منحرف کردن موضوع کامنت ها میشه و عملا دنبال جلب توجه با توهین و نژاد پرستی( که خودش یک جور بیماری روانیست )میگرده خیلی ساده هست به مزخرفاتش گوش ندید و جوابش هم ندید  اگه به سگ محل ندی واق واق نمی کنه .

    • مستراب الدنگ

      چرا در اسلام به سکس اهمیت زیاد دادند یا بهشت جایی سر سبز و پرآبی است؟ چون نشان از کمبودهاست چرا در هند گاو میپرستند؟ چون کم هست و شیرش برای تغذیه حیاتی به هر حال هر دینی و باوردی پشتش فلسفه کمبود انرا دارد و این درست در آیین توله پارسها که توصیه به کردار گفتار و رفتار خوب شده و شدیداً از دروغ بر حزر شده دقیقاً نشان عمق دروغ گویی و کردار رفتار گفتار بد در این قوم پلید است
      هسته اتم نمیخاد بشکافی به دروغها و گفتار زشت این توله ها همینجا نگاه کن

    • Kaveh

      تابوشکن عزیز
      ناراحت نباش این بابا مستراب خان الدنگ زاده فورمساق آبادی دیوس پورجاکش نژاداسباب خنده همه ماهستش.بذارباشه دلقک خوبیه هرشب کلی می خندیم درایران ویران آفت زده که خندیدن حرام وشادبودن جرمی نابخشودنی است حضوراین یاروغنیمته بزرگی است.ترک وترک زبان همواره دراین آب وخاک مضحکه وفکاهی بوده وهست.

  • Taboo shekan

    شما را به سوره ی احزاب آیه ۵۰-۵۳ حواله میدم خودتون درمورد ارزش زن در اسلام قضاوت کنید.

    http://parsquran.com/data/show.php?quantity=&lang=far&sura=33&ayat=0&user=far&tran=1

  • OptionSam

    از خانمها و آقایانی که در این جا دیدگاههای خودشان را می‌‌نویسند خواهش
    می‌‌کنم در آینده پاسخ آدمهای مانند الدنگ را ندهند، چرا که گفتگو از راه
    سازنده خودش منحرف شده و موجب پدیدار شدن جوی کینه آلود می‌‌شود. و این
    درست همان چیزی است که افرادی مانند مستراح الدنگ و مامورین رژیم اسلامی
    دنبال می‌‌کنند.
    در ضمن به خوبی‌ به نظر میاد که بابا باید آدم خیلی بدبخت و بیماری باشه.
     

  • OptionSam

    از خانمها و آقایانی که در این جا دیدگاههای خودشان را می‌‌نویسند خواهش
    می‌‌کنم در آینده پاسخ آدمهای مانند الدنگ را ندهند، چرا که گفتگو از راه
    سازنده خودش منحرف شده و موجب پدیدار شدن جوی کینه آلود می‌‌شود. و این
    درست همان چیزی است که افرادی مانند مستراح الدنگ و مامورین رژیم اسلامی
    دنبال می‌‌کنند.
    در ضمن به خوبی‌ به نظر میاد که بابا الدنگ باید آدم خیلی بدبخت و بیماری باشه.
     

    • مستراب الدنگ

      این نصیحت های سنار سه شاهی را بذار کنار از سکس با خواهرت دخترت مادرت تعریف کن تا جو اینجا عوض بشه
      و یا در مورد سگها واق واق کردن درسته یا پارس پارس ؟
      و یا اینکه کورش چرا مردمش را از دروغ بر حزر کرد؟ لابد خودش میدونست ملتش چه کرم درغگوی در دل دارند

    • مستراب الدنگ

      از سکس با محارمت تعریف کن بجای این نصیحتهای بی معنی توله پارس کثیف

  • mardi az iran

    برای من شکی باقی‌ نمانده که این “الدنگ” مامور رژیم است. در شرایط کنونی که رژیم در بحران خود ساخته دست و پا میزند  و متوجه شده که مردم از اسلام و آخوند هم متنفر شده اند، خامنه‌ای عمله های خود را مثل این “الدنگ”  روانه کرده تا با راه انداختن دعوای فارس و ترک با یک تیر دو نشان بزند، هم بحث دین نکبت اسلام را به بی‌ راهه بکشاند و هم با دعوا بین مردم آن‌ها را سرگرم کند. واگر نه‌ چه دلیلی‌ دارد این شخص به طور مرتب و به دون آن که فرصتی را از دست دهد به تاریخ ایران و شخصیت‌های تاریخی‌ آن توهین کند؟ آن هم در جایی‌ این چنین که جز بحث دین چیز دیگری نیست. اگر هم متوجه شده باشید، این مردیکه الدنگ مثل بقیه عمله‌های رژیم بی‌ تربیت و بی‌ فرهنگ است.

  • continental89

    این چه دینی است, که  پایه گزارانش  دو  “انسان” اولی به نام محمد, که وحشگیری و روانی بودن او معرف است و هم چنین زنبازی و پدوفیلی بودنش و دومی هم یک روانی سخت, به نام علی شمشیری , که هر کس مخالف او بود, حق زندگی رو از ااو میگرفت. یعنی کارش سر بریدن بود. گویند یک رو ز علی خیلی ناراحت نشسته بود, مردی از او سوال میکنه, یا علی چرا انقدر ناراحت هستی, در جواب علی اقا میگوید, امروز فقط دو تا سر بریدم  معمولن روزی ۱۰ سر میبرم. ایا یک چنین قاتل هرفه ای میتونه رهبر میلیونها انسان باشه؟ باید خرد این انسانها رو زیر سوال برد!!!!!

  • continental89

    این چه دینی است, که  پایه گزارانش  دو  “انسان” اولی به نام محمد, که وحشگیری و روانی بودن او معرف است و هم چنین زنبازی و پدوفیلی بودنش و دومی هم یک روانی سخت, به نام علی شمشیری , که هر کس مخالف او بود, حق زندگی رو از ااو میگرفت. یعنی کارش سر بریدن بود. گویند یک رو ز علی خیلی ناراحت نشسته بود, مردی از او سوال میکنه, یا علی چرا انقدر ناراحت هستی, در جواب علی  میگوید, امروز فقط دو تا سر بریدم  معمولن روزی ۱۰ سر میبرم. ایا یک چنین قاتل هرفه ای میتونه رهبر میلیونها انسان باشه؟ باید خرد این انسانها رو زیر سوال برد!!!!! ایا میشود از یک چنین ادمکشی انتطار  داشت دید بهتری راجع به زن داشته باشه؟ یک سوال  این ادمکش بیسواد بود چطور  اوق الملاقه رو نوشته؟