مازیار؛ قَهرمان ملی ایرانیان که جانش را فَدای دفاع از تاریخ و فَرهنگش نمود! ۳

– قیام خونین بابک خرمدین بر علیه اعرابِ مسلمان:

آغاز نهضت بابک در ایران را سال ۱۹۴ خورشیدی ذکر کرده‌اند. در مدت کوتاهی سراسر روستائیان نیمه‌ غربی ایران و جنوب ایران به نهضت خرم‌ دینان پیوستند. طبری مینویسد: مردم روستاهای نواحی اصفهان و همدان و ماهسپیدان و مهرگان ‌کدک و جز اینها نیز به دین خرم‌دینان درآمدند.

نخستین درگیری ناکامِ سپاهیان دولت عباسی و بابک درسال ۱۹۸ خورشیدی گزارش شده و خبر از شکست سپاه عباسی می‌دهد. دومین درگیری ناکامِ سپاه عباسی و بابک درسال ۲۰۰ خورشیدی بود که بخش اعظم سپاهیان عباسی را بابک در غربِ ایران- نزدیکی‌های همدان- کشتار کرد. اعزام نیروهای عباسی به جنگ بابک درسراسر سالهای ۲۰۰ تا ۲۰۶ خورشیدی تکرار شد و هربار از بابک شکست یافتند.

در سال ۲۰۳ خورشیدی در دو نبرد بزرگ، دوتن از فرماندهان برجسته‌ دولتِ عباسی به قتل رسیدند و یک فرمانده برجسته نیز شکست یافته فرار کرد. در سال ۲۰۶ خورشیدی یک افسر برجسته‌ عرب با سِمَتِ والی آذربایجان اعزام شد و سپاه بزرگی در اختیارش نهاده شد تا به ‌کار بابک پایان دهد. این مرد نزدیک به دوسال با بابک درگیر بود و سرانجام در خردادماه ۲۰۸ خورشیدی درکنار روستای بهشت آباد کشته شد و بخش اعظم سپاهش قتل عام شدند.

در طول تاریخ بابک ها و مازیار های بی شماری جان شان را در راه دفاع از تاریخ و فرهنگ ایران زمین، فدا کرده اند!

در طول تاریخ بابک ها و مازیار های بی شماری جان شان را در راه دفاع از تاریخ و فرهنگ ایران زمین، فدا کرده اند!

دکتر زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت درباره بابک اینچنین می نویسد:

” از گفته ها و نکته هایی که در باب بابک گفته شده معلوم میگردد که معتصم خلیفه ی عباسی امید برای شکست بابک نداشت. بابک ۲۰ سال در کوه ها و قلعه های محکم به دفاع در برابر اعراب بر آمد. گویند زمانی که بابک بر اثر خیانت دست گیر شد و به بغداد فرستاده شد خلیفه تا صبح طاقت نیاورد و شب هنگام به سرای افشین رفت و بابک را دید.

هول و وحشت خلیفه تا بدان حد بود نمی توانست باور کند بعد از این همه سال بابک را به چنگ اوده است. خلیفه سعی کرد بابک را در جلوی جمعیت بغداد خوار کند. او را به دارالعامه برد و دستور داد تا جلاد بیاید و هر دو دست او را ببرد. گویند برادر بابک که همراه با او اسیر بود گفت: ای بابک کاری کردی که کس نکرد اکنون صبری کن که دیگری نکرده باشد. بابک گفت خواهی دید که صبر چگونه کنم…

نوشته اند که چو ن یک دستش بریدند دست دیگر در خون خود زد و بر صورت خود مالید و همه صورت خود را از خون سرخ کرد معتصم فریاد زد؛ « ای ملعون، این چه کاری است که میکنی؟»، بابک با صدای شکسته گفت؛ «در این حکمتی است شما هر دو دست و پای من بخواهید برید و گونه روی (صورت) مردم از خون سرخ باشد چون خون از صورت برود زرد باشد.

من روی خویش سرخ کردم تا چون خون از تنم بیرون شود نگویید که از ترس رویم زرد گشته است». باری بابک در دم مرگ نیز این همه شکنجه را به سردی تلقی کرد و هیچ سخن نگفت و دم نیاورد. جسم او را بر دروازه ی شرقی شهر (رو به سمت ایران) بر دار کردند.”

– مازیار به هَمراهِ بابک، بر می خیزَد:

در سال ۱۶۷ هجری در طبرستان‌، شاهزاده‌ای‌ ایرانی‌ به‌ نام‌ وَنداد‌ هُرمز، سلسله‌ جدیدی ‌تأسیس‌ کرد و نسب‌ خود را به‌ قارن، از سرداران‌ دوره‌ اشکانی‌ رسانید. خلیفه‌ عباسی‌، در سالِ ۱۶۹ هجری به‌ وَنداد هُرمز اَمان‌ داد و هارون‌ در سالِ ۱۸۹ هجری او را به ‌اَسپهبُدی‌ طبرستان‌ شناخت‌…………..!؛ مَقر وَنداد هُرمز در نزدیکی‌ دماوند بود؛ نوه‌ او مازیار (ماه‌ یَزدیار) پسر قارن‌ بود. مازیار عموهای‌ خود را کشت‌ و ملک‌ پدر را دوباره‌ متحد کرد.[۱] و به‌ آن‌ قناعت ‌نکرد، بلکه‌ حدود جبال‌ شروین‌ را هم‌ تصرف‌ نمود و مأمون‌ عباسی‌ مازیار را اَسپهبد طَبرستان‌ شناخت‌.[[۲] مازیار به‌ خود لقب‌ «پذشخوارگر» داد که‌ قبلن مَخصوص‌ خاندان‌ِ شروین‌ یا مَلک‌ُ الجبال‌ بود.

ابن‌ خَلدون‌ در مورد علت‌ شورش‌ مازیار می‌نویسد: “مَردم‌ دیلم‌ و طبرستان‌ با مازیار بیعت‌ کردند. او مردم‌ گرگان‌ را به‌ نیشابور منتقل‌ کرد و بارویی‌ در حدود گرگان‌ ساخت‌…؛ علت ‌عصیان‌ِ وی‌ تحریکات‌ِ افشین‌ از موالی‌ معتمد بود که‌ او را به‌ طمع‌ تصرف‌ خراسان‌ افکند، زیرا با عبدالله‌ بن‌ طاهر دشمنی‌ داشت‌.، عبدالله‌ بن‌ طاهر نیز با حیله‌ موفق‌ به‌ دستگیری‌ مازیار شد.[۴]

مازیار همانند بابک خرمدین، دلاوری است که مرگ را با زانو در آورد!

مازیار همانند بابک خرمدین، دلاوری است که مرگ را با زانو در آورد!

رابینو درباره مازیار می‌نویسد: “مازیار از فرمانبرداری‌ نسبت‌ به‌ خُلفا سَر باز زَد و آئین‌ زردشتی‌ را ترویج‌ و مسلمین‌ را تحقیر کرد، وی‌ خدمات‌ و مناصب‌ گوناگونی‌ به‌ پیروان‌ بابک‌ و مزدک‌ و مؤبدان‌ دیگر بخشید و این‌ عده‌ فرمان ‌به‌ ویران‌ کردن‌ مساجد و از بین‌ بردن‌ آثار اسلامی‌ دارند.”[۵]

مورخین می نویسند: “هَمینکه بابک خرمدین در آذربایجان ظهور کرد، مازیار با وی مکاتبه کرد و او را به مبارزه با بَنی عباس ترغیب ‌نمود؛ از طرف دیگر خلیفه به مازیار دستور داده بود که خراج طبرستان را به دربار عبدالله بن طاهر، سومین امیر طاهریان، ارسال دارد، وَلی او گاه در این امر تعلل میکرد. همچنین عبدالله بن طاهر ،از اینکه مازیار مراتب تابعیت بی چون وچرا از خلیفه را رعایت نمی کرد، شاکی بود و مازیار نیز از وابستگی بیش از حد عبدالله به بنی عباس ناراضی بود و دل خوشی از او نداشت.”

– مَرگِ غَم انگیزِ مازیار:

مازیار که از فعالیت حامیان سلطه بنی عباس بر طبرستان ناراضی بود ، در سال ۸۳۳ میلادی ، سرخاستان، رهبر سرخ جامگان، را مأمور کرد تا در ساری به دستگیری این افراد، که در واقع همان باوندیان بودند، اقدام نماید؛ سرخاستان این مأموریت را به خوبی انجام داد و بنابراین مازیار در طی نامه‌ای به زبان دری، ضمن قدردانی از موفقیت های او، از او خواست که در سرزمین همسایه شرقی کارنوندیان، یعنی در قلمروی باوندیان، نیز با اینگونه افراد، خواه ایرانی و خواه عرب، همین برخورد را معمول دارد.

سرخاستان، این فرمان جدید را نیز به خوبی اجرا کرد و بنابراین به عنوان پاداش، فرمانروائی شهر تمشیه، واقع در چهل و شش کیلومتری شرق بهشهر را از مازیار دریافت نمود. کوهیار نیز به فرمانروائی کوهستان دست یافت. سرخاستان دیوار دفاعی شهر را که از بیرون شهر تمشیه تا دریا کشیده بود و تا پنج کیلومتر در دریا امتداد داشت را تعمیر کرد و چندین برج‌ دیدبانی را برای آن تعبیه نمود و سپس سپاه خود را در آن نقطه متمرکز کرد.

معتصم، خلیفه عباسی، به حسن بن مصعب نامه‌ای نوشت و وی را به کارزار با مازیار امر کرد. حسن، به فرمان معتصم عمل کرد و لشگر خود رادر پشت دیوارها و خندق‌های شهر تمشیه مستقر نمود و بعد از چند روز انتظار، بالاخره با تطمیع دیدبانان دیوار دفاعی شهر، توانست به داخل شهر نفوذ و مدافعین شهر را دستگیر کند.

خبر وارد شدن مازیار به هُرمزد آباد که به توصیه کوهیار انجام شده بود به گوش حسن بن معصب رسید و بنابراین او حسن بن حسین را به منظور دستگیری مازیار، به این شهر اعزام نمود؛ حسن بن حسین به همراه سپاه خود از لشگر حسن بن معصب جدا شد و خود را به هرمزد آباد رساند و مازیار را دستگیر و به بغداد منتقل نمود.

سوارکار سمت راست، مازیار، دلیر طبرستان است که به منظور ریشه کن کردن اسلام و سلطه عربان، قیام کرد.

سوارکار سمت راست، مازیار، دلیر طبرستان است که به منظور ریشه کن کردن اسلام و سلطه عربان، قیام کرد.

در بغداد به دستور معتصم، خلیفه عباسی، بر بدن مازیار چهار صد و پنجاه تازیانه زدند و بدین صورت او را به قتل رساندند. گفته شده است که مازیار، به محض پایان یافتن تازیانه ها آب نوشید و بلافاصله جان سپرد. جسد او را در کنیسه بابک بر داری که جنب چوبه دار بابک و جثه یاطس رومی بود، به دار آویختند.

– از قیام مازیار، چه می آموزیم؟

پُر واضح است که سردمدارانِ بیگانه پرست حکومت اسلامی، بیم آن دارند که جوانان با رشادت ها و از خود گذشتگی ها و دلاوری های اسطوره های تاریخی مملکت خود آشنا شوند و شخصی همچون مازیار و یا بابک خرمدین و یا آرش و سیاوش را الگو و سرمشق زندگی خود قرار دهند و دیگر زیر طوقِ بردگی اسلام و حکومت ایشان نروند و نافرمانی پیشه کنند و به مبارزه با آنان بپردازند.

روحانیون شیعه در طی صد سال اخیر و صد البته از زمان شاه اسماعیل صفوی، توانسته اند تا ذهن مردم را از قهرمان های ملّی خود تُهی کرده و قهرمان های پوشالی بیگانه ای که کمترین ارتباطی با ایران و ایرانی ندارند، خلق کنند و به خورد ملتِ غرق در گرفتاری و فرهنگ باخته ایران زمین دهند.

پس بر ماست که با یادآوری نام دلاورانی چون مازیار و شناساندن آن ها به نسل جوان و خردسالان این مرز و بوم، از آیین ها و فرهنگ فراموش شده مان، دفاع کرده و حس میهن دوستی و وطن پرستی و از خود گذشتگی در راه مبارزه برای آزادی کشور را، در دل و جان کودکان و جوانان ایران زمین، زنده کنیم.

– بُن مایه ها:

[۱] ابن اثیر، ۱۹۸۹، ج ۴، ص ۱۶۳٫

[۲] . بلاذری، فتوح البلدان، ص ۴۷۶٫

[۳] . ابن خلدون، ۱۳۶۶، ج ۳، ص ۶۰۴؛ بلاذری، کتاب البلدان، ص ۳۸۶؛ امیر علی، ۱۳۶۶، ص ۲۸۸ – ۲۸۹٫

[۴] . ابن خلدون، ۱۳۶۶، ج ۳، ص ۶۰۵؛ دینوری، ۱۳۶۸، ص ۴۴۴؛ مسعودی، ۱۱۳۶۵، ص ۳۳۸٫

[۵] . رابینو، ۱۳۴۳، ص ۳۹٫

ویکیپدیا

قیام مازیار

  • فرشاد

    خاک بر سرت واقعا تا کی دنبال فهرمان اونم از نوع مردش مشکل مملکت ما جهل میفهمی جهل ایرانی جماعت بدون دیکتاتور زنده نمیمونه فقط یه حرف اسلام رو عمل کنید بسه اونم اینکه بنده هیچکی نباشید حالا بابک مازیار کوروش امام هر کی البته که الگو از رفتار خوب دیگران گرفتن بد نیست

  • zia

    به امید آنکه هر چه زودتر ملت ایران از شرع باقی‌ ماندگان بنی امیّه و بنی عباس یعنی‌ جمهوری اسلامی و رهبر ایران ستیزش خلاص شده و مجسمه بابک و مازیار و بقیه قهرمانان تاریخ همچون بهزادان، که اعراب نام او را به ابو مسلم تغییر دادند را ما در میادین هر شهر ایران بنا کنیم.

  • ارش

    اقای فرشاد . قهرمان زن و مرد نداره! و از طرفی هر ملتی نیاز به اسطوره ها داره تا بتونه خودشو تعریف کنه یا بازشناسی کنه.! اگر این استوره ها مهم نبودند انواع حکومتهای اسلامی حاکم بر ایران در ۱۴۰۰ سال اخیر سعی در نابودی نام و تحریف خاطره اونها نمیکردند! . اسطوره های تاریخی و قهرمانان ملی برای هر ملتی به ویژه ملت زخم خورده وتحقیر شده ایران لازمه.