هفت خان رستم
در رژیم اسلامی برای هر تصمیم گیری، باید از هفت خان رستم گذشت. به عنوان نمونه اگر طرحی از سوی دولت و یا نماینده ای به مجلس ارائه شود، آن طرح نخست در کمیسیون مربوطه بررسی می گردد. عمومن با تنگ نظری و بدبینی های شخصی اعضاء کمیسیون مربوطه، طرح در همان جا بایگانی می شود. حال، با فرض آن که آن طرح از کمیسیون گذشت، تصویب آن در جلسه علنی دچار اشکال گردیده، و باز هم دیدگاههای شخصی می تواند آن را به سطل خاکروبه سپارد.
چنانچه طرح از مجلس گذشت، آنگاه به شورای نگهبان فرستاده می شود. در آنجا هر پیشنهاد سازنده و مردمی از سوی آخوندهای بی وطن و ضد ایرانی به عقب رانده می شود و کمتر پیشنهاد ملی و در راه سازندگی کشور و کمک به مردم است که در این مرکز فساد آخوندی به تصویب رسد. حال، با فرض آن که تاکنون آن پیشنهاد و طرح از شورای نگهبان هم جان سالم به در برد، ممکن است که به دلیلی به دفتر مصلحت تشخیص رژیم فرستاده شود. کمتر طرحی و پیشنهاد ملی و مردمی دیده شده که در راه مصلحت رژیم باشد. بنابراین، در این جا پایان سرنوشت طرح پیشنهادی است. و بازهم اگر طرح و یا پیشنهاد هنوز زنده بماند، باید از خان هفتم یعنی به آخوند ۵ تومانی مشهدی نیز بگذرد.
خان هفتم، ولایت فقیه
هرگونه پیشنهاد و تصمیمی سر انجام باید با موافقت بت اعظم، هیولای بزرگ، نایب امام زمان، امام خامنه ای باشد، وگرنه ارزش اجرایی ندارد. این بابا که مانند ابوالهول در بالای منبر نشسته، سر ریسمان سرنوشت ۶ خان دیگر را برای تصویب قانون در مجلس، احکام اداری، و جزایی را همگی در دست دارد. چنانچه هنگام تصمیم گیری حالت خوش داشته و با والده آقامجتبی در پایان شب با خوبی و خوشی جداشده باشد، و آن طرح، پیشنهاد، رأی به مقام و منزلت ایشان و چند گله آخوند مفتخور دیگر لطمه ای وارد نسازد، با دیده مثبت بدان نگاه می کند.
ولی اگر طرح، حکم، و دستوری که برای تأیید نهایی به او داده می شود، بر خلاف منویات و خواسته های فردی، فامیلی وی بوده و تلنگری به کرسی حکومت و بقای او بزند، بی تردید آن طرح و پیشنهاد اجراء پذیر نخواهد بود. به عنوان نمونه اگر پیشنهادی در مورد تغییر جرم یک متهم سیاسی از اعدام به زندان ابد باشد، از آنجا که متهم به مقام مبارک نایب امام زمان توهین کرده و گفته اسب شاه یابو، است، پیشنهاد به جایی نمی رسد و متهم به چوبه دار سپرده خواهد شد. ولی اگر پیشنهاد آن باشد که بودجه بیشمار و حساب نشده ای در آخوند چند آخوند شکمباره گذارند به هر دلیل هم که باشد از خان هفتم ملای مشهدی خواهد گذشت.
چکامه زیبای آقای هالو در باره رأی دادن، و این که نباید رأی داد.
در حقیقت این هفت خانی که رژیم ضد مردمی ولایت وقیح برای مردم درست کرده، مانند برپایی نماز است که اگر نماز گذار هنگام سجود در رکعت آخر خدای ناکرده بادی از خود بیرون دهد، همه تلاشهای وی از گرفتن وضو، اقامه نماز تارسیدن به پایان رکعت آخر را به باد داده و باطل کرده است. در این جا می بینیم که رل ولی وقیح در باطل شدن همه نماز مشخص می شود. زیرا رل ایشان مانند همان بادی است که از مخرج بیرون آمده همه چیز را به هم می زند.
خان هفتم ولی فقیه در انتخابات
اکنون بیش از سه دهه است که هرچند سال انتصاباتی فرمایشی از سوی آخوند مشهدی برای تعیین رئیس جمهور، برپا می شود. مردم را به کمک ساندنیست مقوی و اشتهاآور، ویا وعده های سرخرمن، گوسفند وار به خیابان ها و پای صندوق رأی می کشانند، شماری آدم نماهای شاخ شکسته و تصادفی را کمترین چهره ملی و مردمی ندارند، به عنوان نامزدهای انتصاباتی (از انتخابات خبری نیست) به رخ مردم می کشانند و آنگاه یکی از آنان که از همه در برابر آخوند مشهدی ذلیل تر، مزدورتر، و گوش به فرمان تر است، از صندوق مارگیری آخوندی خود در می آورند.
اگر هم مانند سال ۱۳۸۸ مردم هم با دهن کجی خود به رژیم، به میرحسین موسوی، وفادار امام و خواهان بازگشت به دوران طلایی او، رأی دهند، آخوند مشهدی رل خان هفتم خود را بازی کرده، و با خروج یک باد از خود، انتخابات را باطل می سازد، و به انتصاب تیر خلاص زنی مانند احمدی نژاد می پردازد.
دیدگاه یک پیرمرد کشاورز از میلیون ها مردم که گوسفندوار بردگی و نوکری خود را به آخوندهای مزدور نشان می دهند، به مراتب بهتر و در راستای مصالح مملکت است.
آنهایی که مردم را به رأی دادن تشویق می کنند چه هدفی دارند؟
کمتر کسی است که از خیمه شب بازی انتخابات و کلاهبرداری و شارلاتانی آخوند بی خبر و ناآگاه مانده باشد. ولی در تبلیغات و نوشته های فیس بوک به افرادی برخورد می کنیم که مردم را به این فانتزی آخوندی دعوت می کنند. آنان به مردم سفارش می کنند که به فلان فرد رأی بدهید. آیا این عمل آب به آسیاب رژیم ریختن و آخوند را بر سرقدرت نگاهداشتن نیست؟. آیا میان این نامزادهای انتخابات که از فیلتر شورای نگهبان گذشته اند، و خامنه ای نیز بر آن صحه گذاشته، تفاوتی هست؟، و اگر هست، آیا آن فرد سفارش شده می تواند برای ایران با وجود خان هفتمی زیر نظر خامنه ای، خدمتی انجام دهد؟.
چرا عده ای از آقای شعله سعدی طرفداری می کنند؟
یکی از هم میهنان اصرار زیادی دارد که مردم در انتخابات (افتضاحات) شرکت کنند و به آقای شعله سعدی رأی دهند. نخست آن که تا مزدورانی مانند دکتر ولایتی، مصطفی پور محمدی، حداد عادل، قالیباف، و آخوند زنگوله پایی بنام روحانی، هستند، خامنه ای به فرد نسبتاً مستقلی مانند شعله سعدی مجال سرخاراندن نمی دهد. دیگر این که آقای شعله سعدی هم در این رژیم سالیان زیادی کار کرده و با آنان دمساز بوده است. آنهایی که بتوانند در سمت های بالای اداری و یا آموزشی در این رژیم کار کنند، هرگز نتوانسته و نمی توانند آزادانه سیاست و افکار خود را به کار اندازند.
نکته دیگر این که شعار می دهند آقای شعله سعدی با خامنه ای در افتاده، و به زندان رفته است. حقیقت آنست آنان که با گرگهایی مانند این رژیم به ویژه شخص خامنه ای در افتادند، تا کنون جان سالم به در نبردند. اکنون هم صدها زندانی سیاسی درون زندان ها همچنان شکنجه می شوند و می پوسند، ولی عده ای پس از مدت کوتاهی از زندان بدون آن که آسیبی دیده باشند، رهایی می یابند. باید گفت که یا اتهام آنها برخلاف آنچه خود مدعی اند، جزیی و زودگذر بوده، و رژیم آنان را پس از گذشت زمان کوتاهی آزاد می کند, و یا آن که در دوران زندانی خود، با رژیم کنار آمدند و خواسته های آن را پذیرفتند.
بازهم این آخوند شیاد و حقه باز به روضه خوانی پرداخته و ملت نادان و ناآگاه را بیشتر و بیشتر در طوق بندگی و نوکری گرفتار می کند. وای به حال ما اگر این اندازه شعور نداشته باشیم که آخوند همیشه بلای جان، مال، ناموس، و موجب ویرانی کشور ما بوده است و باید هرچه زودتر و هرثه بیشتر از این گروه فاسد و ضد ایرانی فاصله بگیریم. به امید بودن گوش های شنوا.
نکته پایانی
از آنچه گذشت می توان گفت که هرگونه شرکت در این افتضاحات (انتخابات) رژیم، خیانت به تک تک مردم در بند این کشور و نادیده گرفتن خون هم میهنانی است که در زیر دست و پای رژیم جنایتکار آش و لاش شدند. بنابراین، هرگونه چانه زدن در مورد این که این خوبست و از دیگری بهتر است، چیزی جز همکاری در بقا و عمر بیشتر رژیم نخواهد بود. اشتباهی که در هرحال، شمار رأی ها به حساب رژیم نوشته می گردد و در جهان به آن مشروعیت می دهد. در انتخاب خاتمی و یا رفسنجانی و حتی رأی دادن به موسوی نیز ما همین اشتباه را کردیم و خواستیم میان بد و بدتر، بد را انتخاب کنیم. تکرار این اشتباهات، همچنان ما را در بند و طلسم آخوند نگاه می دارد و همه درهای رهایی را بر رویمان می بندد.