ملتی دربند، به امید آزادی
بی گمان در هیچ زمانی از تاریخ گذشته کشورمان، کمتر دوره ای مانند امروز دیده شده که مردم ایران این چنین تشنه آزادی و دموکراسی باشند. از تلاش های بیکران دلاوران دوران مشروطیت که بگذریم، چالش مردم ایران با رژیم از سال ۱۳۸۸ تا کنون، و از خود گذشتگی و جانبازی آنان را می توان یگانه و کم نظیر در تاریخ میهنمان دانست.
شاید بتوان دربند بودن مردم ایران امروز را باکلیمیانی که به دستور نبوپولسر حاکم خونخوار بابل اسیر و گرفتار بوده اند، یکسان و برابر دانست. تنها تفاوت در این است که در آن زمان، کورشی آزادیخواه و بشردوست پیدا شد و توانست آنان را از جور و ظلم رهایی بخشد، در حالی که در شرایط کنونی، به دلیل چند دستگی، تفرقه و جدایی میان اوپوزیسیون و مخالفان با رژیم دیکتاتور، رسیدن به یک همگامی و همآهنگی ملی و مردمی بس دشوار است.
عواملی که ما را از به هم پیوستن باز داشته است
تک روی، خودکامگی و خود بزرگ بینی بیشتر اوپوزیسیون های ما را می توان عامل اصلی به هم نپیوستن و شکست ما در برابر رژیم غیر ایرانی ولایت فقیه دانست. گویا در فرهنگ سست و ناپایدار ما از اتحاد و به هم پیوستگی خبری نیست. ما همیشه یادگرفته ایم که باید فردی زورمند و بی همتا سوار بر اسب، شمشیری به دست از راه برسد و ما را از بند دیکتاتوری نجات دهد. حال، چنانچه این قهرمان ببر کاغذی بیش نبود، و جای خالی کرد، ملت یک روزه از دور او پراکنده شده، و همبستگی و اتحاد همگانی مانند یخ برجای خود ذوب و آب می شود. هم چنان که کاروان قیام ملی و مردم ایران در سال ۸۸ از راه اصلی به جاده خاکی کشیده شد.
ترفندهای رژیم در به بند نگهداشتن مردم
رژیم افسونگر اسلامی تا کنون توانسته با دوز و کلک و ترفندهای گوناگون، خیزش و انقلاب مردمی را کمرنگ، و آن را به بیراهه کشانده، و مردم را دلسرد، نا امید سازد. در این جا می توان چند نمونه آن را نام برد:
۱- ریاست هاشمی رفسنجانی
هاشمی رفنسجامی را بیشتر مردم می شناسند، فردی مرموز، مارمولک، کلک و مال اندوز که خود و خانواده اش در چپاولگری، غارت ملی و کشت و کشتار مردم نقش بزرگی داشته اند. این فرد که در جوانی در تهران به کار بساز و بفروش می پرداخت، و در دوران رژیم گذشته در کشتار حسنعلی منصور نخست وزیر زمان شاه دست داشت، توانست پس از انقلاب به عنوان چشم و گوش خمینی همه کاره مملکت شود. یکی از خیانت های بزرگش طولانی کردن جنگ بی مناسبت و غیر ضروری ایران و عراق و کشاندن آن از ۲ سال به ۸ سال، برای جا افتادن رژیم بود. این جنگ خانمان برانداز، زیان های جانی و مالی جبران ناپذیری برای مردم ایران داشت که در این جا ناگفتنی است.
۲- دوران ریاست خاتمی
گرچه رژیم در دوران هاشمی جاگرفته و نسبتاً پایدار بود، ولی بازهم برای دوام و پایندگی بیشتر به ترفندی دیگر نیاز بود. بدین روش که رژیم، خاتی را در برابر ناطق نوری قرار داد تا مردم با گزینش خاتمی، به اصطلاح بد را به بدتر ترجیح دادند. مردم ایران به گمان آن که این شیخ خندان پیک نجات و سمبل آزادی آنها است، به پاخاستند و با ۲۰-۲۲ میلیون رأی خود به او قدرت و نیرویی باور نکردنی دادند. ولی او نه تنها کاری نکرد، بلکه به عنوان آبدارچی، رژیمی که در حال فروکش وسرنگونی بود نجات داد و آن را سامان بخشید. سالیانی بر عمر کذایی رژیم و به همان میزان بر بردگی و خفت و خواری ملتی بیافزود. خیانت ۸ ساله خاتمی به ایران موجب گردید که هم میهنان ما درغم بزرگ و دلسردی دیگر فرو روند و گوشه نشینی اختیار کنند.
۳-نامزدی انتخابات میر حسین موسوی
دوران میرحسین موسوی نیز تکرار دوران خاتمی است. رژیم، احمدی نژاد را به امید این که مردم بیشتر به او رأی خواهند داد، در برابر موسوی قرار داد. ولی طرفداری و تظاهرات میلیونی مردم از موسوی موجب گردید که رژیم با دوز و کلک قیام مردم را فتنه بخواند و با حقه بازی دیگر احمدی نژاد را بر کرسی صدارت نشاند. هنگامی که چند میلیون مردم تهران به پاخاستند و از موسوی حمایت و پشتیبانی کردند، این آقا فیلش یاد هندوستان افتاد و به یاد دوران طلایی امام خمینی، مردم را دلسرد و خانه نشین نمود، و خود نیز اسیر ترفند رژیم شد.
شورای ملی ایران
از چند سال پیش جسته گریخته افراد و گروههای مبارز و از مخالفین رژیم به دنبال گردهم آیی و ایستادگی در برابر رژیم برآمدند که هیچکدام به درستی پای نگرفت و سرانجامی نداشت. تا آن که از ۱/۵ سال پیش به همت شاهزاده رضا پهلوی شماری از مبارزان به گرد هم آمدند و جنبشی بنام “شورای ملی ایران” در برابر رژیم به پای خاست. از این که شاهزاده فردی ملی و مردمی است و در این اندیشه است که ایران را از چنگال رژیم فاشیستی اسلامی رهایی بخشد، شکی در آن نیست. همانگونه که گروه ما بارها و بارها در گذشته عنوان کرده است، ما پیرو آوازیم، نه آوازخوان. بدین روش که به گفتار و عملکرد هر روز فرد نگاه می کنیم و چنانچه اشتباه باشد به انتقاد و خرده گیری پرداخته، و چنانچه درست باشد، می پذیرد و به تأیید و پشتیبانی آن می پردازد.
گرچه انتقادهایی بر این گروه و گردهم آیی آنان وارد است و ما در مقالات پیشین یادآور شدیم، ولی انتقادها عمومن سازنده و در راستای بهبود این سازمان نونهال ایرانی بوده، تا تخطئه و تخریب آن. زیرا یادواره پارسی می گوید: “دوست گفت، آنچه به صلاحت بود گفتم، دشمن گفت یک روزی به تو خواهم گفت”.
نگارنده با تجربه طولانی خود در سیاست رژیم کنونی و گذشته و داشتن شرکت فعالانه در هردو سیستم، به این نتیجه رسیدم که شرایط کنونی با توجه به تفرقه و جدایی فراوان میان اوپوزیسیون و مخالفین رژیم، و گنده تر شدن و هیولاگردیدن رژیم اسلامی، می توان و باید به رسالت ملی و برنامه های دموکراسی شاهزاده پهلوی خوشبین و امیدوار بود و همچنین باید از سایر گروهها از چپ چپ تا راست راست انتظار داشت و حتی دوستانه و صمیمانه از آنان درخواست نمود تا با همکاری و همراهی خود با این گروه نوپا و جوان، در این نهضت ملی و مردمی، به رژیم ضد ایرانی ولایت فقیه اجازه نداد تا بیش از این به ویرانی و چپاول و فروپاشی کشور ادامه دهد.
ترفند تازه رژیم
دیگر برکسی پوشیده نیست که رژیم فاشستی اسلامی به دلیل بیش از سه دهه کشتار، غارتگری، دیکتاتوری خود و فروپاشی اقتصاد و فرهنگ کشور، بیش از این نمی تواند به خودکامگی و دیکتاتوری خود ادامه دهد. از سوی دیگر، راهی هم برای تغییر روش و دور شدن از دیکتاتوری خود، و دست برداشتن از غارت سرمایه های ملی ندارد. اینجاست که باردیگر به ترفندی تازه و نو دست زده، و به خیمه شب بازی دیگری پرداخته، و آن علم کردن هاشمی رفسنجانی است.
با آن که خامنه ای از رفسنجانی دل خوشی ندارد و او را رقیب قدرت و دزدی های خود می داند، ولی وضعیت نابه سامان خود سیستم رژیم، او را وادار کرده است که پنهانی با او کنار آید. بدیهی است، همه می دانیم که رفسنجانی مورد تأیید و خواست بیشتر آخوندها، به ویژه آخوندهای قم، و آخوندهای مخالفین خامنه ای و گروهی از پاسداران است. از این روی، روی کار آمدنش موجب همبستگی و انسجام میان آخوندها و احتمالاً سپاه پاسداران خواهد شد و تنش و تفرقه و جدایی کنونی میان آنان کاهش می یابد.این روش حیله گرانه رژیم می تواند باردیگر چند صباحی به عمر آن، و در برابر به ذلت و بدبختی مردم ایران بیافزاید. اینجاست که به یک اتحاد ملی و همگانی نیاز است تا هرچه زودتر مردم دربند کشور را به سوی خود کشاند و آخوند را از صحنه سیاسی و زندگی مردم ایران دور سازد.
اختلاف میان شاهزاده و مجله فوکوس
همان گونه که در مقاله های پیشین یادآور گردید، شاهزاده رضا پهلوی بر تاریخ ۶ ژوئن ۲۰۱۲ نشست و گفتگویی با مجله هفتگی فوکوس آلمان داشت، که بعدها برگردان آن گفتگو به دست مردم رسید. آن برگردان و نوشتار نشان می داد که گفتار روزانه و وعده و وعیدهای او با نیت و خواست قلبی اش تفاوت شایانی دارد. به گفته دیگر، شاهزاده خود را چنان نشان می داد، که نبود. این نوشتار موجب ناخرسندی و حتی خشم بسیاری از ایرانیان گردید. ما نیز به عنوان یک رسانه و تلاش در راه آزادی و دموکراسی کشورمان، آن گفتار که عملکرد شاهزاده را نشان می داد، بادیده انتقاد و خرده گیری برداشت کردیم.
بعدها، شاهزاده آن گفتگو و مصاحبه را نادرست، دور از حقیقت، و احتمالاً یک توطئه برای چوب لای چرخ سیاسی ایشان گذاشتن، و مانع اقدامات خود عنوان نمود. از آن جا که بدبینی از گفتار شاهزاده در همه جا اوج گرفت، شاهزاده مجله فوکوس را به عنوان انتشار و پخش مطالب نادرست و غرض ورزی به دادگاه آلمان کشاند که هم اکنون مورد بررسی است.
آنچنان که گفته شده، مجله فوکوس ازدادن نوار گفتگو با شاهزاده که می توان سندی برای دفاع نامبرده باشد، تا کنون خودداری کرده است. بنابراین، نمی توان از پیش داوری نمود که چرا و به چه دلیل مجله فوکوس از دادن این سند مهم و بیانگر واقعیت آنچه در در تاریخ ۶ ژوئن ۲۰۱۲ میان آنها و شاهزاده گذشت را به داگاه آلمان خودداری می کند؟. از این روی، هرگونه پیش داوری تا تصمیم نهایی دادگاه نادرست و بی مورد است.
ما از این ماجرا چه نتیجه می گیریم؟
برداشت نگارنده از این داستان و ماجرا این چنین است:
۱- مجله فوکوس با غرض ورزی و تمهیدات قبلی، و شاید هم به دلیل نفوذ مزدوران رژیم اسلامی، از بروز دادن و ارائه نوار گفتگو خودداری کرده است. در این مورد حق با شاهزاده است و دادگاه هم سرانجام به همان نتیجه خواهد رسید.
۲- شاهزاده، سخنانی را بیان داشته که نسبت به آن گفتار پشیمان است و هم اکنون با تکرار و تاکید خود بر محتوای منشور شورای ملی، راه دموکراسی و مردمی پیش گرفته، و علاقمند است با همه نیروی خود در این راه و بر اساس گفتار مکرر خود در شورا و درگفتگو با رسانه ها گام بردارد. این راهی است که یک آزادیخواه و میهن دوست واقعی می تواند و باید برگزیند و در آن گام نهد.
در این شرایط، شاهزاده می تواند با شجاعت و سربلندی بگوید که از گفتار و مصاحبه پیشین خود پشیمان است و از مردم ایران پوزش بخواهد. پوزشی که مردم ایران همیشه از کجروی های سیاسی افرادی چون بنی صدر، سازگارا، و بسیاری دیگر انتظار داشته اند، و هرگز صورت نگرفته است.
از این روی، بنابر آنچه گفته شد، از آن جا که هرفرد همواره در حال تحول و دگرگونی است، نگارنده اشکالی در این نمی بیند که شاهزاده تا سال گذشته آنچنان می اندیشید که خواسته مردم ایران و در راه آزادیخواهی نبود، ولی بعدها روش فکری و اندیشیدن خود را تغییر داده، و هم اکنون در راه دموکراسی گام بر میدارد.
این ویدیو منشور پیشنهادی شورای ملی را شرح می دهد که اجرای آن می تواند مورد تأیید هر ایرانی وطن پرست باشد.
نکته پایانی
رژیم فاشیستی اسلامی در هردوره از ضعف و فروپاشی خود، به ترفند و حیله گری تازه ای دست یافت و سالیانی چند بر عمر ننگین خود و ادامه ذلت و بدبختی مردم ایران افزود. دوران فرسایشی رفسنجانی که با کشتار و غارتگری همراه بود، ۸ سال بر عمر رژیم افزود. با علم کردن خاتمی در برابر ناطق نوری، مردم میان بد و بدترین، بد را گزینش کردند و بازهم ۸ سال بر عمر رژیم افزوده شد. در شرایط کنونی که رژیم بیمار در آستانه مرگ است، و اتحاد و همبستگی میان گروهها به صورت هایی مانند شورای ملی ایران در حال برگزاری و اوج گیری است، رفسنجانی می تواند با نفوذ زیاد خود میان آخوندهای قم و پاسداران، رژیم را باردیگر از سرنگونی نجات دهد.
اینجاست که وظیفه ملی و مردمی به ما حکم می کند تا به یک اتحاد و همبستگی ملی برسیم و از فروپاشی هرچه بیشتر و غارتگری کشورمان جلوگیری کنیم. در شرایط کنونی، می توان به شاهزاده پهلوی و شورای ملی امید وار بود که با دعوت و به هم پیوستن با گروههای دیگر، سدی را در برابر رژیم اسلامی درست کرده، و آخوند ها را از صحنه سیاسی و زندگی مردم جدا سازند. به امید این همکاری و یک قیام ملی.