– ایجاد گشت های اسلامی در اروپا:
به گزارش سی ان ان، دَسته هایی که خود را به نام “Muslim Patrol” یا “گشت اسلامی” معرفی میکنند در شَهرهای مختلف کشورهای اروپایی از جمله انگلستان، فرانسه، بلژیک، اسپانیا و نروژ به آزار و اذیت غیر مسلمانان میپردازند.
این گروه ها به خصوص مَناطق خاصی از شَهرها را “منطقه اسلامی” اعلام کرده اند و عابرانی را که دامن کوتاه پوشیده باشند یا مشروب بنوشند و یا رفتارهای دیگر «غیر اسلامی» از قبیل هَمجنس گرایی و یا به همراه داشتن سَگ نشان بدهند، مورد فشار و آزار قرار میدهند. طبق این گزارش به دلیل این نوع آزارها دَر بَرخی از شهرها شَهروندان عادی مَناطق مسلمان نشین را ترک گفته اند و این مناطق کمابیش تحت تسلط کامل مسلمانان در آمده است.
– مغلطه اسلام واقعی:
نگارنده نیک می داند تا پیش از پرداختن به موضوعِ اصلی این مقاله، ابتدا پاسخِ خوانندگانی که دست به دامانِ مغلطه “اسلام واقعی” خواهند شد را داده و این دروغِ دِل انگیز را از ریشه بخشکاند تا مخاطب روشنفکر و آزاد اندیش این مقاله دریابد که مَسلکی به نام “اسلام واقعی” هیچگاه در طولِ تاریخ دیده نشده و مَدرکی دال بَر وجودش، موجود نیست.
به گواه تاریخ، اسلام تَنها در سیزده سالِ نخست پیدایش اَش، دینِ صلح و آرامش بوده و به مَحض گسترش پیروانش و قدرت گرفتن محمد، بیابان گردانِ حجاز که دیگر سپاهیانِ اسلام را تَشکیل می دادند، به کشتار، غارت و نابود کردن تمامی دیگر قبایل و مردمانِ دگراندیش مشغول شدند.
در این ویدیو گزارش سی ان ان را درباره گشت های ارشاد اسلامی می بینید!
محمد یارانش را متقاعد ساخته بود که چنانچه یک دگراندیش حاضر به پذیرفتن اسلام نیست و جزیه (باج) هَم پرداخت نمی کند، خونش مباح گردیده و بایستی که آن کافرِ بی ایمان، به شمشیرِ برانِ مسلمانان، از پای دَر آورده شود.کشتار یهودیانِ بی دفاعِ بنی قریظه که حتی مسلح هم نبودند، تَنها گوشه ای از کتابِ تاریخِ خونبار و پُر از جنایتِ اسلام است.
اسلامِ واقعی و غیر واقعی وجود نَدارد؛ هَر چه هست قَهر است و خشونت و عقب ماندگی و نادانی و نَقض آشکار اعلامیه جهانی حقوق بَشر! از ابتدایِ شکل گیری این مَسلکِ دیوان تا بدین روز نیز همینگونه بوده و چنانچه افساری پولادین، بَر گُرده یابویِ رَم کرده اسلام زده نشده و این اژدهایِ هفت سَر را دَر جایش میخکوب نکند، این مَذهب جنایت بار، به تهدید جوامع انسانی گیتی، همچنان ادامه خواهد داد.
اگر کَسی ادعا می کند که “اسلام واقعی” چیزی فراتر از آن است که تاریخ نشان مان داده و خودمان نیز شاهدِ عینی جنایاتش می باشیم، باید به چند پُرسش زیر به صورت منطقی و مستدل پاسخ دَهد:
۱- تفاوتِ اسلامِ واقعی با اسلام غیر واقعی در چیست؟
۲- دقیقن در چه نقطه زمانی، در طول تاریخ، یک حکومت که قوانین اسلام واقعی را مو به مو اجرا کند، شکل گرفته است؟
۳- اگر همانطور که می گویید اسلام دین رحمت و مهربانی است و اسلام واقعی نیز زیباترینِ مذاهب است، چگونه حکومتی که بر پایه اسلام واقعی (اگر ادعا کند که چنین حکومتی در تاریخ وجود دارد)، پایه ریزی شده و یکایک مردمان را شادمان و خوشبخت می کرده، نابود شده و از میان رفته است؟
۴- اگر تا کنون اسلام واقعی در سراسر تاریخ دیده نشده، شما چگونه ادعا می کنید که می دانید اسلامِ واقعی چیست؟ آیا پیامبرید و به شما وحی می شود؟!
۵- آیا شما سواد و دانش تان در بابِ اسلام و تاریخ آن، از مجتهدان و آیت الله هایِ بزرگی چون خمینی، خامنه ای، خلخالی، لاریجانی، خاتمی و… بیشتر است؟ اگر نه، چگونه شما توانسته اید اسلام و فلسفه خونین ااش را بهتر از آن ستمگران و تروریست های شناخته شده جهانی، بشناسید؟
– عقَب ماندگی نَهادینه شده در مسلمانان:
چون نیک بنگریم تمامی جوامع اسلامی از مشکل عقب افتادگی فکری شهروندان شان رنج می برند؛ در کشورهای اسلامی مردمان توانایی سَبک – سَنگین کردن مسائل، اندیشیدن بدون تعصب، منطقی سخن گفتن و گفتگو کردن به دور از خشونت در رابطه با باورهای شان را ندارند.
اما مُشکل ارتجاع به همین مسائل ختم نمی شود و اگر این جوامع که از هر نظر عَقب تر و پَست تَر از جوامع سکولار پیشرفته می باشند را به درستی مورد بررسی قرار دهیم، در خواهیم یافت که مردم اینگونه کشورها توانایی قبول حقیقت را نداشته و برای دفاع از باورهای غلط شان حاضرند به هر جنایتی دست بزنند.
دَر جَوامع اسلامی کمترین پویایی و فَعالیت سودمندی از جانب شهروندان به چشم نمی خورد، بیشتر کشورهای اسلامی تنها مَصرف کننده می باشند و توانایی تولید مواد مورد نیاز جامعه خویش را ندارند.
اگر به ایران خودمان بنگریم در خواهیم یافت که حتی صنعت کشاورزی و دام پروری که با توجه به شرایط آب و هوایی و مساعد ایران زمین، باید رشد چشمگیری داشته باشند و در حقیقت ایران باید صادر کننده مواد غذایی باشد، به برکت وجود حکومت اسلامی در حال نابودی اند و ایران به کشورهایی چون چین و ترکیه و برزیل و آرژانتین و… برای واردات میوه جات و گوشت های یخ زده نیازمند است.
اسلام مَردمان را از حرکت و تلاش برای پیشرفت و داشتن زندگی هایی بهتر باز می دارد و مسلمانان فَقط به بهشت موهوم الله مدینه راضی اند. ایشان حاضرند در بَدترین و پَست ترین شرایط ممکن زندگی کرده و روز را به شب و شب را به روز برسانند تا فقط بعد از مرگ شان، به بهشت رفته و آنجا در کاخ هایی که الله به آنان وعده داده زندگی کرده و از شراب های بهشتی بنوشند و سرگرم حوری ها و غلامان زیبا روی شوند. می توان ادعا کرد که اسلام موجبات گدایی و فلاکت مردمان یک جامعه اسلامی و دارا و ثروتمند شدن رهبران آن جوامع را فراهم می آورد.
با تَمامِ این اوصاف؛ چنانچه شَخصی در آمریکا کتابِ بی مُحتوای قرآن را آتش بزند، چند دَه نفر در افغانستان و پاکستان طی یک یا چند عملیات انتحاری خواهند مُرد و جان تعدادی از هم میهنان بینوای خود را نیز خواهند گرفت تا به دنیا نشان دهند که چقدر از به آتش کشیده شدن قرآن ناراحتند. مُسلمانان به درستی در دنیا به عنوان تروریست شناخته شده و نامیده می شوند. ترور و وحشت و گرفتن جان بیگناهان فقط به دلیل مخالفت شان با باورهای ارتجاعی مسلمانان، بخشی جدا ناشدنی از اسلام است.
– اسلام دینِ قهر و تَرس و خشونت:
با استناد به شواهد و مدارک موجود درباره تاریخ اسلام، به جرأت و با کمالِ اطمینان خاطر می توان گفت که اسلام دینِ خشونت و قَهر و انسان ستیزی است. جان و شرافت و کرامت آدمی در این هیچ کُجای این مَکتبِ ویرانگر، کمترین جایگاهی ندارند.
اسلام با انسانیت و حقوق ابتدایی بَشر، با آزادگی و آزادی خواهی و عدالت جویی، با حقیقت گویی و خردگرایی و دموکراسی، با حق آزادی بیان و اختیار آدمی، سَر ستیز داشته و دارد و همواره تیغ بران اسلام، گلویِ فریادکشِ آزادی خواهانِ دردمند را دریده است.
اصولن در قاموسِ اسلام تَنها یک راهِ حَل برای رفع مشکلات وجود دارد و آن خفه کردن صدایِ مخالفان و دگر اندیشان است؛ حتی پَست ترین جانوران در دلِ سیاه تَرین جنگل ها نیز نخواهند توانست با پیروی از دستورات اسلام، بیش از چندین سال دوام بیاورند، البته حیوانات بسیار مهربان تر و باهوش تر از آنند که خود را درگیر مَذهب نموده و بابت عقایدِ پوچ شان، دیگران را تکه و پاره کنند.
کَمترین توع دوستی و محبتی در سراسر این دین به چشم نمی خورد و هَر چه هست جنایت و آدم کشی و تهدید و توهین و تحقیر نمودن مقام آدمی است؛ زَبان از بیانِ میزان و چگونگی دشمنی این آیین با زنان و کودکان نه تَنها قاصر است، بلکه شَرم دارد تا آن حقایق تَلخ را بیان کند.
اسلامِ راستین مخالف سَر سَخت حقوق انسانی، شادی، زندگیِ همراه با آسایش، امنیت و آرامش است و در یک جمله می توان گفت که اسلامِ واقعی، مخالف انسانیت بوده، هست و خواهد بود و تهدیدی جدی برای تمامی جوامعِ انسانی می باشد.
اسلام به هر سَرزمینی که راه یافته و قدرت به دسته گرفته و در اجتماع و زندگی خصوصی مردم ریشه دوانده، آن مملکت را به تباهی و ویرانی، و مَردمانش را به خردباختگی و عقب افتادگی کشانده و تمدن، فرهنگ و تمامی ارزش های اخلاقی آن کشور و ملت را نابود نموده است.
چون نیک بنگریم، بَربریتی که در میان مسلمانان واقعی وجود دارد، از توحش بی حد و مرز و ارتجاع قوانین اسلام راستین سرچشمه گرفته و این مسلک شرم آور بلای جان انسان های روی این کره خاکی گشته است؛ چنانچه ایرانیان نیز فاقد فرهنگی غنی و تمدنی چند هزار ساله بودند، امروز بدون شک گروهک های طالبانی و افراطی در ایران نیز فعالیت داشته و مشغول کشتن دختران و پسران ایران زمین می بودند.
یک نگاه گذرا به این مکتب انسان ستیز که کلمه “قَتل” در کتاب به اصطلاح آسمانی آن ۱۷۰ مرتبه تکرار شده است، نشان میدهد که کمتر کسی بوده و هَست که خطی و کلامی در رد و انتقاد آن بنویسد و به شکلی مورد حمله آخوند ها و مسلمانان قرار نگیرد و کشته نشود.
هر آنکه مُخالفتی با مُسلمانان کرده و نقدی بر قرآن و دستورات ارتجاعی اش نوشته، به دست بندگان الله مدینه ترور گشته و یا تهدید به قتل شده و مورد اذیت و آزار قرار گرفته است؛ چگونه می توان چنین دینی که تاب شنیدن سخن مخالف را ندارد و هَر مخالفی را کافر، ملحد، محدور الدم، نجس و… می خواند و دستور به کشتن آنان را می دهد را “دین صلح و دوستی” خواند؟
اسلام دین زور، تَهدید، قتل و شکنجه است؛ اسلام مَکتبی ضد انسانی و ارتجاعی است و تمامی قوانینش عین عقب افتادگی بوده و همه چیز در چهارچوب این آیین پلشت، اجباری می باشد! نماز خواندن اجباری، روزه گرفتن اجباری، مُسلمان بودن و مسلمان باقی ماندن تا پایانِ عُمر اجباری، حجاب اجباری، پول به امام و آخوند دادن اجباری و در یک جُمله، هَمه چیز اجباری است.
– زنده یاد صادق هدایت و اسلام:
زنده یاد صادق هدایت در نوشته ای به نام “آنچه اسلام به ایران داد” به بهترین شکل ممکن مَردمان یک جامعه اسلامی را به کمک جملاتی حساب شده، به تصویر می کشد. در قسمتی از این نگاشته آمده است: “چرا ریختشان غمناک و موذی است و شعرشان چوس ناله است؟ چونکه با ندبه و زوزه و پرستش اموات همه اش سرو کار دارند.
برای عَربِ سوسمار خوری که چندین صد سال پیش به طَمع خلافت ترکیده، زنده ها باید به سرشان لجن بمالند و مرگ و زاری کنند. در مسجد مسلمانان اولین برخورد با بوی گند خلاست که گویا وسیله تَبلیغ برای عبادتشان و جلب کفار است تا به اصول این مذهب خو بگیرند. بعد این حوض کثیفی که دست و پای چرکین خودشان را در آن می شویند و به آهنگ نعره مؤذن روی زیلوی خاک آلود خودشان دولا و راست میشوند و برای خدای خونخوارشان ورد و اَفسون میخوانند.
عید قربانِ مُسلمانان با کشتار گوسفندان و وحشت و کثافت و شکنجه جانوران برای خدای مهربان و بخشایشگر است؛ خدای جهودی آنها قهار و جبار و کینه توز است و همه اش دستور کشتن و چاپیدن مردمان را میدهد وپ یش از روز رستاخیز حضرت صاحب را میفرستد تا حسابی دخل امتش را بیاورد و آنقدر از آنها قتل عام بکند که تا زانوی اسبش در خون موج بزند.
تازه مسلمان مومن کسی است که به امید لذتهای موهوم شَهوانی و شکم پرستی آن دنیا، با فقر و فلاکت و بدبختی عمر را بسر برد و وسایل عیش و نوش نمایندگان مذهبش را فراهم بیاورد. همه اش زیر سلطه اموات زندگی میکنند و مردمان زنده امروز از قواننین شوم هزار سال پیش تبعیت میکنند؛ کاری که پست ترین جانوران نمیکنند.
عوض اینکه به مسائل فکری و فلسفی و هنری بپردازند، کارشان این است که از صبح تا شام راجع به شک میان دو و سه استعامنه قلیله و کثیره بحث کنند. این مذهب برای یک وجب پائین تنه از عقب و جلو ساخته و پرداخته شده. انگار که پیش از ظهور اسلام نه کسی تولید مثل میکرد و نه سر قدم میرفت، خدا آخرین فرستاده خود را مامور اصلاح این امور کرده!”
– هَر کُجا شَهر مسلمانان است از گه و گند بود آکنده:
زنده یاد ایرج میرزا درباره جامعه مسلمانان می گوید:
“جز گه و گند و کثافت چیزی / اَندر این شهر ندیدم بنده
هر کجا شهرِ مُسلمانان است / از گوه و گند بود آکنده”
به راستی که مسلمانان، این قومِ خشونت طلب و عَقب مانده، هرگاه قَدم های شوم شان را بَر خاک مملکتی نَهادند، آن کشور را به بالاترین درجات فقر، فساد، جنایت و حقارت کشاندند و کمترین سابقه خدمت و نوع دوستی، در کارنامه این جَماعت تمدن ستیز و انسان گریز، وجود ندارد.
چندی پیش دو مسلمان در لندن، با چاقو سَرِ سرباز انگلیسی را بیخ تا بیخ بُریده و الله اکبر گویان، خواستار برقراری قوانین شریعه اسلام در کشور انگلستان شدند و هَوار می زدند که انگلیس یک کشور مسیحی نیست و به سبک و روش مسلمانان باید اداره شود.
امروز آنان گستاخی را به غایت رسانده و در شرق لندن و در برخی دیگر از شهرهای کشورهای اروپایی، اقدام به ایجادِ گشت های اسلامی نموده اند و شهروندانِ جامعه را به دلیل نوع پوشش، گرایش جنسی و نوشیدن الکل مورد اذیت و آزار قرار می دهند.
وقتی که کشورهای اروپایی، آغوش های شان را به رویِ این مردمانِ بی فکر و خشونت طلب گشوده بودند و برگه های اقامت دائم و درجه شهروندی بدین جانیان اهدا می کردند، باید می دانستند که تَنها هنر و استعداد مسلمانان در تولیدِ مثل به روشِ قارچی است و پَس از مدتی جمعیت شان شاید چند برابر جمعیت دیگر ساکنان یک شهر گردد و برایِ خود اینچنین گردن کشی کرده و قلدری پیشه کنند.
حالِ به گمان نگارنده تَنها راهِ برخورد با این موجِ رادیکالیسم اسلامی، برخوردی تُند و قاطع با سَر دسته های این وحوش و دستگیری فله ای این موجوداتِ کریه المَنظر و باز ستاندنِ اقامت ها و سَرمایه های آنان و دیپورت شان به کشورهایِ اصلی شان با یک دست لباس و یک جُفت دَمپایی است!
– بُن مایه ها:
– Extremist ‘Muslim Patrol
– ‘Muslim Patrols’ prompt backlash in UK
– Muslim Patrols: Urban Britain’s Newest Street Gang
– UK Muslim Patrol: “This is Not a Christian Country