گفتگوی هومن شریفی گزارشگر، با کاسپین ماکان نامزد زنده یاد ندا آقا سلطان پیرامون انتخابات ۰

گفتگوی هومن شریفی با کاسپین ماکان،

کاسپین ماکان  نامزد زنده یاد ندا آقا سلطان را بیشتر ماها می شناسیم. او یک نویسنده، فیلمساز، و کنشگر سیاسی است. به تازگی هومن شریفی، گزارشگر با ماکان مصاحبه و گفتگویی در باره انتخابات ایران می کند که بخشی از آن به طور کوتاه در این جا به  آگاهی خوانندگان گرامی می رساند:

گزارشگر:
بفرمایید به طور کلی ارزیابی شما از این انتخابات چیست؟

پاسخ:
صرف نظر از ویژگی های انتخابات پیش رو، اینبار نیز همانند دیگر نمایش های انتخاباتی در ۳۵ سال گذشته بی اعتبار و باطل است. چراکه نظر مردم هیچگونه تاثیری در تصمیم گیری های حکومت خودکامه ندارد. این رژیم علی رغم نام بی اساس جمهوری که بر خود گذاشته، کاملا استبدادی است و آن هم از نوع مذهبی، که در حقیقت رهبران مستبدی پشت نقاب دین و قرار دادن یک سلسله دستورات ضد انسانی بر مردم حکومت می کنند.

طبیعیست که هر نوع استبدادی، با دمکراسی حقیقی و مردم گرایی راستین، به شدت در تناقض است. بدین منظور که در چنین حکومتی یا به نظر مردم کوچکترین توجهی نمی شود، و یا مردم آن توسط حاکمیت با استفاده از تبلیغات منفی و سانسور، ناآگاه نگاه داشته شده و در مسیر اشتباه هدایت می شوند. و این درست مثل وضعیت کنونی مردم ایران است. حال با چنین برآیندی هرگز نمی توان از انتخابات انتظار یک معجزه داشت!

گرچه از آنجایی که بسیاری از مردم منشاء مشکلات را نمی دانند و یا درک درستی نسبت به آن ندارند، هرچهار سال یکبار منتظر تغییر مهره ای هستند و در انتظار معجزه ای که شاید بخشی از مشکلات آنان بر طرف شده و به خواسته های خود نزدیک شوند. غافل از اینکه در رژیم ولایت فقیه، نماینده خدا بر روی زمین کلیه امور جامعه، سیاست و مملکت را تعیین می کند که در این بین مردم در آن هیچ نقشی جز سیاهی لشکر ندارند. چطور می شود از حکومتی که یکی از مهمترین اهدافش سلطه بر کشورهای مسلمان و در نهایت تمام ملل جهان است، انتظار داشت تا کمترین توجهی به خواست ها و مطالبات مردم خود داشته باشد؟!

۳۱ خرداد، یک هفته دیگر، چهارمین سال پرپر شدن نداآقا سلطان دختر ایران به دستور مجتبی خامنه ای فرزند جلاد ولی فقیه است. تا زمانی که مردم ایران بی خردانه و یا از روی فرصت طلبی به پای صندوق رأی روند، رژیم کشتارگر را تأیید می کنند و همه روزه نداهای دیگر مانند برگ درختان به زمین ریخته و پایمال می شوند.

۳۱ خرداد، یک هفته دیگر، چهارمین سال پرپر شدن نداآقا سلطان دختر ایران به دستور مجتبی خامنه ای فرزند جلاد ولی فقیه است. تا زمانی که مردم ایران بی خردانه و یا از روی فرصت طلبی به پای صندوق رأی روند، رژیم کشتارگر را تأیید می کنند و همه روزه نداهای دیگر مانند برگ درختان به زمین ریخته و پایمال می شوند.

گزارشگر:
اشاره کردید که انتخابات دارای اهمیت خاصی است، به نظر شما چه تفاوت عمده ای بین این انتخابات و انتخابات پیشین وجود دارد؟

پاسخ:
سوال بسیار خوبی است. انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری ۹۲ را می توان دقیقا با رفراندوم ۱۳۵۸مقایسه کرد! جمهو ری اسلامی “نه” یا “آری” . امروز مثل ۳۴ سال پیش رای مردم سرنوشت ساز خواهد بود. به عبارتی آراء آن ها، (صرف نظر از انتخاب هریک از کاندیداها)، آری گفتن به ادامه بقاء حکومت اسلامیست. تحریم انتخابات و رای ندادن، در حقیقت “نه” گفتن به رژیم است که می تواند آغازی جدی به منظور مبارزه مدنی و فریادی رسا برای تحقق آزادی در پی بزرگترین و نخستین قیام مردمی سال ۸۸، باشد.

سران رژیم بیم آن دارند که مردم ایران برای اولین بار صندوق های رای را خالی بگذارند که در این صورت، آن میزان مشروعیت کاذب باقی مانده حکومت نیز چه در داخل، چه در مقابل جامعه جهانی از دست خواهد رفت. این انتخابات به یک شرایط وخیم بحرانی مبدل شده است که خطر، هر دو طرف را تهدید می کند. اگر مردم تصمیم درستی بگیرند و به سرنوشت خود و آبادانی ایران اهمیت بدهند، فراهم آمدنِ شکست حکومت قطعی است و چنانچه بار دیگر در خودکشی جمعی و اقدام بر علیه خود و ایران زمین، شرکت کنند، بدون شک پایداری حکومت را تا سال های متمادی تضمین خواهند کرد.

خطر دیگری که متوجه آنان خواهد بود، این است که اولا جامعه جهانی و تشکیلات حقوق بشری، پس از آن شاید دیگر توجه چندانی به شرایط مردم نکند، چراکه این وضع به طور آشکار، انتخاب ملت ایران است.از طرفی بین ۷ تا ۹ درصد مردم ایران نیز در خارج از میهن زندگی می کنند. بسیاری از آن ها اشخاص تحصیل کرده و روشنفکری هستند که به ناچار وطن را ترک نموده و برای نجات مردم و کشور، فعالیت چشمگیری دارند. در صورتی که مردم، با رای خود حکومت اسلامی را تایید کنند، پس بسیاری از ایرانیان خارج از کشور، ناامیدانه دست از مبارزه و شاید حمایت مردم داخل بکشند و هر دوی این رخدادها به قدرت و پایداری حکومت خواهد افزود!

گزارشگر:
یکی از نکات قابل تامل در رابطه با انتخابات ۹۲ حضور سه نظامی برجسته در بین کاندیداهاست. که طی سه دهه گذشته نقش آفرینی فعالانه ای در سرکوب مردم ایران داشته اند و مشخصا در مورد آقای قالیباف شاهد آن هستیم که ایشان در سخنرانی های خود با افتخار از سابقه سرکوبگری در سال ۷۸ سخن می گوید. آیا با توجه به شرایط بحرانی حکومت اسلامی می توان قرائن خاصی برای حضور پر رنگ سه کاندیدای نظامی در این دوره از انتخابات یافت؟

ستار بهشتی جوان پاکباخته و نیک سرشتی که با دست رژیم کشتارگر اسلامی چهره به درون خاک کشید. یادش گرامی، و راهش ادامه باد. به خاک و خون کشیده شدن این جوان در نتیجه رأی دادن مردم ایران به رژیم و در نتتیجه بقای رژیم است.

ستار بهشتی جوان پاکباخته و نیک سرشتی که با دست رژیم کشتارگر اسلامی چهره به درون خاک کشید. یادش گرامی، و
راهش ادامه باد. به خاک و خون کشیده شدن این جوان در نتیجه رأی دادن مردم ایران به رژیم و در نتتیجه بقای رژیم است.

و از سویی دیگر در آخرین روزهای زمستان سال گذشته و برگزاری مذاکرات هسته ای در آلماتی همزمان با سفر آقای جلیلی، کاندیدای موسوم به کاندیدای دولت و جریان حزب الله شاهد آن بودیم که علی اکبر ولایتی دیگر مشاور دیپلماتیک آقای خامنه ای طی چند تماس با لابی های آمریکایی هرگونه انعطاف و علنی شدن محورهای توافق هسته ای را موکول به بعد از انتخابات ریاست جمهوری امسال نمود. به نوعی حکومت اسلامی همزمان دو نماینده دیپلماتیک را وارد گفت و گوی هسته ای کرد که هر دوی آن ها امروز جزو کاندیداهای انتخابات هستند. به نظر شما ورود همزمان جلیلی و ولایتی به انتخابات یازدهم می تواند نوعی استراتژی حکومت ایران نسبت به چالش هسته ای و مذاکرات آینده نیز باشد؟
ستار بهشتی جوان پاکباخته و نیک سرشتی که با دست رژیم کشتارگر اسلامی چهره به درون خاک کشید. یادش گرامی، و راهش ادامه باد.

پاسخ:
در حقیقت شما یک سوال مرکب از موضوعات مختلف پرسیدید. راستش با اینکه هیچ علاقه ای به گفت و گو در مورد عوامل رژیم در قالب کاندیداهای انتخابات ندارم، اما در اینجا بایستی تاکید کنم که؛ از نظر رهبران اسلامی واضح است که تنها، میزان استقبال مردم از انتخابات و تعداد کل آراء حائز اهمیت است. از میان هزاران نفر، این هشت گزینه افرادی هستند که از فیلترهای سیستم گذشته اند و با توجه به سابقه ننگین یکایک این نامزدها، روشن است که کاملا مورد تایید رژیم قرار دارند، بنابراین می توانند مهره مناسبی برای پیشبرد اهداف شوم و فریبکارانه دستگاه ضد انسانی حاکم باشند.

همانطور که می دانید، کاندیداهای این دوره به سه دسته اصلاح طلب، نظامی و هسته ای تقسیم می شوند،‌ که قرار است در یک نمایش فریبکارانه شرکت کنند. این افراد فقط یک مهره و آلت دستی هستند برای حفظ ظاهری نام “جمهوری” و بس.
درباره اینکه فرمودید برخی از کاندیداها نقش هایی در سرکوب خیزش های دانشجویی و مردمی داشته اند، بهتر است بگوییم که یکایک کاندیداها چنین اقدامات ضد انسانی در جایگاه های متعدد انجام داده اند! اصولا تمام افرادی که در حاکمیت اسلامی به منسبی می رسند، غالبا به دنبال قدرت طلبی و ثروت اندوزی در پی اهداف حکومت ننگین اسلامی بر علیه مردمند!

این دسته از افراد همواره از جنس رهبران حکومت بوده و با همان دیدگاه های متحجرانه در دل تشکیلات رژیم، بر علیه مردم، پرورش یافته اند. و سوال من از مردم این است که چطور ممکن است به قاتلان فرزندان ایران زمین، رای دهند؟!
بعد از گذشت سال ها سران رژیم مجبورند جامعه را با حکومت نظامی و به زور اسلحه کنترل کنند. آن ها، در زندان ها عده زیادی از آزادی جویان را زیر فشار قرار می دهند. هنوز مردم را به گلوله می بندند یا به طناب دار می آویزند و این دسته از اقدامات ضد بشری، از جمله دلایل تداوم سلطه بی خردان بر جامعه است.

تا زمانی که مردم ایران بی خردانه به رژیم رأی دهند، امثال سهراب اعرابی ها سر به درون خاک کشیده، و مادرانشان به سوگ و عزا خواهند نشست.

تا زمانی که مردم ایران بی خردانه به رژیم رأی دهند، امثال سهراب اعرابی ها سر به درون خاک کشیده، و مادرانشان به سوگ و عزا خواهند نشست.

در نتیجه حتی اگر فردی از گروه کاندیداهای نظامی هم انتخاب نشود، هرکسی که به عنوان مهره بعدی بر سر کار بیاید، سرکوبگری، که از جمله برخوردهای حکومت است، را دنبال خواهد کرد.در مورد مذاکرات مسئله هسته ای ایران اینکه چه فردی برای برون رفت از آن انتخاب شود هم، چندان مهم نیست. به این دلیل که جانبداران حکومت اسلامی به طور خودکار این مسئله را یا به تعویق می اندازند و یا به نفع ایران بر روی آن سرپوش می گذارند.
برای اثبات این ماجرا مثال بسیار ساده ای می زنم. اینترپل و سازمان امنیتی آمریکا، هر از گاهی در گزارش های خود مبنی بر اعلام اسامی مقاماتی از حکومت ایران به عنوان تروریست منتشر می کنند، که این تنها یک بازی سیاسی بیش نیست. چراکه بانیان اصلی مثل علی خامنه ای یا هاشمی رفسنجانی که طراحان و رهبران اصلی اقدامات تروریستی و قرون وسطایی به شمار می روند، نامشان هرگز منتشر نمی شود و همواره خط قرمزها در مورد آن ها رعایت می گردد!

از این موضوع که بگذریم، تنوع نامزدها و کوبیدن بر طبل توخالی این انتخابات، با شعارهای کهنه ای از قبیلِ؛ انتخاب “بد و بدتر”، تنها ایجاد رقابت برای مشروعیت بخشی و یا بهتر بگویم سرگرم کردن مردم برای پر کردن صندوق های رای گیری است. بر خلاف قواعد مستبدانه رژیم که هرگز جایی برای پرورش فکر و ابراز عقیده، حتی در درون افراد وجود ندارد و تفتیش عقاید جزء ساده ترین اقدامات نا به خردانه رژیم محسوب می گردد، با این وجود، در آستانه انتخابات، نامزدها به طور فرمایشی و تصنعی، حتی اجازه دارند، به اصطلاح بر علیه دیگر مقامات افشاگری کنند و تا می توانند به تنور انتخابات بدمند! متاسفانه در چنین وضعی عده زیادی ناآگاهانه و فریب خورده با رفتن به پای صندوق های رای به هم میهنان دیگر و وطن خود خیانت خواهند کرد.

گزارشگر:
یکی از ادعاهای فعالین سیاسی جریان اصلاح طلب در داخل کشور این است که با توجه به بنا شدن حکومت اسلامی بر خوانش سیاسی از مذهب، تلاش برای تغییر حکومت در ایران منجر به بی ثباتی، جنگ داخلی و تجزیه کشور خواهد شد و بر این مبنا، آن ها تلاش کرده اند تا مردم را متقاعد به همراهی در سازماندهی انتخابات و گزینش یک رئیس جمهور اصلاح طلب کنند. به اعتقاد شما شرایط سیاسی ایران تا چه میزان مستعد دگرگونی ساختاری به شکل مسالمت آمیز است و آیا می توان ادعای اصلاح طلبان را در این زمینه پذیرفت؟

پاسخ:
اصولا موضوع اصلاحات یکی از زیرکانه ترین استراتژی هاست که از طرف خود رهبران رژیم، طراحی و مطرح شد. گرچه در اوایل دوران اسلامی، افرادی نظیر بهشتی، منتظری، طالقانی و …، به لزوم اصلاحات کلی در ساختار سیستم برای جلوگیری از استبداد مذهبی، پی برده و آن را بیان داشته اند، ولی شاهد بودیم که خیلی زود از گردونه خارج شدند! اما پس از سال ها، زمانی که مردم به ستوه آمده بودند، موضوع اصلاحات بار دیگر طرح گردید تا بتواند به عنوان سوپاپ اطمینان عمل کند، که مبتکر آن هاشمی رفسنجانی بود که بعد به دولت محمد خاتمی منتقل شد و تا اندازه ای هم به افرادی مانند آقایان کروبی و موسوی سرایت کرد.

ولی این نوعِ حیله گرانه اصلاحات که صرفا برای نجات حکومت، مطرح شده؛ جاده کوتاه خاکی است که موازی جاده اصلی حکومت قرار دارد که خیلی زود به همان نیز ختم می شود.اما از نظر علمی ریفرم در یک نظام، زمانی قابل اجراست که میزان اشکالات و کاستی های آن سیستم به شکلی محدود و عادی باشد.
معمولا عده ای روشنفکر برای آن تدبیری می اندیشند و ابتدا به دولت پیشنهاد کرده و در صورت عدم پذیرش، ممکن است مبدل به جنبشی برای اصلاح گردد. ولی در حکومتِ ما وضع کاملا متفاوت است! تمام اجزاء این تشکیلات با استبداد و نابرابری آمیخته شده که جایی برای اصلاح باقی نمی گذارد.

به طور مثال؛ قانون اساسی اسلامی، نه تنها ادیان دیگر را به رسمیت نمی شناسد، بلکه پیروان آن ها را سرکوب می کند، مردم را در امور جامعه و کشورداری مشارکت نمی دهد، ذهن آنان را کاوش کرده و ایشان را به خاطر ایده، مجازات مرگ می کند، برای خدایی که عده ای حتی به آن اعتقاد ندارند، نماینده تعیین می کند و به جای آن ها تصمیم می گیرد.
بدیهیست که ریفرم یا اصلاح برای چنین حاکمیتی بی معنی و غیر قابل پذیرش است.اصلاحات دارای خطراتی است که بایستی نسل آزادی خواه امروز، نسبت به آن هوشیارانه برخورد کنند، هرگز نبایستی پیکارجویان، خود را سرگرم افیون اصلاحات کنند.

این انسان های به زیر خاک خفته میهن ما نتیجه رأی من و شماست که به رژیم کشتارگر مشروعیت دادیم و آن را بر سرپا نگه داشتیم.

این انسان های به زیر خاک خفته میهن ما نتیجه رأی من و شماست که به رژیم کشتارگر مشروعیت دادیم و آن را بر سرپا نگه داشتیم.

سران رژیم با وجود به کارگیری راهکارهای ضد بشری گوناگون برای تثبیت کردن موقعیت خود و سرکوب جامعه، امروزه بیشتر از هر زمان دیگر به این نتیجه رسیده اند که استراتژی اصلاحات بهترین گزینه برای جذب اعضاء جوان اپوزوسیون و حتی برخی از روشنفکران به شمار می رود.آنچه که می بایستی بدانیم این است که در بازی اصلاحات، طرف برنده به طور یقین حکومت اسلامی خواهد بود! رهبران اسلامی در صورتی که اندکی از حقوق ربوده شده مردم را به جامعه بازگردانند، هیچ چیز را از دست نمی دهند، در حالی که به پایداری خود سال ها می افزایند، چراکه با این اقدام عده زیادی از کم آگاهان، راضی شده و در واقع به شمار هواداران حکومت اضافه می شود، به این ترتیب طرف بازنده، بخشی از اپوزوسیون و مردمی هستند که دوباره فریب خورده اند!اکنون جامعه دچار بیماری جدی ای شده است!‌

مثلا اگر دستگاه حکومت، اعلام کند که از این پس حجاب اختیاری است، یا توزیع ارزاق عمومی را به میزان قابل توجهی افزایش دهد، در آن صورت بسیاری، دیگر هیچ نمی خواهند و در نتیجه عمر حکومت ۳۵ سال دیگر تضمین خواهد شد.یکی از گره های این کلاف سر در گم، این است که نزدیک به ۸۰ درصد جمعیت ایران را، جوانان تشکیل می دهند و از سویی دیگر عمر حکومت ۳۵ سال است. طبق اعلام یونسکو، جوانان بین رده سنی ۱۷ تا ۲۷ سال معین می گردند. در نتیجه اکثریت مردم ایران را افرادی تشکیل می دهند که از بدو تولد تا کنون در دوره حکومت اسلامی به گونه ای پرورش یافته اند که خواست رهبران بوده است.

آمیخته ای از کم سوادی، اعتیاد، بی تفاوتی، مشکلات روحی و شخصیتی و هزاران مورد دیگر از جمله مسائلی است که درون بسیاری جای گرفته است!اما بپردازیم به بخش دوم سوال شما؛ اینکه عده ای از احتمال بروز جنگ داخلی و یا تجزیه کشور صحبت به میان می آورند، به هیچ عنوان دلیل قانع کننده ای برای آزادی خواهی و تحقق مطالبات مردم نیست! در هر انقلابی امکان دعواهای داخلی یا سوء استفاده دشمنان خارجی وجود دارد. در مورد ایرانِ ما که دارای قومیت های بسیاری با تنوع فرهنگی، زبانی و عقیدتی است و از آنجاییکه طی سال های گذشته اغلب اقلیت ها و قومیت ها به شیوه های گوناگونی توسط حکومت اسلامی با دیدگاه های بدوی و خودخواهانه به شدت سرکوب شده اند،

البته که احتمال ادعا بر سر جدا شدن برخی از نواحی ایران ممکن است به میان آید، ولی در صورت تشکیل دولتِ موقت کارآمد و برابری خواه، همچنین نظارت سازمان های بین المللی می توان احتمال آن را به حداقل رسانده و آن را به شکل منطقی کنترل کرد. بنابراین مطرح کردن چنین نکاتی و ایجاد وحشت در بین مردم و خاموش نگاه داشتن آنان، خود یکی دیگر از استراتژی های رژیم است.
ودیگر اینکه؛ تغییر مسالمت آمیز حکومت در شرایط ایران امروز امکان پذیر است یا خیر، شوربختانه جواب منفی است. اول به خاطر انعطاف ناپذیر بودنِ حاکمیت اسلامی، قدرت و نفوذ همه جانبه در میان مردم و بهره گیری از ابزار مختلف برای جذب هواداران و خائنین بسیار و دوم عدم انسجام و همگرایی در میان احزاب و گروه های سیاسی که تا زمانیکه در درجه اول میزان آگاهی جامعه بالا نرود و انسجامی بین دسته های سیاسی برای حداقل اشتراکات، پدید نیاید، به نتیجه جدی نخواهیم رسید.

تغییر مسالمت آمیز حکومت در هر شکلی غیرممکن است. به این دلیل که حکومت یک حکومت جبار است که پاسخ فریادها را تنها با گلوله می دهد و کمترین اعتنایی به پذیرش قطع نامه های حقوق بشریِ سازمان ملل، نمی کند! از طرفی اصطلاح تغییر مسالمت آمیز یک حکومت در جوامعی نظیر ایران که دارای دو بعد منفی هستند، به هیچ عنوان کارآمد نخواهد بود.
حکومت مذهبی و جامعه مذهبی منجر به استبداد اکثریت شده و بدبختانه پیچیده ترین شکلِ حاکمیت را پدید آورده است. متاسفم که باید بگویم، در چنین موقعیتی به ناچار جامعه برای رسیدن به حقوق خود، بایستی هزینه دهد. ولی می توان با بهره گیری از راهکارهای هوشمندانه و خردگرایانه در آگاه سازی مردم، هزینه ها را به حداقل رساند.

گزارشگر:
یکی از پرسش های مهمی که امروز در ذهن فعالین سیاسی ایران به شکلی برجسته خودنمایی می کند این است که اگر نمی توان به راهبرد اصلاحی در برابر حکومت اسلامی امید داشت، پس از تحریم انتخابات باید چگونه مسیری را برای دگرگونی در پیش گرفت؟

پاسخ:
مسلما پیکار مدنی بهترین گزینه برای رهایی از سیستم های اقتدارگرایانه است. اما اجازه بدهید برای روشن تر کردن مسئله، این پرسش را مطرح کنیم که چه زمانی یک حکومتِ تمامیت خواه شکل می گیرد؟ در پاسخ باید بگویم که هرگاه میزان آگاهی یک جامعه در سطح نامطلوبی قرار گرفته و یا تنزل می کند، در آن صورت استبداد پدید می آید. حال چنانچه سطح دانش و خردمندی لایه های مختلف جامعه را بالا ببریم، به طور خودکار و با صرف کمترین هزینه، نه تنها حکومت استبدادی را نابود ساخته ایم، بلکه دیگر امکانی برای به وجود آمدن آن میسر نمی گردد.اما در برخورد با رژیم حاکم بر ایران، مشکلات کهنه و پیچیده تری در مقابلمان قرار دارد که متاسفانه راه مبارزه را بسیار سخت و طولانی خواهد کرد.

در اینجا مرور کوتاهی بر تشکیل حکومت اسلامی خواهم داشت؛
شورش سال ۵۷ به ده ها دلیل شکل گرفت و حکومت ننگین، با نیرنگ و جنایت، همچنین حمایت برخی از سیاستمداران خارجی تشکیل شد که تا امروز پس از گذشت ۳۵ سال هرگز به پیروزی نرسیده است. بله من بر خلاف بقیه باور دارم که اولا انقلابی در پیش نبوده، و دوم اینکه، این شورش، هرگز پیروز نشد!یک انقلاب یعنی تحولی بنیادی که معمولا از لحاظ سیاسی-اجتماعی برای دو منظور بسیار مهم و کلی با عنوان امنیت و آسایش پدید می آید.

اما همه ما می دانیم در ایران با شکل گیری دوره اسلامگرایان از سال ۵۷ تا کنون، دقیقا بر عکس آن رخ داده است. پس به دلیل سلطه گری این حکومت بر مردم و نیز اسلامی بودن سلطه جویی و متاسفانه مذهبی بودن و عامی بودن اکثریت جامعه، در چگونگی فائق آمدن بر این رژیم و تحقق آزادی با مشکلات زیادی رو به رو خواهیم بود.به طور مشخص به عنوان موثرترین گام، در برابر این حکومت، بایستی هرگونه انتخابات که معادل یک رفراندوم، به معنی آری گفتن و یا نه گفتن به رژیم است، از سوی مردم به شکل چشمگیری تحریم شود و به دنبال آن نافرمانی های مدنی، اعتصاب، تشکیل گروه های مبارزاتی، راهپیمایی های حق جویانه و جذب حمایت جوامع بین المللی و حقوق بشری برای تخریب دیوارهای قطور سانسور و از بین بردن حلقه بی خردی جامعه و نیز به طور همزمان و موازی، تشکیل دولت موقت از جمله اقدامات پیش روی ماست.
مردم پیش از آنکه برخی از کشورهای غربی بخواهند حکومت ایران را تحریم کنند خود بایستی دست به کار شوند و تا جای امکان در زمینه های مختلف، حکومت اسلامی را تحریم و هواداران آن را منزوی کنند.

گزارشگر:
اگر ممکن است مثالی در این رابطه بزنید؟

پاسخ:
به عنوان مثال، برای تضعیف حکومت، می توانند حساب های خود را در بانک ها و به ویژه بانک های دولتی ببندند و نقدینگی هایشان را خارج کنند. اعتراض ها به کمبودها و گرانی ها، که خود می تواند آغازی برای گسترش تظاهرات بر علیه تمامیت حکومت باشد. به هر حال به دست آوردن هرچیزی نیاز به هزینه دارد. این هزینه، هزینه مادی، زمانی، مالی و حتی جانیست و نهایتا مسئولیتی است که بر عهده همگان خواهد بود.

گزارشگر:
نظرتان راجع به وادار کردن حکومت اسلامی برای پذیرش رفراندوم با حضور ناظران بین المللی چیست؟

پاسخ:
به طور یقین حکومت اسلامی هرگز حاضر به پذیرش چنین امری نخواهد شد. به ویژه اینکه متاسفانه بسیاری از دولت ها و به طور کلی سیاست جهانی، در حال حاضر با عناوین مختلف به حکومت اسلامی مشروعیت می بخشند. تحریم ها جدی نبوده و به نوعی قابل دور زدن است و فشارها در مورد فعالیت های هسته ای، از این قاعده مستثنی نیستند، آن هم با وجود جانبداران و هم پیمانانِ حکومت که نهایتا به وقت کشی و میهمانی های سیاسی می گذرد.

حتی اگر بر فرض محال هم شرایط برگزاری رفراندوم در ایران میسر باشد، مشکل اساسی عدم آگاهی و شناخت کافی مردم خواهد بود، که هیچ تضمینی برای تصمیم درست وجود ندارد. دور از انتظار نیست که مردم دوباره اشتباه ۵۸ را با آری گفتن به حکومت اسلامی و یا رای دادن های مکرر در این مدت ۳۵ سال، مرتکب شوند. بنابراین برای حضور مردم در یک رفراندوم می بایستی ابتدا سطح آگاهی و اندیشه مردم به قدری بالا رود تا با اطمینان، شاهد بهترین انتخاب آن ها باشیم.

گزارشگر:
نظرتان در مورد خیزش ضد اسلامی مردم ترکیه که در این روزها شاهدش هستیم چیست؟

پاسخ:
در سال های اخیر، خیزش مردمی ایران با دیگر قیام ها که به غلط، بهار عربی نام گرفت، مقایسه می شد، که اصلا قیاس به جایی نبود، چراکه خواست های مردم آن کشورها از قبیل مصر و لیبی با خواسته های مردم ایران تفاوت های عمده ای داشت. ولی امروز قیام ضد تحجر مردم ترکیه بر علیه دولت اسلامگرای آن کشور را می توان، تا اندازه ای با مردم ایران از جنبه احیای سکولاریزم مقایسه نمود.

ویژگی های خیزش مردم ترکیه، به سه بخش مهم تقسیم می گردد: اول تشکیل سریع جنبشی قدرتمند با خواسته هایی روشن، اما بدون رهبر! در واقع خردمندی مردم، رهبری این جنبش را بر عهده دارد.
نکته قابل توجه بعدی، همگرایی بی نظیر آنهاست که برعکس خیزش ۸۸ ایران، بدون استفاده از هرگونه علامت و رنگی صورت می گیرد.
و مورد سوم، شجاعت و از خودگذشتگی و نیز روش مبارزه است که بدون هیچ تردیدی آن ها را به نتیجه خواهد رساند.
چنین ویژگی هایی در مشق پیکار، می تواند الگوی بسیار مناسبی برای زنده کردن قیام مردمی ایران تا رهایی باشد.

گزارشگر:
شما به عنوان فردی که نزدیک ترین عزیزتان، ندا آقاسلطان را در بدترین حالت از دست دادید و علاوه بر آن به نوعی تمام زندگی شما از دست رفت و چند سالیست که جدی تر و عملا وارد مبارزه برای تحقق آزادی شده اید،‌ چه توصیه یا پیامی برای مردم ایران دارید؟

پاسخ:
یکایک آراء شما ضامن بقاء این حکومت جنون آمیزاست که تنزل بیش از پیش جامعه و نهایتا ویرانی کامل ایران را رقم می زند و در مقابل، تحریم انتخابات، اقناع خیزشی برای پایان دادن به رنج هایتان و نجات میهن و هم میهن است. پس کلید رهایی در دستان شماست.
با سپاس از وقت و همراهیتان