برهان شر و نقد ایرادات وارد بر آن:
برهان شر یکی از قدیمی ترین و ریشه دار ترین و محکم ترین براهین خداناباوری ست. این برهان که برای اولین بار توسط اپیکورس فیلسوف یونانی در حدود سال ۳۵۰ قبل از میلاد مطرح شد، تا کنون بحث و جدل های فراوانی را در بین فلاسفه ایجاد کرده است و تقریرهای بسیاری از آن ارائه شده. کاملترین تقریر توسط هیوم از این برهان ارائه شده است و خداباوران به نوبه خود سعی در نقد و جواب هایی به این برهان داشته اند.
سعی این نوشتار بر بحث پیرامون این برهان به زبان ساده است، تا ضمن معرفی این برهان به زبان ساده نقدهای وارد بر آن معرفی شده و جوابی بر نقدها داده شود. ابتدا صورت ساده این برهان معرفی شده، سپس نقدها در شماره ها توضیح داده می شوند و سپس جوابی به این نقدها داده می شود.
بیان ساده برهان شر:.
صورت کلی این برهان را میتوان به بیان ساده این چنین تعریف کرد:
الف) اگر خدایی وجود می داشت، در دنیا شر وجود نداشت (طبق تعریف خدا خیر مطلق است و در حضور خیر مطلق شر منطقا نباید وجود داشته باشد)
ب) در دنیا شر وجود دارد.
ج) بنابراین خدا وجود ندارد.
شرهای اخلاقی در جهان
فلاسفه خداباور در جواب این صورت برهان شر به وجود شر اخلاقی استناد می کنند. صورتی از شرها هستند که با وجود شر بودن اخلاقا وجودشان لازم است. فرض کنید پدری فرزند خود را به علت ارتکاب به کار نادرستی تنبیه کند، آیامی توان پدر را شرور نامید؟ در حالیکه بر فرزند تنبیه شده، شری رفته است اما منطقا شرور بودن پدر را نمی توان نتیجه گرفت. به همین صورت خداباوران استدلال می کنند که شرهای موجود در این دنیا اخلاقی هستند،
این استدلال کاملا منطقی است، پس بهتر است که صورت برهان شر را به شکل زیر تغییر دهیم:
الف) اگر خدایی وجود می داشت، در دنیا شر غیر اخلاقی نبود
ب) در دنیا شر غیر اخلاقی وجود دارد
ج) بنابر این خدا وجود ندارد.
پس در صورت وجود حتی یک نمونه شر غیر اخلاقی وجود خداوند زیر سئوال است و خداباوران باید اثبات کنند که تمامی شرهای موجود درجهان اخلاقی هستند و خداناباوران در مقابل باید تنها یک نمونه شر غیر اخلاقی پیدا کنند.
خداباوران برای اثبات این امر و اخلاقی بودن کلیه شرهای موجود در جهان چند دلیل عمده اقامی می کنند که در ذیل آنها را یک به یک بررسی خواهیم کرد:
۱) خداوند به انسان اختیار داده تا میان خیر و شر یکی را انتخاب کند، در صورت عدم وجود شر و آنکه انسان تنها توانایی انجام خیر را داشت منطقا نمی توان انسان را مختار نامید.
جواب:
هرچند مختار بودن انسانها در صورت وجود خداوند زیر سئوال است، اما می پذیریم که انسان واقعا مختار باشد، حال سئوال این است که آیا این اخلاقی است، که خداوند با علم به اینکه اختیار دادن به انسانها ممکن است باعث وقوع شر گردد به آنها اختیار بدهد؟.
شاید وجود اختیار برای انسان لازم باشد، اما اختیار کامل داشتن چطور؟. به عنوان مثال آیا اخلاقی است که دست یک جانی را در کشتن و یا نکشتن انسانها باز بگذاریم و بگوییم او باید مختر باشد که مرتکب قتل شود یا خیر؟. البته طرح مسئله اختیار در ظاهر چنین می نماید که خداوند در وجود شری که موجود مختار مرتکب می شود نقشی ندارد، اما خداوند با دادن اختیار بصورت غیر مستقیم باعث وجود شر می شود. درست مانند سلطانی که دست نوکران و سربازانش را در قتل و غارت مردم بیگناه باز می گذارد. وجود اختیار شر مصنوع را هدف قرار داده و تأثیری بر اخلاقی جلو دادن شرهای طبیعی چون وقوع سیل، زلزله، آتشفشان، قحطی و… ندارد.
۲) خداوند با خلقت زمین محیطی را فراهم کرده تا انسان ها به رشد و تعالی دست یابند و این رشد بدون ریاضت کشیدن و تحمل رنج و سختی قابل دسترس نیست، به عنوان مثال شهامت و ایثار به عنوان دو ارزش اخلاقی بدون وجود جنگ و سختی به دست نمی آیند.
جواب:
همه شرهای موجود را نمی توان موثر در ایجاد رشد و تعالی دانست،
کودکی که در اثر فقر و گرسنگی جان خود را از دست می دهد به چه رشد و تعالی می رسد؟. و یا حیوان و انسانی که در جنگلی دور بر اثر آتش سوزی جان خود را از دست می دهند و کسی هم از آنان مطلع نمی شود چه کمکی به رشد و تعالی خود و یا دیگران می کنند؟.
۳) اگر شر وجود نداشته باشد خیر بی معنی است، بنابراین وجود شر برای شناخت خیر لازم است، همانطور که گرما در صورتی معنا دارد که سرما را بتوان درک کرد.
جواب:
خداوند به علت قادر مطلق بودن باید بتواند کاری کند که خیر بدون شر معنا داشته باشد. پذیرفتن این امر بدین معنا ست که بپذیریم خداوند توانایی شناسایی خیر بدون وجود شر را ندارد! که این با قادر بودن خدا در تضاد است.
البته نیازی به وجود شر واقعی هم نبود، خداوند می توانست مثلا با ایجاد احساس های گوناگون در هنگام عدم عمل به خیر، این شرها را بصورت غیر واقعی ایجاد کند و در آخر شاید بتوان پذیرفت که وجود مقداری از شرها برای شاخته شدن خیر باشد اما بسیار بیش از مقدار نیاز برای شناخت خیر در جهان شر وجود دارد.
جبران شر خداوند در جهان دیگر
۴) خداوند در آن دنیا خیری بیش از شری که در این دنیا بر انسان ها رفته به آنها می دهد.
جواب:
مسئله جهان پس از مرگ مورد قبول طرفین نیست و خداباوران ابتدا باید وجود خدا را اثبات کنند، سپس وجود جهان پس از مرگ را ثابت کرده، آنگاه به آن استناد کنند، حتی با فرض حقیقی بودن وجند جهان پس از مرگ بر طبق آموزه های دینی، بسیاری از انسان ها به جهنم خواهند رفت، که این خود شر دیگری است. به عنوان مثال انسان فقیر و خداناباوری که به علت فقر جان می دهد و شری بر او نازل شده چه بسا اگر در دنیا بود به خدا ایمان می آورد، اماحال پس از مرگ نیز به جهنم می رود که این خود شر مضاعفی است.
چرا در جهان شر وجود دارد؟!
۵) شری که در دنیا وجود دارد نتیجه گناهانی است که انسانها مرتکب شده اند و شر موجود در دنیا تنها مکافات آن گناهان است.
جواب:
ابتدا باید پرسید که چرا خداوند از ابتدا اجازه گناه را داده است که بعد بخواهد بواسطه آن موجب تحقق شر شود؟ آیا اجازه به انجام دادن یک شر توسط انسان و سپس مجازات آن شر با نزول عذاب که خود شر دیگری ست جز معنای شرور بودن دارد؟.
در ثانی سئوال اصلی این است که گناه کسانی که بواسطه گناهان دیگران مجازات می شوند چیست؟ به عنوان مثال گناه آن کودکی که در افسانه طوفان نوح تنها به دلیل گناهان دیگران غرق شده چیست؟.
۶) خداوند جهان را به بهترین حالت ممکن پدید آورده است، یعنی هرگونه جهان دیگری که بوجود می آمد یا شر بیشتری در آن بود یا خیر کمتری.
جواب:
ابتدا باید گفت این ادعا از پایه غلط است، انسانها با پیشرفت تکنولوژی و دانش خود توانسته اند بسیاری از شرهای موجود در جهان را از بین ببرند، به عنوان مثال در گذشته بیماری طاعون جان هزاران نفر را می گرفت اما امروزه این بیماری تحت کنترل در آمده و دیگر هیچ کس بخاطر این بیماری جان خود را از دست نمی دهد. اما اگر بپذیریم جهان در بهترین حالت موجود آفریده شده باید با دانش پزشکی مخالفت کنیم زیرا درمان بیماری ها و کاهش شرهای موجود اساسا استدلال فوق را باطل می کند.
در ثانی باید توجه داشت زمانی این ادعا معنا دارد که ما جهان های دیگری را برای قیاس با این جهان تحت مطالعه داشته باشیم، در حالیکه ما برای مطالعه تنها این جهان را در دست داریم، چطور می توانیم ادعا کنیم که جهانی بهتر ازاین نمی تواند وجود داشته باشد. و البته اگر بپذیریم که این بهترین جهان ممکن است باید بپذیریم که خداوند توانایی خلق جهان بهتری را نداشته و در نتیجه قادر مطلق نیست.
با جمع بندی موارد فوق می توان گفت که بسیاری از شرهای موجود در جهان توجیهی ندارند، وقایعی همچون هولوکاست را با هیچ یک از دلایل فوق نمی توان شر اخلاقی نامید، پس باید نتیجه گرفت هولوکاست یک شر غیراخلاقی است پس خدا وجود ندارد.