حرکت انسان شرافتمند و واکنش اسلام زدگان
در خبر آمده است که آقای محمد نوریزاد بر پای کودک بهایی که پدر و مادرش اسیر دیوان ولایت فقیهند، بوسه زده. این بوسیدن آنهم پای فرزندی از خانواده بهایی، بی تردید نهایت انسانیت، بزرگواری، و آزاد منشی آقای نوریزاد است. این حادثه انسانی و سرشار از محبت، نشانگر آنست که این نویسنده کاملن مذهبی و یک مسلمان باورمند، عواطف انسانی خود را فدای معتقدات و باورهای دینی خود نکرده است.
ولی این حرکت بسیار انسانی در محیط جهل و خرافات آخوند زده ایران، مورد خشم و خروش خردباختگان عده ای از محو شدگان در افکار فاشیستی ولایت فقیه قرار می گیرد. در هرحال، ما این کار انسانی و سرشار از دوستی و میهن پرستی آقای نوریزاد را می ستاییم، و به ایشان درود می فرستیم.
در این جا خوانندگان گرامی با نمونه ای از برخورد تند اسلام زده ها با آقای نوریزاده آشنا خواهید شد.
پیامد بوسیدن پای کودک بهایی
آقای نوریزاد در تاریخ ۲۸ تیرماه ۱۳۹۲ به گزارش گری گفته است که پس از انتشار این خبر، بانویی که همسر یک شهید بود برمن خروشید که: “شما با چه اجازه ای رفته اید به پای بوسی یک بهایی؟. شما جگرما را سوزاندید آقای نوری زاد. شما آبروی خودتان را بردید. شما به خون شهدا توهین کردید….. وازاینجورسخنان تند وخشم آلود.” گفتگوی تلفنی این خانم و آقای نوریزاد بدین شرح گفته شده:
آقای نوریزاد پرسید:
”شما ازکدام بخش ازکارمن دررنج اید؟
خانم تلفن کننده گفت:
”ما اینهمه آسیب دیده ایم که فرهنگ غلط دست بوسی برچیده شود، شما رفته اید “پای” یک بهایی را بوسیده اید. می دانید بهایی ها کی هستند؟ وشروع
کرد به شمارش گفته های همسایه ی بهایی اش درقدیمها، که البته ناجور( غلط و اشتباه) بود.”
این فیلم کارتنی جنایت رژیم اسلامی، رژیم های مسلمان در گذشته، و اسلام گرایان را نسبت به هم میهنان بهایی نشان می دهد.
آقای نوریزاد:
به وی گفتم: ” آرام باشید بانوی خوب، اگرفلان بهایی یک چنین حرفی زده، صد مطابق غلیظ ترش را شما می توانید دربساط مسلمین ورهبرمسلمین ورییس جمهورنامتعادل و امام جمعه های بی خردی چون علم الهدی و خاتمی و جنتی و صدیقی و سعیدی پیدا کنید. به ایشان گفتم: اگربه شما خبربرسد که یکی ازبرجستگان وهابی – که با ما شیعیان دشمنی اساسی دارند – درمکه ومدینه وریاض، خم شده وپای یک پسرک چهارساله ی شیعه را – که پدرومادرش درزندان وهابی ها هستند – بوسیده وازاو دلجویی کرده، درپوست نخواهید گنجید؟ پس چرا چیزی را که برخود می پسندیم بردیگران نمی پسندیم؟.”
خانم تلفن کننده:
خانم تلفن کننده به من مهلت نداد، و برافروخته ترگفت: ”شما با این کارتان خون به دل ما کرده اید آقای نوری زاد. وادامه داد: دوستان من گریه کنان به من زنگ می زنند ومی پرسند چرا آقای نوری زاد ما را اینگونه سرشکسته کرد؟ من چه جوابشان را بدهم؟.”
آقای نوریزاد:
به ایشان گفتم: ”بانوی خوب، قرارنیست من خودم را با حس و حال دوستان شما تنظیم کنم. شما بعنوان یک همسرشهیدِ پرآوازه رسالتی دارید ومن نیزبقدربضاعت مختصرم وظیفه ای. من اتفاقاً به همان راهی می روم که احساس می کنم روح شریف همسرشهید شما برآن تأکید می ورزد. این را که گفتم، آن بانوی خوب تاب نیاورد وعصبانی ترسخنانی فرمود ویک جانبه براین مکالمه ی تلخ نقطه ی پایان نهاد.”
این ویدیو که در بی بی سی پخش شده، جنایت علیه پیروان بهایی، اعدام، شکنجه آنان گفتگو می کند.
انتقاد، خرده گیری، پشتیبانی و طرفداری
آقای نوریزاد گزارش می دهد که از آن تاریخ همواره مورد حمله و سرزنش گروه اسلام زده متعصب از یک سوی، و از سوی دیگر مورد لطف، عنایت، و قدردانی کسانی قرار گرفته که خصوصیات آدمیت و انسانی آنها بر باورهای دینی و خرافات آنان می چربد.
آقای نوریزاد ادامه می دهد:
” برخوردهای تند و توفانی با اندیشه های مغایر دراین سالهای دراز، بیش ازآنکه نگرانی روحانیانِ ما را ازانحراف مسلمین به نمایش بگذارد، نشانگراین است که؛ روحانیانِ ما در همه ی ادوارتاریخ، حیاتشان را در دست به یقه شدن با یک دشمنِ اعتقادی یافته اند. و این دست به یقه شدن، برای روحانیان ما یک ” نیاز”حتمی و حیاتی برای بقای خودشان بوده و هست. تکرار و مصرف اینهمه “دشمن” درکلام رهبر و امامان جمعه می تواند ازمنظرهمین نیازتاریخی قابل اعتنا باشد.
دو ماجرا از زمان پیامبر اسلام
آقای نوریزاد در این جا به شرح دو ماجرا می پرداز:
۱- جریان فتح مکه
آقای نوریزاد اضافه می کند: ”نمی خواهم به شکوه فتح مکه و بخشایش شگفت پیامبراشاره کنم. که ما انقلاب کرده های شیعه مطلقاً بدان روی نبردیم وچهره
خواستنی و پسندیده ای ازخود نیاراستیم. بلکه بلافاصله بعد ازپیروزی، تا توانستیم کشتیم و نابود کردیم.”
نگارنده-
در این جا باید با گفتار آقای نوریزاد مخالفت کرد. زیرا بیابانگردانی که به طمع غارت و چپاول و تصاحب زنان اسیران و مردان کشته شده، محمد ابن عبدالله را همراهی می کردند، به دستور او به مکه که زمانی او را از آن بیرون رانده بودند یورش بردند و مخالفین و آنهایی که در برابر محمد ایستادگی کردند، از دم تیغ گذراندند. گروه زیادی هم از ترس به ناچار تسلیم شدند که به اصطلاح مورد ترحم و شفقت محمد قرار گرفتند.
۲- ماجرای زن یهودی و پیامبر
” پیامبربه ملاقات یک یهودیِ بیمارمی رود و بربالین او می نشیند و از ا ودلجویی می کند و برای سلامتی اش دست بدامان خدا می برد. کدام یهودی؟، همان که مدام ازپنجره ی خانه اش بر سر پیامبر آب چرکین و خاکسترمی ریخت. پیامبرکه هرروز با این گستاخیِ آشکارمواجه بود، پیشنهاد تغییر مسیر دوستانش را نپذیرفت. ویک روز که از زیر پنجره ی آن یهودی می گذشت، با تعجب مشاهده کرد که نه آب چرکینی براو می بارد ونه خاکی وخاکستری. علت را جویا می شود. می گویند زن یهودی بیماراست. آنگاه پیامبر به ملاقاتش می رود.
یادآوری و یادبودی از جنایت بزرگ رژیم در کشتن مونا محمود نژاد، دختر نوجوان ۱۷ ساله در شیراز.
نگارنده-
در این جا نیز باید با گفتار آقای نوریزاده مخالفت کرد. زیرا محمد کینه توزی عجیبی با یهودیان داشت چنانکه به علی ابن ابیطالب دستور داد به همراه یک نفر ، دیگر در یک روز ۷۰۰ تن از یهودیان قبیله بنی قریظه را بکشند و همگی را در مدینه یک جا چال کنند. همانگونه که به دستور خمینی جانشین محمد و علی در سال ۶۷ چندین هزار از جوانان دلاور و میهن پرست کشورمان را به دار زدند و پیکرشان را در گودالی در ناحیه معروف به باختران چال کردند.
داستان هایی مانند این که از محبت، دوستی، یتیم نوازی و مهربانی، محمد، علی، و امامان گفته می شود، همگی از کرامت بی پایان، گذشت و فداکاری، محبت و مهربانی ایرانیان، و فرهنگ انسانی آنها از ”پندار، گفتار، و کردار نیک” برگرفته از مکتب انسانی زردشت می باشد.
در مورد خمینی نیز گفته شده که در عراق اگر پشه ای وارد اتاق می شد، با ملایمت بدون آن که آسیبی به او برسد، آن را گرفته و در فضای آزاد رها می کرد. ولی بعدها سیرت ناپاک و آدم کش خمینی را دیدیم، که چه جنایت ها را نکرد!.
جنایت عظیم آخوندها علیه دیگر باوران
با آن که دیگر باوران در همه صفات و ویژگی های فرهنگ، زبان، آداب، رسوم کشورمان از اسلام زده های افراطی به مراتب جلوتر و پای بند ترند، بدبختانه از چند سده پیش تا کنون همواره مورد اذیت و آزار تازی زده های مسلمان قرار گرفته ، و رفته رفته نسل آنان در ایران به نابودی گراییده است. کینه توزی و دشمنی آخوندهای جنایتکار با پیروان بهایی که انسان های محترم و میهن دوستند، بر کسی پوشیده نیست.
سمپاشی و تحریکات آخوند فلسفی در مدت دوهفته در ماه رمضان ۱۳۳۲ بر فراز منبر مسجد شاه تهران، قداره کشان اسلام و آدم کشان را در سرتاسر کشور علیه خانواده های بهایی برانگیخت. چه خونریزی ها و جنایت هایی که انجام نگرفت. آنگاه، قاتلان و کشندگان این هم میهنان مهربان و بی آزار، در زندان تهران از سوی عده ای بازاری خیانتکار حمایت و پشتیبانی شدند. تا آنجا که رژیم گذشته مانند دیگر جنایت های اسلام گرایان چون احمد کسروی، کمترین واکنشی نشان نداد و همه آدم کشان را از زندان های تهران آزاد کردند.
جنایت رژیم اسلامی علیه دیگر باوران
این رژیم جهل و جنایت نیز از سه دهه پیش تاکنون، تا آنجا که توانسته عرصه را بر دیگر باوران تنگ کرده و زندگی را برآنان جهنم ساخته است.شمار زیادی از پیروان بهایی، کلیمی و حتی زردشتی به بهانه خیانت به کشور و یا اتهام های دیگر، به دار آویخته شدند، و یا همچنان در زندان به سر می برند.
کشتن، و زندانی پیروان بهایی دلیل محرز و مهمی دارد زیرا این گروه به داستان مسخره و تحمیر کننده امام زمان در ته چاه باور ندارند. آنان خیال همه را راحت کردند و گفتند امام زمان آمد و رفت. این باور و گفتار پیروان بهایی، نان آخوندهای جنایتکار که با چنین اراجیف و مزخرفاتی سر مردم را شیره مالیده و بر آنان حکومت می کنند، آجر کرده، و دکان کید و مکر آنان را تعطیل نموده است.