تجربه ای تلخ از رستاخیز مردم ایران
در سال ۸۸ مردم ایران برای پس گرفتن آزادی از دست رفته خود به پا خاستند و علیه رژیم جهل و جنایت ولایت فقیه به تظاهراتی آرام پرداختند. تظاهراتی که در سطح جهانی از احترام و ستایش ویژه ای برخوردار بود. ولی از آن جا که رهبران مردم، خود دستشان در کاسه رژیم بود و با آن وابسته بودند، این تظاهرات آرام در برابر رژیم وحشی و افسار گسیخته به جایی نرسید. چنانکه مردم به خانه های خود بازگشتند، و رستاخیز آنان فروکش نمود.
انقلاب لیبی
مردم لیبی از انقلاب ناموفق و شکست خورده مردم ایران دریافتند که نمی توان با یک دیکتاتور با نرمی و ملایمت رفتار نمود. زیرا خودکامه ها از هرگونه آزادی و دموکراسی بیزارند و باید در برابر آنان ایستادگی کرد، و بنا به گفته یادواره پارسی: “پاسخ سنگ، سنگ، و پاسخ کلوخ، کلوخ است.”، چنانکه دیدیم در برخوردهای سخت و مرگ آور، توانستند پس از ماهها مبارزه، دیکتاتور را از پای درآورند و سرنوشت کشور را به دست خود گیرند.
انقلاب مصر
مردم مصر نیز که از سه دهه دیکتاتوری حسنی مبارک به ستوه آمده بودند، به دنبال قیام مردم ایران به پاخاستند. از آنجا که در آن کشور نیز مانند ایران در سال ۵۷ حزب سیاسی فعال و افراد شناخته شده سیاسی وجود نداشتند، با دخالت و توصیه آمریکا، گروه تروریستی اخوان المسلمین که ظاهراً سابقه فعالیت سیاسی ولی در حقیقت مبارزه ضد ملی در برابر رژیم مصر داشته، و حتی زنده یاد انورسادات رئیس جمهور مردمی کشور خود را کشته بودند، به قدرت رسیدند.
محمد مرسی از گروه اخوان المسلمین، پس از رسیدن به قدرت به جای آن که در راه بهبود اقتصاد، پیشرفت کشور، و رفاه مردم به خود کامگی و تمامیت خواهی پرداخت. او پست ها و سمت ها را میان افراد اخوان المسلمین توزیع نمود، قانون اساسی را تغییر داد و اسلامی نمود. آنگاه، سازمان ها و مؤسسات را نیز تا توانست اسلامی کرد، و کم و بیش همان راهی را پیمود که رژیم اسلامی ایران در آغاز کار خود انجام داد.
پس از یکسال دیکتاتوری محمد مرسی، مردم با داشتن تجربه تلخ از پیامد انقلاب ۵۷ ایران، بر آن شدند که رژیم خودکامه خود را از قدرت پایین کشند. همان گونه که دیدیم، با دخالت ارتش، محمد مرسی برکنار شد و چون مردم را تحریک به یورش و کشتار مأمورین کرد، تحت بازرسی قرار گرفت.
تحریکات محمد مرسی و همکارانشان موجب گردید که گروه اخوان المسلمین و امت خردباخته اسلام زده به اعتصاب و به دنبال آن به خشونت و برخورد خصمانه با گروه نظامی پردازند، اماکن تجاری و از جمله ۷ کلیسا در قاهره را به آتش کشند.
تلاش دولت موقت برای صلح و آرامش
دولت موقت مصر با توجه به لشکر کشی و تظاهرات خصمانه اخوان المسلمین، برای آن که آرامش را باردیگر به مصر بازگرداند، از گروه اخوان المسلمین درخواست شرکت در انتخابات بعدی و همکاری نمود. ولی این گروه ناآرام و غیر مردمی، اعتراض ۳۳ میلیونی مردم علیه خودشان را نادیده گرفتند و در برابر نظامیان جبهه گیری کرد. یورش به آنان و تحریک مردم پس از نماز جمعه به گروه نظامی موجب گردید که ارتش نیز به ناچار وارد گود شود و پاسخ دهد. پیامد این دو برخورد، کشتار نزدیک به ۵۰۰ نفر، و زخمی شدن بیش از هزار نفر بود.
دو چهره ای بودن سیاست خارجی آمریکا
سیاست آمریکا در مورد آمریکا و مصر همواره با ترفند و زیرکی و بدون واقعیت همراه بوده است. نخست آن که سالیانی دراز از حسنی مبارک دیکتاتور و خودکامه حمایت و پشتیبانی می کرد. همین که مردم مصر تکان خوردند و ناخوشنودی خود را از ادامه کار حسنی مبارک نشان دادند، آمریکا زیر پای حسنی مبارک را خالی کرده، و ارتش را وادار به تسلیم و همراهی با اخوان المسلمین نمود.
این نه به دیکتاتور مصر، و یا هرگونه واکنش ارتش آن، به خاطر حمایت مردم و دفاع از آزادی و دموکراسی نبود، بلکه به دلیل آن که دولت آمریکا سکوت و آرامش را در منطقه دنبال می کرد. اکنون که باردیگر مردم مصر به شمار بی شمار به پا خاستند و خواهان بر کناری محمد مرسی شدند، آمریکا به جای حمایت و پشتیبانی از ارتش مردمی، تا کنون در پشت اخوان المسلمین جنایتکار ایستاده است.
در مورد انقلاب سال ۵۷ ایران نیز همین جریان در کار بود. رژیم آمریکا سالیانی دراز از شاه حمایت و پشتیبانی کردند. ولی در سال ۵۷ با اعتراض مردم، یک شبه سیاست خود را تغییر داده، زیر پای شاه را خالی نمودند، ارتش را از هرگونه واکنشی باز داشتند و آنان را دست بسته در اختیار رژیم کشتارگر اسلامی گذاشته، و به دنبال آخوند جنایتکاری راه افتادند.، بازهم این عمل غیر انسانی و مخالفت با مردم ایران نه برای رسیدن مردم به آزادی و دموکراسی بود، بلکه برای سکوت و آرامش در منطقه نفتی جهان به شمار می رفت.
نکته پایانی
پس از یکسال حکومت اخوان المسلمین، روش اسلامی کردن کشور، و تمامیت خواهی آنان موجب گردید که مردم مصر با داشتن تجربه تلخ از عملکرد خودکامه رژیم اسلامی ایران، به پاخیزند و محمد مرسی را برکنار کنند. ولی آنچنان که دیدیم، گروه تروریستی و تمامیت خواه اخوان المسلمین، تظاهرات و اعتراضات گسترده ۳۳ میلیون مردم مصر را نادیده گرفته، نه تنها نخواستند با رژیم موقت مصر همکاری کنند، بلکه با آشوب طلبی و خشونت زیاد روش خصمانه ای در پیش گرفتند که منجر به کشتار بیش از ۶۰۰ نفر شد.
این نکته را باید یادآور شد که گروه تروریستی اخوان المسلمین باهمکاری و خواست دولت آمریکا روی کار آمد، و هم اکنون نیز با وجود رفتار فاشیستی و زیاده طلبی اخوان المسلمین، بازهم از این گروه جانبداری و پشتیبانی می کند.
باید از دولت آمریکا پرسید چرا در کشتار بیش از ۵ هزار جوانان برومند میهنمان در سال ۶۷ ، یا کشتن امیران ارتش و فرهنگیان در سال های اول انقلاب، و یا قتل های زنجیره ای به وسیله رژیم اسلامی، از خود واکنشی نشان ندادند،
ولی هم اکنون که گروه کشتارگر و تروریستی اخوان المسلمین بدون آن که بخواهد با دولت مردمی همکاری کند، پس از نماز جمعه با سخنرانی و تحریکات گوناگون امت اسلام زده را به چنگ نظامیان انداخته و موجب بیش از ۶۰۰ تلفات شده است، به همکاری و طرفداری آدم کشان اخوان المسلمین می پردازد!. در هرحال، کشته شدن یک نفر هم بی مورد و جنایت است، ولی در برابر خودکامگی اسلام گرایان و تحریکات و آشوب طلبی آنان نظامیان چه کاری می توانستند انجام دهند؟. تسلیم اسلام گرایان شده و مملکت را به آنان واگذارند، و یا از حقوق ۳۳ میلیون شهروندان طرفدار آزادی و دموکراسی دفاع کنند.