سخنان بی محتوای شاهزاده
پیش از هر چیز به عنوان پیشگفتار و البته کوتاه به گونه ای که در حوصله خوانندگان بگنجد باید بگویم که هیچگاه هوادار جناب شاهزاده رضا پهلوی نبوده ام و هیچ دلبستگی به ایشان نداشته و ندارم. راستش را بخواهید هیچ گاه نه سخن هایش و نه واکنش ها و رفتارهایش برایم تاثیر گذار نبوده است. گویی که کمترین جاذبه ای ندارد، یک آدم خنثی و بی رنگ و بو که از آن سو نیز هوادارانش با هیاهو و جنجال های مصنوعی، با آب و تاب فراوان می کوشند او را تا عرش بالا ببرند. به ویژه این گونه حرکات ناشیانه بیشتر موجب دلسردی کسانی می شود که با ایشان همسو نیستد، در واقع تاثیر وارون دارد. البته عدم علاقه شخصی نگارنده به ایشان دلیل نمی شود که با او مخالف باشم.
برنامه سیاسی شاهزاده
در این دو سه ساله که این سو و آن سو جناب شاهزاده در برنامه ها و کانال های ماهواره ای گوناگون دیده شده است، همواره از سوی ایشان شنونده چنین سخنانی بوده ایم که می گوید: «ما به این دلیل و آن دلیل با رژیم جمهوری اسلامی مخالف هستیم، و معتقدیم که با اصلاحات نمی توان آن را درست کرد، بنابراین راهمان با کسانی که در پی اصلاحات در چارچوب نظام هستند جداست». (دوستان شاهزاده بر نگارنده خورده نگیرند که عینا گفته های همایونی را بازگو نکرده ام، آنچه گفته شد و می شود بازگو شده از حافظه بود)
گویی که ایشان را بر روی یک نوار گذاشته اند و همیشه و همیشه این سخن ها را بازگو می کنند، در ادامه نیز می فرمایند:
« … از سویی با خشونت مخالف هستیم، رژیم آینده باید پس از برگزاری یک انتخابات آزاد مشخص بشود و چون خود رژیم اسلامی حاضر به تن دادن به انتخابات آزاد نیست پس ما به اندیشه براندازی هستیم…»
این فرمول بندی ها را من چندین و چند بار از ایشان شنیده ام. ولی گویی همواره نوار به این جا که می رسد، به یک باره می بُرَد. ظاهرا جناب شاهزاده از این جا به بعد سناریو خود را نمی داند، یا شاید هم می داند ولی به سود خویش نمی داند که آن را بر زبان آورد. رژیم که حاضر به برگزاری انتخابات نیست، از سویی با قیامی مردمی یا به گفته خودتان “خشونت” هم که همسو نیستید، پس بفرمایید این انتخابات چگونه قرار است که برگزار شود؟ آیا در خواب و خیال است؟.
گفتگو، گفتگوی ترفندهای شاهزاده و خیمه شب بازی او است که مردم ایران را سر کار گذاشته، سر خود را در برف فرو می برد و درک و شعور مردم را به شمار نمی آورد.
این جاست که پندار و گمان هایی البته به گونه کاملا خودجوش در ذهنمان رژه می روند. ولی جناب شاهزاده خب لطف کنید بفرمایید برنامه تان را بگویید تا ما هم از گمراهی به در آییم. از بن، ایشان، خودشان می دانند که چگونه می خواهند این رژیم را بر بیندازند؟ و گرنه چندان روی این حساب نکنید که باور کنیم که با راه انداختن حماسه “بادکنک بازی” و جنبش “شمع افروختن” و این دست کارها رژیم را سرنگون می کنید.
جناب شاهزاده، نقشه شما برای تسخیر بیت رهبری چیست؟. بگذارید رک بگویم؛ از بن، گروه یا کسی را که ادعای براندازی داشته باشد ولی برنامه ای برای تسخیر میدان پاستور و در راس آن ها؛ بیت رهبری نداشته باشد را نمی توان “اپوزسیون” دانست. مگر این که بخواهیم خودمان را فریب بدهیم.
دیدار شاهزاده با سیاستمداران غرب
داستان هنگامی جالب تر می شود که می بینیم در چند ماه گذشته جناب شاهزاده کوشش ها و پادویی های بسیاری برای دیدار با سناتور های امریکایی و پارلمان اروپا نیز کرده است و از همه مهم تر از رفتن باشکوه ایشان به بخش بوفه پارلمان انگلیس برای دیدار با نمایندگان انگلیسی و عرض اندام به آن ها خبردار شدیم. توجه کنید که در آن بخش بوفه هنگامی که نمایندگان برای نوشیدن کافی به آن می آیند تقریبا هر کسی می تواند برود، ولی جناب شاهزاده تا این رده نیز خود را به پایین کشیدند.
جناب شاهزاده راستی از شورای ملی که آن همه برایش سر و سدا به راه انداخته بودید چه خبر؟ به کجا رسید؟ از شکایت تان از مجله فوکوس آلمان نیز چه خبر؟ آیا هنوز این رسانه اصل مصاحبه را به شما نداده است! به هر روی خواستم بگویم که ما هنوز یادمان هست. شکایت از علی خامنه ای در دادگاه قلابی لاهه و افسانه خواندن کودتای ۲۸ امرداد و هزار گزافه گویی دیگر هم بماند.
تجربه سیاسی ناچیز شاهزاده
شاهزاده رضا پهلوی با امکانات و سرمایه هایی که در اختیار داشتند می توانست در این سال ها کارهای پیش زمینه ای بسیاری برای نجات ایران انجام دهد، ولی ما در این ۳۵سال بیننده چنین چیزی ببودیم. ایشان هنگامی ۱۷ ساله بوده است پیش از انقلاب ایران را ترک کرده و دیگر هیچ گاه به ایران بازنگشته، به همین جهت هیچ دید و درک شفافی از بافت مردم ایران و دغدغه ها و مشکلات شان ندارند.
از سویی همان چند سال زندگی در ایران هم از دید یک شاه زاده در ناز و نعمت و به دور از واقعیت ها بوده است و شاید برای همین هم بوده که ایشان در این ۳۵ سال اشغال میهنمان به دست رژیم اسلامی هیچ گونه کار و اقدام بنیادینی انجام نداده است. و گرنه از هواداران رضا پهلوی خواستار این هستیم تا لیستی از کارها و اقدامات ایشان در ۳۵ سال گذشته در جهت پایه گذاری دموکراسی و حاکمیت ملی و نجات ایران از طاعون اسلامی را نام ببرند. البته حق تقلب ندارید، از خرداد ۱۳۸۸ تا به این سو را بگذارید به کنار، چرا که گویی جناب شاهزاده که تا پیش از این تاریخ، چندان اثری ازشان نبود به یک باره فعال شدند.
از سال ۱۳۸۸ که سدای فروریختن پایه های رژیم اسلامی به گوش همگان رسیده و گویی بوی کباب به مشام برخی ها رسیده بود، هر کس می کوشد تا خود را بیشتر به همگان و بیش از همه به خارجیان بنمایاند که به زبان ساده “اگر به اندیشه جایگزینی رژیم هستید، ما نیز هستیم”. بنابراین شیرین کاری هایی مانند شکایت از علی خامنه ای و کارهایی از این دست، برای این که جناب شاهزاده در راس خبرها باشند و در دید همگان باشند را بگذارید کنار و به ما بگویید ایشان مشخصا از اسپندماه ۵۷ تا اردیبهشت ۸۸ چه کارهایی کرده بودند؟، و اصولا کجا بودند؟، چون چندان اثری ازشان نبود و از این تاریخ به بعد بود که پررنگ تر شده اند.
آقای مشیری به استناد گفتگوی شاهزاده با نشریه هفتگی فوکوس آلمان در ماه ژون ۲۰۱۲ نامبرده را مورد انتقاد و به بررسی و کنکاش گفتار او می پردازد.
اعلامیه های کلاسیک شاهزاده
تنها فعالیت و چیزی که ما ببینده آن بودیم این بوده که گویی جناب شاهزاده در سراسر این سال ها یک تقویم در دست گرفته بود و هر روزه بر پایه مناسبت آن روز یک بیانیه داده است. این همه چیزی بوده که ما در این سال ها از ایشان دیده ایم. هتا گاهی همین کار را هم به خوبی انجام نمی داد، و به گفته خودمانی سوتی هایی نیز می دادند که دست مایه تاختن به او از سوی هواداران دو آتشه شان می شد.
برای نمونه: برای روز دانشجو بیانیه می دهند، ولی از بن فلسفه روز دانشجو را نمی داند، که ۱۶ آذر به این جهت به تقویم ایرانی به عنوان روز دانشجو افزوده شد که سربازان پدر ایشان، در تظاهرات دانشجویی، چند دانشجو را به گلوله بسته بودند. برای روز مشروطه بیانیه می دهند و در آن می گویند که: با رویه دیکتاتوری که پدر بزرگوار ایشان در پیش گرفته بود، می رفت تا ایران به اهداف جنبش مشروطه برسد ولی به گفته خودشان “پدیده ای نامبارک انقلاب ویرانگر اسلامی” مانع از آن شد!!
بر همگان روشن است چه محمدرضاشاه و چه رضا شاه، هر دو نابود کننده و تعطیل کننده بنیان های مشروطیت بودند، و از بن خود محمدرضا شاه با سرکوب نیروهای لیبرال دموکرات و ملی جامعه و از آن سو با میدان دادن به آخوندها، باعث به وجود آوردن این “پدیده نامبارک” در سال ۵۷ شدند. لاف و گزافه گویی تا کجا؟ ولی جناب رضا پهلوی ترجیح می دهند به جای گفتن این ها، خود را به کوچه علی چپ بزنند. شما که هتا تاریخ میهنت را هم به روشنی نمی دانید از چه دم می زنید؟
ایشان تنها ورد زبانشان، “خشونت نباشه” ، “انتخابات آزاد” ، “شمع بازی” ، “بخشش سپاهی ها و بسیجی ها و دزدان مملکت” و این دست سخن هاست و ما خوب می دانیم که این ها همه کد یا رمز هستند. از جنس کدهایی که در سال ۵۷ هم امریکایی ها می گفتند “حقوق بشر” و…
همکاری شاهزاده با غرب
در نهایت می بینیم که جناب شاهزاده در پی ساختن کنگره و سیاهی لشکر هستند تا بدین گونه ابهت همایونی را به رخ دول خارجی و نمایندگان شان بکشانند تا آن ها نیز گوشه چشمی به ایشان داشته و وی را هم در لیست خود قرار دهند. با این گونه کارها به یقین ما به جایی نخواهیم رسید، نهایت دگرگونی که ممکن است رخ بدهد، دگرگونی در بالای قدرت است. برای نمونه جناب شاهزاده یا فرد دیگری (البته با کمک امریکا، انگلیس، اسراییل، فرانسه و آلمان و…) می آیند و می نشینند به جای خامنه ای. درست همان چیزی که در سال ۵۷رخ داد. به هر روی امیدواریم که گمان ما بر این که شاهزاده در اندیشه زد و بند با قدرت های خارجی برای رسیدن به قدرت هستند، اشتباه باشد. ولی شوربختانه چیزی که از شواهد بر می آید دست کم چیزی شبیه به این است.