اسناد انکار ناپذیر نسل کشی یهودیان بدست محمد پیامبر – بخش ۱ ۸۱

یهودیان پس از اسلام

اقوام عرب و اقوام یهودی ریشه مشترک دارند و زبان هر دو گروه هم از گروه زبانهای سامی-آرامی است. این دو قوم اگر چه سده ها با هم زندگی کردند ، اما پس از ظهور اسلام ناگهان یهودیان خاورمیانه و عراق و فلسطین کم شدند.نه این که زاد و ولد نداشتند بلکه مسلمانان به پیروی از قرآن سعی در مؤمن کردن ایشان داشتند و طبق تواریخ اسلام بسیاری از اقوام یهودی قلع و قمح شدند،چونان که پیامبر اسلام یهودیان را نفرین کرد که “شما قوم گوساله پرستید” و پس از آن مسلمانان هر جا یهودی می دیدند به پیروی سخن پیامبر ایشان را تحقیر کردندو مردان را کشتند و زنان را به برده جنسی بدل ساختند. در این نوشتار کوتاه بر آن شدیم که با آشکار کردن مدارک معتبر اسلامی گوشه کوچکی از این جنایات محمد را نشان دهیم.

قال الرسول: أما والذی نفس محمد بیده لقد جئتکم بالذبح . پیامبر خدا: سوگند به کسی که جانم بدست اوست،بشما نرسیده ام مگر با بریدن سر{ها}.(بحار الانوار جلد ۱۶ صفحه‌ی ۱۱۶)

خیر الناس للناس تأتون بهم فی السلاسل فی أعناقهم حتى یدخلوا فی الإسلام (صحیح بخاری/جلد۴/ص۱۶۶۰) بهترین مردم برای مردم کسی است که با زنجیرهائی نزد آنان برود و بر گردنشان بیاندازد تا اینکه وارد اسلام شوند.

(فریبکاری علی و محمد در اسلام ، فریب بسیجیان محمد در ترور یک شاعر و رقیب محمد در پیامبری)

غارت بنی نضیر (شرح در تاریخ طبری صفحه‌ی ۱۰۵۴)

مهاجرانی که همراه محمد از مکه آمده بودند بی خانه و کاشانه بودند و در منزل انصار(یاران محمد که اهل مدینه باشند) ساکن شده بودند. این فقر و تنگدستی فشار بزرگی بر مسلمانان بود تا این که محمد از طریق الله آگاه شد که بنی نضیر قصد جانش را کرده اند ماجرا از آنجا بود که محمد با قوم ابوعامر دعوایی بر سر پرداخت دیه داشت و سراغ بنی نضیر رفت تا کمکش کنند و ایشان هم گفتند : بله یا محمد! کمکت می کنیم. طبری می گوید : محمد وسیله جبرئیل آگاه شد که کسی قرار است از بالا سنگی بر وی اندازد تا او بمیرد.

نکته آن که آنها هرگز سنگی را برای کسی نیانداختند و این اتهام ساختگی هرگز ثابت نشد.آن گاه محمد به مدینه شد و مسلمانان برای جنگ با بنی نضیر آماده شدند. پس از آن پیغمبر با یاران خویش سوی بنی نضیر رفت که در قلعه‌ها حصاری شدند و پیغمبر بگفت تا نخلهایشان را قطع کنند و یهودیان بانگ زدند که ای محمد! تو از تباهکاری منع می‌کردی و از تباهکاران عیب می‌گرفتی، پس بریدن و سوزانیدن نخلها برای چیست؟. واضح است که محمد پس از صحبت با بنی نضیر از ضعف آنها آگاه شده است و دانسته که می تواند با انداختن ترس در دل آنها، ایشان را از مدینه فراری دهد و با آسیب زدن به نخلهای آنها به این هدف رسید و توانست بنی نضیر را فراری دهد…

پیغمبر نضیریان را پانزده روز محاصره کرد و به سختی افتادند و تسلیم شدند و پیغمبر مقرر داشت که جانهایشان محفوظ بماند و سرزمین خود را ترک کنند و سوی اذرعات شام روند و به هر سه نفرشان یک شتر و یک مشک داد. پرسش ساده : این چه جنگی است؟. چون محمد حدس می زد که بنی نضیر قصد جانش را کردند همه مال و اموال ایشان را درو کرد؟ این غیر راهزنی است؟. زن و مرد و کودک چه گناه کردند که بخاطر امیال محمد، آواره بیابان شدند؟. وَمَا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَلَا رِکَابٍ وَلَکِنَّ اللَّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَن یَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (حشر/۶) و آنچه را الله از آنان به رسم غنیمت عاید پیامبر خود گردانید [شما براى تصاحب آن] اسب یا شترى بر آن نتاختید ولى الله فرستادگانش را بر هر که بخواهد چیره مى‏گرداند و خدا بر هر کارى تواناست.

در این آیه خجالت بار الله به راهزنان فخر می فروشد که: دیدید ! بدون تاختن و راهزنی صاحب غنائم شدید! واقعا خدایی که دزدی بیاموزد دیگر چه خداییست!؟. پرسش دیگر آن که فرضا هم کسانی از این قبیله قصد جان مبارک رسول را داشته اند، چرا الله همه قوم را تنبیه کرد و آواره شان نمود؟ درگفتار آینده سرنوشت غم انگیز باقیمانده یهودیان بنی نضیر را بازگو خواهیم کرد.

(آغاز گردنه گیری و دزدیهای محمد در مدینه و نسل کشی یهودیان که آموزشی به همه آخوندهاست که چگونه موفق شوند!)

غارت بنی قینقاع

ایشان هم از یهودیان مدینه و اهل بازار و در صنعت زرگری بودند،آن هم ژمانیکه مسلمین بیکاره بودند و نان شب هم نداشتند .اگر مسلمان می شدند ثروت ایشان بکار محمد می آمد اما شرح داستان ایشان در تاریخ طبری است که خلاصه می کنم.

قصه‌ ی بنی‌قینقاع چنان بود که پیغمبر آنها را در بازارشان گرد آورد و گفت: ای گروه یهود، از خدا بترسید که شما را نیز بلیه‌ای چون قریشیان دهد(تهدید به جنگ چون بدر)، بیائید مسلمان شوید؛ شما می‌دانید که من پیغمبر مرسلم و این را در کتاب خویش و پیمان خدا می‌بینید. یهودیان بنی‌قینقاع گفتند: ای محمد، پنداری که ما نیز قوم تو هستیم، مغرور مشو که با کسانی رو به رو شدی که جنگ نمی‌دانستند و فرصتی به دست آوردی، به خدا اگر با ما جنگ کنی، خواهی دید که چگونه کسانیم.

{البته در این که بازاریان چنین سخنی گفته باشند شک است و این قوم هم هرگز شمشیر بر محمد نکشیدند و این محمد بود که بدانها تاخت و جنگ نکردند}

(شرم بر مسلمان با این همه خونی که محمد ریخت)

(شرم بر مسلمان با این همه خونی که محمد ریخت)

دلیل من در آوردی آغاز جنگ که در سیره ابن هشام آمده است ، آن بود که در یک دعوا بر سر تمسخر زنی مسلمان ،مردی مسلمان یک یهودی را کشت و یهودیان هم ریختند و او را کشتند و این شد بهانه جنگ. این اتفاقها در هر جامعه ای ممکن است رخ دهد و دلیل نمی شود که پیامبر خدا که مهربان! هستند کل آن قوم را به جنگ بطلبد و اموال ایشان را غارت کند. حتی محمد قصد داشت همه را اعدام کند که مسلمانی با التماس از قتل عام یهودیان جلوگیری کرد :

ابن اسحاق می‌گوید: وقتی یهودیان به حکم پیغمبر خدا تسلیم شدند، “عبدالله بن ابی” پیش آمد و گفت ای محمد! با وابستگان من نیکی کن؛ این سخن از آن جهت گفت که یهودیان بنی‌قینقاع هم‌پیمان خزرجیان بودن پیغمبر پاسخ نداد و باز عبدالله گفت ای محمد! با وابستگان من نیکی کن و پیغمبر روی از او بگردانید.گوید: و عبدالله دست در گریبان پیغمبر کرد که فرمود: مرا رها کن و خشمگین شد، چنانکه چهره‌ی وی تیره گردید، و باز گفت مرا رها کن.عبدالله گفت به خدا رهایت نکنم تا به وابستگان من نیکی کنی، می‌خواهی چهارصد بی‌زره و سیصد زره‌پوش را که در مقابل سیاه و سرخ مرا حفظ کرده‌اند، در یک روز بکشی! که من از حوادث در امان نیستم و از آینده بیم دارم.

واقدی می نویسد، پیغمبر فرمود: آنها را رها کنید که خدا لعنتشان کند و او را نیز با آنها لعنت کند.پس یهودیان را رها کردند و بفرمود تا از دیار خویش بروند و خدا اموالشان را غنیمت مسلمانان کرد، زمین نداشتند که کارشان زرگری بود و پیغمبر سلاح بسیار با لوازم زرگری از آنها گرفت و عباده بن صامت آنها را با زن و فرزند از مدینه ببرد تا به ذباب رسانید و می‌گفت: هر چه دورتر بهتر در این جنگ نخستین بار بود که پیغمبر اسلام خمس گرفت و خمس غنایم را برگرفت و چهار خمس دیگر را به یاران خود داد.

(به چه جرمی می کشی؟ تو پیامبر خدایی؟ آدم کش؟)

(به چه جرمی می کشی؟ تو پیامبر خدایی؟ آدم کش؟)

سخنی با شما

این پیامبر است یا راهزن؟. براستی اسلام آخوندی مهر و محبت درست است یا اسلامی که در تاریخ طبری آمده؟. خون چند انسان بدست محمد ریخته شده است؟. چند زن پاک و محترم غیر مسلمان بدست محمد اسیر شدند و به کنیزی و فاحشگی مجبور شدند؟

شرم بر کسی که به خود بگوید مسلمان. با خواندن تاریخ اسلام ، هیچ انسان منصف و بی تعصبی محمد را پیامبر نمی بیند. بلکه اورا یک جانی می یابد.چرا بخاطر یک گمان و یا یک نزاع ساده همه یک قوم را آواره کردند و مال ایشان را غارت نمودند؟.
اگر پادر میانی یک مسلمان مدینه نبود همه قوم را محمد کشته بود!. شرم بر مسلمانان با این پیغمبر خدایشان.
با ما باشید تا در گفتار آینده بزرگترین جنایت محمد را در حق یهودیان برای شما بازگو کنیم .

بن مایه ها :

http://www.encyclopaediaislamica.com

http://iran000.blogspot.com/2010/10/blog-post_18.html ((بااستفاده از مطالب این صفحه وسپاس از ایشان)

سیره ابن اسحاق سیره ابن هشام ۱۹۳۶ مصر جلد ۳ صفحات ۱۹۸ تا ۲۰۱  تاریخ طبری چاپ محمدابوالفضل ابراهیم (بیروت) جلد ۲ ص۵۵۰-۵۵۳ .المغازی الواقدی فرهانی منفرد، مهدی. «بنی قینقاع». در دانشنامه جهان اسلام

  • گفتار نیک‌

    خنده دار این جا است که می‌گویند که محمد پس از فتح مکّه مردم مکّه را بخشید. ولی‌ این کسانی‌ این تحریف تاریخ را توتی‌ واری تکرار میکنند یک بار از خود نمی‌‌پرسند مگر مردم مکّه چه کار کرده بودند که محمد آن‌ها را بخشید؟ آیا غیر از این است که این محمّد بود که به کاروان‌های مردم مکّه دست برد میزد و اسم دزدی و قتل و غارت خودش را هم گذشته بود جنگ با کفار؟
    فقط یک بار مردم مکّه که از دست محمد و دار و دسته ‌اش به ستوهه آماده بودند به مدینه حمله بردند که آن هم به جنگ خندق معروف است که البته با راهنمایی سلمان فارسی مردم مکّه کاری از پیش نبردند. ولی‌ پس از پایان جنگ خندق، محمد به جان یهودیان مدینه افتاد و کشتار بزرگی‌ از آن ها به راه انداخت. چرا؟ زیرا آن‌ها به محمد گفتند در دعوای تو با اهالی مکّه ما کاری نداریم و در کندن خندق به محمد کمک نکرده بودند.

  • همایون

    با عرض سلام و خسته نباشید خدمت نگارنده محترم، باران بهاری

    حضرت عالی در انتهای متن پیش رو اذعان داشته اید که “براستی اسلام آخوندی مهر و محبت درست است یا اسلامی که در تاریخ طبری آمده؟”
    اینجانب به عنوان یک انسان حق جو پرسشی از شما دارم آن هم اینکه: با توجه به اینکه خود شخص طبری در مقدمه کتاب تاریخ خود به صراحت بیان میکند که اعتمادی به نوشته هایش ندارد و درست و غلط آن را به گردن راویان می اندازد، شما چگونه آنرا مرامنامه واقعی اسلام میدانید؟
    پیشاپیش از پاسخگویی شما کمال سپاس را دارم

    • Baran Bahari

      سپاس… هیچ تاریخی دقیق نیست اما از هماهنگی چند منبع مختلف و هماهنگی با متن قرآن و روایات متواتر (یعنی افراد متفاوت بدان شهادت داده باشند ) می توان به بسیاری از اقوال اعتماد کرد، کاری که خود طبری کرده است و سعی کرده متن کتاب با متن قرآن و دیگر شهود مطابق باشد. با سپاس از همراهی شم

      • ناهید

        باران جان
        اگه همایون راست بگه و این یا رو طبری تو مقدمه خودش این حرف زده پس معلوم می‌شه که طبری اون کاری رو که شما گفتی نکرده.

  • همایون

    با عرض سلام خدمت نگارنده محترم

    با توجه به پرسش جناب عالی در انتهای متن (براستی اسلام آخوندی مهر و محبت درست است یا اسلامی که در تاریخ طبری آمده؟)

    خواهشمند است بفرمایید که با توجه به آنکه “محمد بن جریر طبری” در مقدمه کتاب خود به صراحت اعلام میکند که به نوشته های این کتاب اعتمادی نیست و راست و یا دروغ بودن آن را به گردن راویان می اندازد. چگونه شما آنرا مرامنامه واقعی اسلام میدانید؟
    پیشاپیش از پاسخگویی شما کمال سپاس را دارم

    • Baran Bahari

      هیچ تاریخی دقیق نیست اما از هماهنگی چند منبع مختلف و هماهنگی با متن قرآن و روایات متواتر (یعنی افراد متفاوت بدان شهادت داده باشند ، می توان به بسیاری از اقوال اعتماد کرد، کاری که خود طبری کرده است و سعی کرده متن کتاب با متن قرآن و دیگر شهود مطابق باشد.

      • همایون

        با تشکر، اما طبری چنین ادعایی نداشته است و بر عکس هر چه که شنیده در کتابش آورده و به دنبال صحت قضایا نبوده است (با توجه به سخنان خودش در مقدمه)
        خانم بهاری آیا برخورد موردی و از سر تعصب با تاریخ عمل پسندیده ایست؟
        چرا ماجرای سنگ اندازی بنی نضیر انقدر خلاصه نوشته شده و فقط به ماجرای وحی اشاره شده؟ مگر در تاریخ نیامده که “حیی بن اخطب” این پیشنهاد را داده و “عمرو بن جحاش” مامور اجرای آن بوده. در هیچ کجای تاریخ نوشته نشده که بنی نضیر این تهمت محمد را برنتافتند. که خود نشانگر پذیرش آنهاست و برملا شدن نیتشان. (واقدی ج۱ ص ۳۶۴)
        با سپاس از پاسخگویی شما

        • Baran Bahari

          روایات بسیاری عمدا در طبری نیامده که بخاری آنها را گفته است. طبیعی است که طبری و هر تاریخدانی مجبور است گناه اشتباهات احتمالی را به گردن خود خواننده بگذارد چون او خود نقل کننده است و نه شاهد. اما با مراجعه به منابع مختلف و شهود متفاوت و انطباق با قرآن ما می توانیم یک روایت تاریخی را نزدیک به یقین بدانیم. و این سفسطه است اگر بگوییم : تاریخ دروغ است. آن قسمت که مربوط به سنگ اندازی است دارای شک و تردید است چون شهودی که آن را نقل کرده اند از حضار نبوده اند.اتهام سنگ اندازی بعد از اخراج بنی نضیر اعلام شد و با خواندن دقیق مشاهده می کنیم که خود مسلمانان هم پرسش داشتند که علت جنگ چیست و پیامبر فر مودند : به من وحی شد که قصد جانم را دارند!!!

          • همایون

            سخن گفتن در مورد حقیقت نگاری در تاریخ را به بعد موکول میکنم. که البته جای تشکر دارد استفاده از لفظ “نزدیک به یقین”

            اما در مورد بنی نضیر: کجا گفته شده است که علت درگیری با بنی نضیر بعد از خروج آنها بیان شده؟

            آنچه آمده این است که محمد به یکباره از آنجا به مدینه رفت و به اطلاع بنی نضیر رساند که باید از آن محدوده خارج شوید چرا که قصد قتل مرا داشتید. و تمام اموال و زمینهایتان در اختیار خودتان باشد. سلام بن مشکم آنها را نصیحت کرد که در صورت جنگ این امتیاز را از دست میدهید اما حی بن اخطب گفت دلم کاری جز جنگ با محمد را نمیپذیرد.(واقدی ج۱ ص ۳۶۹)

            چرا بنی نضیر نگفت که محمد دروغ میگوید و ما قصد انجام این کار را نداشتیم؟

            در مورد رفتار محمد هم باید بگویم که دقیقا مطابق پیمان نامه ای که بین مسلمانان و بنی نضیر منعقد شده بود رفتار کرد. (اعلام الوری ج ۱ ص ۱۵۷)

          • Baran Bahari

            شما معتقدید که پیش از جنگ نام قاتل فرضی بر مسلملنان معلوم بوده است؟در حالیکه بنی نضیر در حصار خود بودند؟ از کجا معلوم که بنی نضیر نگفته باشند؟ سودی هم دارد این حرف ایشان؟ آنها بازی را به محمد باختند .. ژمانی که محمد به دژ آنها آمد و ضعف آنها را دید و فهمید که می توان بیرونشان کرد. این پیمان نامه هم بدرد توجیه می خورد زیرا هرگز جرمی مرتکب نشدند و نمی توان کسی را به گمان آن که در آینده جرمی قرار است مرتکب شود محاکمه کرد! بنی نضیر به محمد باختند و محمد هم بهانه ای آورد و پیمان شکسته شد! بدون هیچ سندی و جرمی…

          • همایون

            نگارنده عزیز، شما خود بهتر میدانید که نمیتوان تاریخ را با حدس و گمان و شاید و اما، تحلیل کرد. یک محقق و تحلیلگر حق ندارد در مورد گزارشهایی که به دستش نرسیده است اظهار نظر کند. این چه پاسخی است که از شما دریافت میکنم؟ (از کجا معلوم که بنی نضیر نگفته باشند که ما بی گناهیم؟) اگر بخواهیم به این روش دست به بررسی گزارشهای تاریخی بزنیم که ره به ترکستان است.

            در کجای تاریخ آمده که محمد با دیدن دژ آنها پی برد که میشود بیرونشان کرد؟ آیا این فقط حدس شما نیست؟ عجبا، واقعا فکر میکنید که محمد به عنوان حاکم مدینه تا به حال قلعه بنی نضیر را ندیده بود؟

            فرمودید که در حالیکه بنی نضیر در حصار خود بودند چگونه نام ها افشا شد؟
            قطعا میدانید که از زمان سوءقصد تا وقوع جنگ، تنی چند از مسلمانان با حی بن اخطب (شیخ بنی نضیر) مذاکره داشتند که همگی در تاریخ ثبت شده است.(واقدی ج۱ صص ۳۶۷-۳۶۹)
            که در آنها یک بار هم ادعای پیامبر مبنی بر قتل، از طرف یهودیان کذب دانسته نشده و حتی آمده که بنی نضیر به شدت خواهان جنگ با محمد بودند.

            در ضمن خارج از این بحث گلایه ای دارم از شما جهت نوشتن حدیثی از بحارالانوار که پس از پایان جمع بندی بحث پیش رو، به آن خواهم پرداخت.

            با سپاس و احترام

          • Baran Bahari

            با سپاس از توجه شما… این گمانه ها را که بیان کردم قابل اعلام است و می تواند در اصل علت حمله محمد تردید ایجاد کند. اما شکی نیست آن چه بوقوع پیوسته ملاک سخن است و حقیقت غیر قابل انکار آن است که “بدون اثبات و بدون وقوع جرم ، بنی نضیر غارت شد… تنها بر اساس حس ششم پیامبر!” یهودیان بنی نضیر چند سال بعد بکلی آواره یا نابود شدند و در غزوه خیبر هلاک شدند و متنی مستقل از ایشان نمانده است . هر چه می دانیم از تواریخ مسلمانان است که فرض ایشان همواره برحق بودن محمد بعنوان فرستاده خداست. اما هیچ قاضی مستقلی بر اساس حس ششم کسی یک ملت را آواره بیابان نمی کند و اموالشان را غارت نمی نماید. اگر حرف شما درست باشد ، پس کشتار ایل و قبیله حسین بن علی به گمان کفر و طغیان وی و صحیح اسارت خانواده او هم قابل دفاع است! و می توان براحتنی بهتان زد که او خلیفه خدا را قصد جان داشته و یا می خواسته نفاق ایجاد کند…که هرگز چنین نیست و جان هر انسانی از حمله خاندان حسین شریف است. نوشتن حدیث از بحار الانوار را بپای تلنگر به شیعیان متعصب بگذارید و گرنه در مشکل داشتن آن شکی نیست ، آن روایت تنها برای شیعیان نوشته شده است که بحارالانوار را می پرستند!

          • همایون

            با درود و سپاس فراوان

            قبل از پرداختن به ماجرای بنی نضیر لازم دیدم
            مطلبی را در مورد تذکرم نسبت به حدیث بحار الانوار خدمت جنابتان عرض کنم. آن هم
            اینکه منظور من از این گلایه آن نبود که شما بیان کردید. متاسفانه موضوعی است که
            به شدت نشانگر بی انصافی و خروج از مبانی انسانی و علمی در مواجهه با عقاید مخالف
            است که اگر عمری باقی بود، در پایان بحث بنی نضیر بدان خواهم پرداخت.

            شما به شدت اصرار می ورزید که بدون وقوع جرم،
            جنگ صورت گرفته. منظور شما از وقوع جرم چیست؟ فقط قتل محمد؟ چون قتل به وقوع
            نپیوست، پس جرمی صورت نگرفته؟ مثال میزنم، شما فرض کنید گروهی به نام ایکس قصد کند که در معابر شهری بمبگذاری کنند. قبل از آنکه این نیتشان عملی شود دستگیر میشوند. آیا شما میگویید که بمبی منفجر نشده پس جرمی صورت نگرفته و آنها بروند دنبال
            کارشان؟
            شاید در پاسخ بگویید که آنها اصلا قصد کشتن هم نداشتند و محمد فقط از خود آنرا دراورده است. که با این پاسخ باز هم میرویم به همان پله نخست. اسامی توطئه کنندگان در تاریخ آمده و خود بنی نضیر با سکوتشان و عدم تکذیبشان ثابت کردند که واقعا قصد چنین عملی را داشته اند. حال محمد آنرا از کجا
            فهمیده برای ما پوشیده است شاید حس ششم بوده!!! یا جاسوسان خبر آورده اند و یا به ادعای خودش وحی بوده.

            جرم یهود بنی نضیر، در واقع نقض پیمان نامه بود و عمل محمد، درست بر اساس مفاد پیمان نامه (اعلام الوری ج ۱ ص ۱۵۷)

            بد نیست اندکی در گفته سلام بن مشکم، که ازبزرگان یهود مدینه است کمی تامل کنید: “محمد مردی است که تا گریبانش را نگیرند، جنگ نمیکند” (واقدی ج۲ ص ۵۳۰)

            آورده اید در باره حسین بن علی و واقعه عاشورا،
            خدمت جنابتان عارضم که به هیچ وجه مسلمانان بر این عقیده نیستند که حسین هیچ عمل
            خلافی بر ضد خلیفه وقت انجام نداده است.
            منطقی ست که حق همواره با باطل در ستیزاست. بحث بر سر آن است که وی حق بود و یزید بر باطل و در ماجرای یهود، محمد بر حق بود و یهود بر باطل. صرفا کشته شدن یک عده مبنای حق و باطل بودنشان نیست.

            حال اگر مایل باشید حال درمورد حدیث اشاره شده بگویم.

          • همایون

            ضمنا فراموش کرده ام این را نیز بگویم که در الفاظ خود کمی مراعات کنید. من دقیقا آنچه آمده است در مورد خروج بنی نضیر از مدینه را می آورم تا خوانندگان شما قضاوت کنند که این نسل کشی و غارت و راهزنی و آواره کردن در بیابان از این نوشته بر می آید؟ تو را به خدا کمی هم انصاف بد نیست:

            “براى رسول خدا صلى الله علیه و آله پیغام دادند که ما حاضریم از این سرزمین برویم مشروط بر اینکه آن حضرت اجازه دهد جز اسلحه هر چه اثاث دارند و شترانشان قدرت حمل آنرا دارند با خود بار کرده ببرند، رسول خدا صلى الله علیه و آله این پیشنهاد را پذیرفت و آنها هر چه میتوانستند بر شتران خود بار کرده از قلعه‏ها بیرون آمدند، حتى برخى از آنها درهاى اطاق را با چهار چوب آن کنده و روى شترها بار کردند.

            هنگامى که خواستند از میان خانه‏هاى خود بیرون بیایند زنها را وادار کردند تا دف بزنند و آواز بخوانند و نوازندگان را مأمور کردند تابانى و مزمار نوازندگى کنند و خلاصه چنان وانمود کنند که زبون و تو سرى خورده نیستند، و بدین ترتیب با تبختر و تکبر عجیبى که تا آن روز مانندش دیده نشده بود از وسط شهر مدینه عبور کردند و دسته از آنها مانند: سلام بن ابى الحقیق و کنانة بن ربیع و حیى بن اخطب به خیبر رفتند و ما بقى بشام رهسپار شدند.” (ابن هشام ج۲ ص۱۴۳ ترجمه محلاتی)

          • Baran Bahari

            نخست آن که شما نتوانستید جرم را ثابت کنید. دوم هر کس می خواهد می تواند شرح کامل ماجرا را در منابع بخواند و این مقاله داستان سرایی نیست و من قصد ندارم شاخ و برگ داستان را بیاورم.آنچه ذکر می شود از داستان تنها بهانه است و هدف اصلی بیدار کردن مسلمانان است بدان که بدانند علی و محمد و دیگران جنگجو بودند ،نه مصلح. در مورد حسین هم “آن ژمان” بزرگان عرب که مقابل او ایستادند او را تکفیر کردند و منظورتکفیر وی در ژمان وقوع جنایت بود.

          • ناهید

            با درود فراوان
            باران عزیز، من مسلمان زاده‌ام اما دوست دارم خودم حقیقت رو بفهمم نه این‌که هر چه پدر و مادرم گفتن، قبول کنم. البته هقرار نیس هر چه دیگران هم بگن باور کنم بلکه عقلم رو به کار می‌اندازم.
            اگر مطلب‌های همایون درست باشه که جرم یهودیان ثبات شده. آن‌ها برخلاف تعهد خود عمل کردن و پیامبر طبق قرارداد با آن‌ها برخورد کرد.
            من سایت شما رو می‌خوندم. نمی‌دونم سایر نوشته‌های شما هم این‌جوریه یا نه؟ خیلی ناراحت شدم. اگه قراره برای آزادی و دمکراسی نامردی بکنیم، مطمئنن باش به دست کمی از این آخوندا که با همین شعارها اومدن نداریم.
            همایون عزیز ازت متشکرم.

          • Baran Bahari

            دوست گرامی ، متن را دقیق بخوانید.. مقاله بعدی را دقیق تر پاسخ شما در آن است.

          • ناهید

            باران عزیز
            اگر قرار باشد مطالب مقاله بعدی هم اینجوری گزینشی باشد که تکلیف همه آزادی خواهان و مبارزین راه آن روشن است.
            لطفا به آزادی و رنجکشیدگان در راه آن احترام بگذار و اینجوری کار نکن.

          • همایون

            البته که هدف شما، یعنی بیدار کردن مسلمانان امری به غایت ستودنی ست و بنده هم به عنوان یک کارشناس تاریخ که عمرم را صرف این قبیل مسایل کرده ام برای شما آرزوی جهد وتوان بیشتر دارم.

            اما با چه وسیله ای؟
            با دروغ وتعصب و سانسور؟

            اگر میخواهید به هر طریقی با عقاید مخالف خود برخورد کنید که مرا با شما حرفی نیست.
            اما با وجدان خود چه میخواهید بکنید؟

            بگذار یک نمونه دیگر از این اشتباهات غرض ورزانه شما را در مقاله بگویم: حدیث
            بحارالانوار:

            رُوِیَ أَنَّهُ سَجَدَ یَوْماً، فَأَتَى بَعْضُ الْکُفَّارِ بِسَلَى نَاقَةٍ، فَأَلْقَاهُ عَلَى ظَهْرِهِ وَ السَّلَى بِالْقَصْرِ الْجَلْدَةُ الرَّقِیقَةُ الَّتِی یَکُونُ فِیهَا الْوَلَدُ مِنَ الْمَوَاشِی‏. فَقَالَ: یَا مَعْشَرَ قُرَیْشٍ! أَیُّ جِوَارٍ هَذَا؟ وَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لَقَدْ جِئْتُکُمْ‏ بِالذَّبْحِ‏؟ فَقَامَ إِلَیْهِ أَبُو جَهْلٍ وَ لَاذَ بِهِ مِنْ بَیْنِهِمْ وَ قَالَ: یَا مُحَمَّدُ! مَا کُنْتَ جَهُولًا

            چرا فقط این قسمت از حدیث را آوردهاید (وَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لَقَدْ جِئْتُکُمْ‏ بِالذَّبْحِ)؟ چرا
            حالت سوالی جمله را خبری ترجمه کرده اید؟چون معنایی که شما میخواستید فقط بدین
            شیوه به دست می آید؟

            افسوس و صد افسوس که آزادیخواهان وطنم…..

            نه عزیز من، راهش این نیست
            به امید پیروزی حق و حقیقت بر جهل و خرافه

            باز هم تشکر از همراهی شما

            در ضمن خانم ناهید، ممنونم از لطفتون

          • Baran Bahari

            دوست گرامی : شما اگر مسلمان نیستید چرا از وحی سخن می گویید؟ و چرا یک گوشه را از بحارالانوار چسبیده اید مرتب تکرار می کنید؟ روایات دیگر چه؟ این همه روایت درباره فروختن کنیزان بدست محمد و یارانش است. شما اگر مسلمان هستید محترم است ولی نمی توانید مورخ اسلام باشید. شما می توانید درباره تاریخ امریکا و استرالیا بیطرف باشید اما با این شیوه که یک گوشه سنگ را مرتب سببه بکوبید و بقیه را نبینید ، این سنگ سوراخ می شود. به هر حال انتقاد شما درباره بحارالانوار را پذیرفتم اما این همه آیه و روایت درباره تقسیم غنایم (شامل زنان) را چکار می کنید؟

          • ناهید

            باران عزیز
            اگر قرار باشد سایر حرفای شما هم این جوری مصادره به مطلوب باشه که کارمون تومه؟

          • Baran Bahari

            دوست گرامی شما این حرفها من را هرگز نپذیرید و خود تحقیق کنید.قرار نیست که من پیامبر خدا ومعصوم باشم. بنده آن حدیث را تهدید کفار می دانستم ، اما می پذیرم که حتی اگر محمد غیر مستقیم کسانی را به گردن زدن تهدید کرده باشد در معنا مستتر است. کارمون تمومه چیست؟ شما خرد دارید و فکر و حق ندارید مقلد بی چون و چرای سخنی باشید.

          • همایون

            انصافا از این دو کلمه (آزادش کرد و با او ازدواج کرد) بر میاد که در همان شب این عروس به حجله داماد رفته؟ نمیشه آزاد بشه و مثلا یک ماه بعد با اون ازدواج کنه؟ پر واضح است که اینجا فقط مختصر نوشته شده و به معنای ازدواج در همان شب نیست.
            در کتبی که این ماجرا کاملتر ذکر شده حرف از عده هم به میان آمده که پیشتر ذکر شد.
            با سپاس

          • همایون

            دوست عزیز نمیدانم سطح زبان عربی شما به چه اندازه است. محمد در حال سجده بود که قریش رحم شتر به همراه جنین در آن را به روی کمر پیامبر انداختند. وی در پاسخ این عمل به آنها میگوید: چه همسایگانی هستید شما؟ به شما رسیدم با ذبح؟ (آیا خشونتی در قبال شما کردم؟)
            اگر بخواهیم آنگونه که شما ترجمه کرده اید بگوییم میشد: “و ماجئتکم بالذبح” نه آنکه “لقد جئتکم بالذبح”
            با احترام

          • همایون

            با سپاس از آنکه به اشتباه خود اقرار میکنید که این نشان از عزت نفس شما دارد.
            شما بفرمایید من کجا از وحی سخن گفتم؟
            منظورتان از مورخ اسلام چیست؟ اگر منظورتان تاریخ پژوه و کارشناس تاریخ اسلام است، باید بگویم که اتفاقا هستم.
            حرف من درمورد بحار مربوط میشود به شیوه نوشتار شما که همان سانسور و … بود که خود پذیرفتید. و این شیوه متاسفانه در تمامی متن شما مشهود است.
            ممنونم که اینجانب را قابل میدانید. اما بهتر نبود قبل از پایان این بحثها بخش دوم را آپلود میکردید؟

      • همایون

        یا مثلا آمده است که در زمان محاصره چوبانی از یهودیان خیبر که گوسفندان آنها را به امانت داشته مسلمان میشود و تمامی گوسفندان را به محمد پیشکش میکند. اما ایشان آنرا نمیپذیرد و به چوپان دستور میدهد که گوسفندان را به صاحبان آن بازگرداند چرا که امانت بوده. آیا این رفتار شریف در مقابل یهودیان قابل ستایش نیست؟

        • Baran Bahari

          پ ا ک م ا ا چ ک ح ن ک … ک م ا و ب ا ق ن ک… ا م ب ن ف ز ب ق ن ح د ا ر ح ک

          • همایون

            شما گویا این واقعه را اصلا نخوانده اید و یا نگاه تعصب آمیز مانع از ذکر واقیتها توسط شما میشود.
            خانم (البته شاید هم آقا) بهاری،
            ۱- اگر آن چوپان ترسیده بود چرا به قلعه رفت و بازگشت؟
            ۲- اتفاقا این ماجرا در زمانی رخ داد که مسلمانان به شدت از لحاظ آذوقه در مضیقه بوده اند و به شدت محتاج به گوشت. (ابن هشام ج۲ ص ۳۴۵، واقدی ج۲ ص ۶۵۰)
            ضمنا پاسخی در مورد بنی نضیر دریافت نکرده ام.
            با سپاس

          • Baran Bahari

            شما اصل پاسخ من را رها کردید.. به هر دلیلی چوپان اشتباه کرد و گوسفندان را بخشید و به هر دلیلی هم محمد نپذیرفت( گردن خودشان) اما این تنها نشان می دهد که راهزنی بر چوپانی رحم کرده است. اما رحم راهزن او را از راهزنی و غارت مبرا نمی کند.

          • همایون

            رحم به چوپان؟ محمد در این واقعه به دشمنانش کمک کرده.
            محمد با این کار فقط یک پیام را رساند: “امانتداری کنید حتی اگر امانت برای دشمنانتان باشد.” آن هم حتی در زمانی که خودتان به شدت بدان نیاز داشته باشید.
            این رفتار در دیدگاه من به عنوان یک انسان، به شدت قابل ستایش است.

          • Baran Bahari

            شما از اصل موضوع طفره رفتید؟ محمد به هر دلیلی گوسفندان را بخشید، اما آن چوپان در محاصره این کار را کرد، تصور کنید عده ای محاصره اند و چوپانشان احساس خطر نمی کند؟ در غارت مابقی اموال و مسکن زندگی ایشان که تردیدی نیست.در کشتار خیبریان و رد شدن زنان از روی جسد برادران و شئوهرشان که تردیدی نیست و متواتر گفته شده است. صفیه همان شبی که بیوه شده بود به حجله پیامبر رفت. اینها هم جوانمردی و مروت است؟ حتی اگر یک خون ناحق ریخته شده باشد محمد یک جانی است چه برسد به این همه کشتار….

          • همایون

            دوست عزیز، من را با آن چوپان کاری نیست. اشاره من به این داستان، نه اسلام آوردن چوپان، بلکه احترام محمد به امانتداری است.
            اما بعد
            عجبا از این همه بی انصافی!!!
            تا بحث مربوط به بنی نضیر تمام نشده نمیخواهم در مورد خیبر بنویسم. اما فقط اشاره ای میکنم به دو ماجرایی که اشاره کرده اید.
            امیدوارم نیت شما از ذکر این وقایع به صورت ناقص صرفا از روی کم اطلاعی باشد که اگر اینگونه نباشد. واقعا جای تاسف است برای بزرگواری چون شما.
            آیا اینچنین نیست که بلال حبشی زنان را از کنار اجساد عبور داد نه محمد و بلال برای این عمل زشت مورد عتاب محمد قرار گرفت؟(المغازی ص ۵۱۴ ترجمه مهدوی دامغانی)
            واقعا دوست دارم این اشاره های اشتباه شما را به پای نا آگاهیتان بگذارم. چرا که دریافته ام که جناب عالی چون بنده جویای حقیقتید. باران بهاری عزیز داستان ازدواج با صفیه را از روی متن اصلی مینویسم تا هم شما پی به اشتباه خود ببرید هم خوانندگان قضاوت کنند:

            “پیامبر او را آزاد کرد و به همسرى برگزید و آزادى او را مهریه‏اش قرار داد. پیامبر در چهره صفیه و نزدیک چشم او نشانه کبود شده‏یى که به سبزى مى‏زد دید و از او پرسید که این چیست؟ صفیه گفت اى رسول خدا در خواب چنان دیدم که ماهى از سوى آسمان یثرب آمد و در دامن من قرار گرفت، این موضوع را به شوهر خویش گفتم، کنانه گفت گویا دوست دارى که همسر این پادشاهى شوى که از مدینه مى‏آید؟ و چنان بر چهره‏ام زد که از اثر آن گرفتار عادت ماهیانه شدم. پیامبر (ص) تا صفیه پاک شد همچنان در خیبر ماند و بدون اینکه با او زفاف کند از خیبر بیرون آمد.” (طبقات الکبری ج۸ ص ۱۲۴ ترجمه مهدوی دامغانی)
            آیا این ازدواج به زور و اکراه بوده؟
            و آیا بدون رعایت عده صورت گرفته؟
            با سپاس و احترام

          • Baran Bahari

            این روایات را دیده ام ولی روایت تنها کافی نیست. زنی که شوهر و پدرش را کشته به عقد خود در می آورد و خود همان شب به حجله می رود…. روایات را برندگان جنگ نوشته اند ، این را فراموش نکنید. این افسانه خنده دار و کودکانه حیض صفیه را مسلمانان ساخته اند تا عدم رعایت عده را توجیه کنند. نگه داشتن یک دوره کامل عده واجب است و حتی اگر با دیدن محمد پاک شده باشد! محمد می بایست ۲۸ روز صبر کند اما این کار را نکرد.مشکل من و شما بعید است حل شود ،چون شما این تواریخ را بعنوان مسلمان خوانده اید و محمد را پیامبر خود وخدا می دانید و لی من چنین ضعفی ندارم…

          • ناهید

            با درود
            باران عزیز
            اگر همایون درست نوشته باشه، پیامبر در خیبر صبر کرد تا مدت اون زن یهودی بگذره اما تو بازم نوشتی همون شبی که شوهر و پدرش رو کشت با اون عروسی کرد. پس یا همایون الکی نوشته یا تو متوجه نشدی.
            اگه همایون از خودش دراورده بگو تا ما هم بدونیم.
            ممنون.

          • Baran Bahari

            متن تواریخ ۲ جور نقل می کنند: پیامبر همان شب با صفیه ازدواج کرد. یا پیامبر در راه که از خیبر می آمد (حد اکثر ۳ شب) با او عروسی کرد… شما خود را بجای آن زن ۱۷ ساله بگذارید که پدر و شوهرش را کشتند و به عقد دشمن آنها در آمد. زرنگی محمد بوده است که برای تطمیع صفیه به ازدواج آزادی را مهرش کرد. اما آیا شما همه این جنایات و برده داری را تایید می کنید؟

            این تواریخ را دشمنان پیروز جنگ نوشته اند و باید در خواندن بیطرف بود… نه آن که از محمد بتی ساخت و هر جنایت او را تایید کرد.

          • ناهید

            با درود
            من هیچ جنایت و برده‌داری رو دوست ندارم. میخواد پیغمبر کرده باشه یا هر کس دیگه.
            واقعا دو جور نوشته؟ همایون یه آدرس داده بود که نمیدونم درسته یا نه؟ نوشته بود تا اون زن یهودی پاک نشده بود با اون ازدواج نکرد. این یه روز یا سه روزی که شما می‌گی، کجا اومده؟ اگر هم اومده چرا باید اینا رو قبول کرد و اون رو که همایون گفت قبول نکرد؟
            من می خوام در خوندن تاریخ بی طرف باشم ولی معنیش این نیست که هر چی موافق اون‌ها بود غلط باشه و هر چی موافق من بود، قبول کنم.

          • همایون

            یک بار دیگر لطف نموده و کامنت آخر این حقیر را بخوانید و بگویید کجایش نوشته شده با دیدن محمد، صفیه پاک شد؟
            خانم محترم، شما از کجا میدانید من مسلمانم؟ صرفا به دلیل مخالفتم با شما؟

            ممنون از تذکر الفبای تاریخ. از آن چه نتیجه ای میخواهید بگیرید؟ هر آنچه که به نفع مسلمانان است دروغ و ساخته خودشان است و هر آنچه شما میپسندید عین حقیقت؟ پس تفاوت شما با آنها در چیست؟
            با سپاس

          • Baran Bahari

            شما بفرمایید کی پاک شد؟ ای شوخیها چیست؟ تا کی محمد را معصوم انگاشتن رواست؟ گناه کرده است.. پایش بایستید. جنون قدرت یعنی همین. گمان می کنید کسی جرات می کرد از این دیو خونخوار بپرسد :پس عده چه شد؟ تنها ژمان مردن محمد عمر شجاعت بخرج داد و گفت :”محمد دیوانه است”

          • همایون

            چرا به حاشیه میروید؟ در خود متن نوشته شده. دوباره مینویسم :”پیامبر (ص) تا صفیه پاک شد همچنان در خیبر ماند و بدون اینکه با او زفاف کند از خیبر بیرون آمد.” (طبقات الکبری ج۸ ص ۱۲۴ ترجمه مهدوی دامغانی)

          • Baran Bahari

            «اعتقها و تزوجها»

          • ناهید

            باران عزیز
            لطفا جواب همایون را بدهید.
            ما می‌خواهیم بتوانیم به جمع‌بندی برسیم.
            متشکرم

          • همایون

            انصافا از این دو کلمه (آزادش کرد و با او ازدواج کرد) بر میاد که در همان شب این عروس به حجله داماد رفته؟ نمیشه آزاد بشه و مثلا یک ماه بعد با اون ازدواج کنه؟ پر واضح است که اینجا فقط مختصر نوشته شده و به معنای ازدواج در همان شب نیست.
            در کتبی که این ماجرا کاملتر ذکر شده حرف از عده هم به میان آمده که پیشتر ذکر شد.
            با سپاس

          • ناهید

            باران عزیز
            این که نشد جواب
            خجالت داره

  • مچ گیر با انصاف

    آدمهایی که به تاریخ استناد میکنند آیا نمیدانند که تاریخ را هرکسی به سلیقه خود مینویسد…. با دیدگاههای خودش … اگر ما میتوانیم با همه هموطنان خود در باره حوادث سی و پنج سال گذشته درباره انقلاب ایران به توافق برسیم میتوان انتظار داشته باشیم که به وقایع هزار و چهارصد سال پیش هم به توافقی دست یابیم….من تعجب میکنم که آدمهایی مثل بهرام مشیری این مسئله را متوجه نمیشوند….. برای من هیچ تاریخی….نه موافق و نه مخالف سندیتی نداره…. و همگیش را با دیده شک و تردید نگاه میکنم….مهم اینه که در قرآن بخصوص سوره آل عمران همزیستی مسالمت آمیز با یهودیان و مسیحیان دهها بار تاکید شده….در قرآن مهم نیکوکاریست…انفاق به فقراست…نه ظواهر و اسم مذهب و دین خاصی….

    • Baran Bahari

      شما سفسطه ” تاریخ غلط است ” می کنید روایت تاریخ به عهده شما! بروید خود مطالعه کنید اگر می خواهید نادان از دنیا نروید.

      • مچ گیر با انصاف

        خانم باران بهاری آیا شباهت لحن خود با متعصبین مذهبی را متوجه هستید؟ آنها هم خیال میکنند همه چیز را با قطعیت میدانند…. شما خیال میکنید که با مطالعه یکطرفه بعضی از تاریخهای یکطرفه دانا شده اید و اگر کسی با شما موافق نبود نادان است… تعجبی داره کسانیکه با هم دشمن بودند و با یکدیگر جنگ میکردند روایتهای مختلفی از تاریخ داشته باشند؟…. من ابلهانی را دیده ام که خود را خیلی هم آگاه میدانند….و کلماتی مثل مغالطه تاریخی و سفسطه و کلماتی که بهرام مشیری زیاد بکار میگیرد لغلغه زبانشان است ولی در کمبود تحمل برای ناخودی دست هزاران مذهبی متعصب را از پشت بسته اند…. دانایی و نادانی خط و مرز ایئلوژیک حاصی که نداره….هرکس خود را دانا و دیگران را نادان بداند احتمال اشتباهات بیشتری را داراست.

        • Baran Bahari

          دوست گرامی تاریخ عرب از طریق مورخین مسلملن آمده است که ظاهرا بسیار هم به محمد لطف داسته اند و برخی مسایل را اضافه کرده اند که اشتباهات فاحش محمد پوشش داده شود، اما شکی نیست که هیچ تاریخی دقیق نیست و اگر قصد آگاهی دارید بهترین را خواندن شخصی شماست و مطابقت دادن آن با قرآن. اما براستی همان متن قرآن شوم کافی است تا کسی از فساد و کشتار محمد آگاه شود

          • مچ گیر با انصاف

            “قرآن شوم”…؟ چند ساعت پیش نظریات احقانه ضدقرآنی فاضل لنکرانی را در باره بهائیان میخواندم…..به اندازه طرز فکر شما شرم آور و زشت بود. نه کمتر نه بیشتر.از وقتی فرصت طلبانی مثل فرود فولادوند و بهرام مشیری سوار بر جو ضد مذهبی موجود عیب توهین به دیگران را منکر شدند ابلهان و دنباله روانی هم به تاشی از آنها متوجه عیب توهین به “دگر اندایشان” نمیشوند. مگر شما با فاضل لنکرانی که بهائیان را نجس دانسته فرقی دارید؟
            تاریخ نظریات تاریخ نویس است و تاریخ نویسان مختلف نظیات مختلفی داشته و دارند. اگر کسی بخواهد شلم شوربای تاریخ را متوجه شود کافیست نگاهی به وقایع سی و پنج سال اخیر ایران و دیدگاههای مختلف پیرامون آن داشته باشد.
            قرآن هرگونه استنادی به تاریخ و حدیث بشری را رد میکند. به هیچ نقل قول بشری نباید اعتماد کرد. قرآن را فقط با خود قرآن باید خواند و نه با حدیث….خواندن و فهم قرآن با خود قرآن برای همه مسلمانان و مخالفان قرآن لازم است و انتقاداتی که اینروزها در لیستهای از پیش ساخته دست بدست میگردد و عموما از جانب متعصبین ضد مذهبی وارد میشود عموما نخوانده و نفهمیده ها هستند. همان لیستها را با یکی دو آیات از قبل و بعد آنها بخوانید مطلب برایتان روشن میشود….

          • Baran Bahari

            قرآن هم بستر شدن با کنیزان را تایید کرده است. قرآن بارها دگر اندیشان را به کشتن تهدید کرده است.. قرآن به محمد اجازه داد که وقتی عاشق عروسش شد ، پسر خوانده محمد طلاقش دهد تا محمد او را بگیرد.قرآن زنان را انسان ندانسته بلکه جزو ملک مردان می داند و فقط مردان را خطاب قرار می دهد. قرآن ارزانی خودتان!

          • ناهید

            باران عزیز
            حداقل د مورد این یکی می‌دانم که پیغمبر با عروسش ازدواج نکرد. با همسر فرزندخوانده‌اش ازدواج کرد.
            این حرفا از شما بعیده.
            لطفا یه خوردی انصاف داشته باش.
            بیا همون بحث اول رو جمع بندی کن که تکلیف ما با شما این همایون روشن بشه.
            مرسی

          • Baran Bahari

            متن بالا را بخوان.. نوشته ام پسر خوانده

          • ناهید

            باران جان
            متن خودت را بخوان یه جا نوشتی پسرخونده
            یه جام نوشتی عروس
            بالاخره کدوم
            اگه زن پسرخوندش بود که عروسش نبود، عروسی با اشکال داشته باشه

          • Baran Bahari

            تا ژمان عاشق شدن محمد طبق قانون عرب او عروسش بود، اما چند آیه سوره احزاب نازل!!! شد که این قانون عرب را تغییر داد. 🙂 عزیز جان

          • ناهید

            باران عزیز
            یه جا نوشتی پسرخوانده، یه جا نوشتی عروسش
            آخه اگه کسی با زن پسرخوندش عروسی کنه که با عروسش ازدواج نکرده
            واقعا خجالت داره

          • مچ گیر با انصاف

            قرآن برای هرکسی مثل شما که خود را مجاز به زدن هر حرفی میداند نیست….قرآن برای هدایت پرهیزکاران آمده….قرآن شامل دو بخشه….بخش اول سوره حمد یا قرآن کوچک که در سوره حجر هموزن با قرآن معرفی شده….هفت آیه پیوسته تکراری که مثل ثانیه ها همیشه پشت سر هم میزنند (سبعا من المثانی) که براستی و بواقع تکراری ترین هفت آیه یا هفت جمله دنیاست…و در آن نشانی از محمد و یا بشر دیگری نیست…. و اگر درصدکوچکی هم از مسلمانان نماز بخوانند این هفت آیه مثل ثانیه شماری در تمامی زمین در همه لحضات ادامه دارد….همه خداپرستان فارغ از هرگونه مذهبی میتوانند به این هفت آیه اعتقاد داشته باشند و اعتقاد هم دارند…این سوره(حمد)پلورالیستی ترین سوره جهانیست….و پس از آن قرآن بزرگ—بقیه قرآن است که از همان اولش میگوید این قرآن برای هدایت پرهیزکارانه….. شما اگر نخواهید هدایت شوید بموجب قرآن هیچکس با شما مسئله ای نداره… حالا اگر کسی خارج از قرآن مزاحم شما بشه….خود او هم با احکام قرآنی مجازات خواهد شد….باوجود چنین قانون پیشرفته ای بی انصافی نیست که شما به قرآن تهمت بزنید….و به آن بی حرمتی بکنید؟ آیا بهتر نیست قرآن را یاد بگیرید و از آن برای مستند کردن و محکوم کردن کسانیکه خارج از آن رفتار میکنند بهره بگیرید؟ قرآن برای شما هم که به آن معتقد نیستید بهترین پناهگاه است زیرا سندی نوشته است….کافیست بجای لجبازی و سو تعبیر و اشتباه برداشت سوره قل یا ایهالکافرون را که بسیار کوتاه هم هست یاد بگیرید:” به نام خداوند بخشنده مهربان بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ بگو اى
            کافران (۱) قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ ﴿۱﴾ آنچه مى‏پرستید
            نمى‏پرستم (۲) لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ﴿۲﴾ و آنچه مى‏پرستم شما
            نمى‏پرستید (۳) وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿۳﴾ و نه آنچه
            پرستیدید من مى‏پرستم (۴) وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتُّمْ ﴿۴﴾ و نه
            آنچه مى‏پرستم شما مى‏پرستید (۵) وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ
            ﴿۵﴾ دین شما براى خودتان و دین من براى خودم (۶) لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ
            دِینِ ﴿۶﴾ و

            همچنین سوره حج آیه ۱۷ سرنوشت همه (یهودیان مسیحیان زرتشتی
            ها صائبین و مشرکان) را به خدا واگذار میکند.

            کسانى
            که ایمان آوردند و کسانى که یهودى شدند و صابئى‏ها و مسیحیان و زرتشتیان و
            کسانى که شرک ورزیدند البته خدا روز قیامت میانشان داورى خواهد کرد زیرا
            خدا بر هر چیزى گواه است (۱۷)

            ..حالا
            یکعده ای پیدا شده اند بدون اینکه تمامی پاراگراف و یا تمامی سوره ای را
            بخوانند جمله هایی مقطعه از قرآن بیرون میکشند و از آن دستور قتل را بیرون
            کشیده و با این بهانه مثل اساتید بی ادب و لجباز و نادان خود به قرآن تهمت
            میزنند… ادامه راه آنان مثل ادامه راه متعصبین مذهبی و به همان اندازه اشتباه و خطاست….

          • Baran Bahari

            قرآن گفته است که منشا شهاب سنگ تیرهایی است که خداوند به اجنه پرتاب می کند تا آنها از راز عرش آگاه نشوند….

            قرآن گفته است که آنچه در آسمان و زمین و ثور است که ثور در گذشته به زیر زمین می گفتند چون گمان می بردند عالمی هم زیر زمین هست… در حالیکه امروز می دانیم هر چه زیر زمین است “درون ” خود زمین است و عالم زیری ثوز یک توهم است.

            قرآن گفته است که زمین را چون بساط (سفره) پهن کرده است و کوهها را چون میخ آفریده است تا زمین (بساط) را نگه دارند!!!

            قرآن گفته همه موجودات زوج آفریده شده است که یک ادعای اشتباه است.

            قرآن گفته است که ستارگان را برای آن که راهنمای کاروان ها باشند آفریده است و حتی متوجه نیست که ستارگان چراغ راهنما نیستند.

            قرآن با توجه به علم یونان که حرکت ماه و خورشید را یک نوع می دانستند، با حماقت پرسیده است : نمی بینید که خورشید و ماه به هم نمی رسند؟! در حالیکه حرکت خورشید یک حرکت ظاهری است.

            قرآن با توجه به حرکت شهابها و ستاره ها وسیاره ها و ماه و خورشید که دارای مسیر مختلف است و نظم متفاوتی دارد، آسمان را دارای طبقات فرض کرده است.

            قرآن خدا را پروردگار دو مشرق و دو مغرب گفته است در حالیکه مشرق و مغرب تنها روی زمین معنی می دهد و قرآن نمی دانسته است که جهان بسیار فراتر از زمین و مشرق و مغربش است ( یونانیان بین مشرق زمستان و تابستان فاصله دیده بودند و آن را دو مشرق و دو مغرب می دانستند).

            قرآن منشا باران را اگر آب باشد دریاهای در آسمان که معصرات است نامیده است که عصر و عصیر به معنای آب غلیظ است که کاملا اشتباه است. قرآن منشا تگرگ را متفاوت دانسته و با حماقت منشا تگرگ را کوههای یخ آسمان دانسته!
            قرآن در مورد منشا برف سکوت کرده و ظاهرا گوینده بارش برف را ندیده بوده است!

            قرآن منشا آب شیرین و شور را از دو دریای مختلف دانسته که کاملا اشتباه است . منشا هر دو یکی است.

            قرآن محل تفکر و تعقل را بارها قلب اعلام کی کند که خرافه ای بیش نیست.

            قرآن می گوید که آهن را بر انسان نازل کردیم! در حالیکه آهن همواره در زمین بدوه است و ربطی به نزول از آسمان ندارد.( ظاهرا گوینده این سخن علمی ! مشاهده کرده است که شهاب سنگها یی که از آسمان می بارند از فلزند و منشا آهن را نزول خدا گفته است!

          • مچ گیر با انصاف

            ۵-
            در مورد تفاوتهای دل و مغز که باید خوب بدونید چون در فارسی هم ما همین مسئله را داریم و برای فارسها اصلا چیز غریبی نیست….باید به “دلتون” رجوع کنید….حرف “دلتون” را بزنین….به حرف “دلتون” گوش کنین….ببینین “دلتون” به چی گواهی میده به همون عمل کنین….

          • Baran Bahari

            حداقل یونانیها می دانستند که قلب جای تفکر نیست! و فلاسفه یونان سر را محل تفکر می دانستند ولی قرآن این اشتباه مصطلح را تایید کرده است.

          • مچ گیر با انصاف

            باز به دلتون رجوع نکرده حرف زدید؟ غلط مصطلح یا درست چقدر با هم تفاوت دارند؟ اگر کسی خواست با شما حرف “دلش” را بزند بطوری که شما آنرا خوب بفهمید چه اشکالی داره؟ مگر در نهایت هدف از ارتباط برقرار کردن تفاهم طرفین نیست؟ چه اصراریه که شما بخواهید ثابت کنید که چیزی که متعلق بشما نیست و برای هدایت پرهیزکاران (و نه هر کسی) آمده است…آنهم طبیعتا برای کسانیکه داوطلب هدایت باشند….اگر شما داوطلب هدایت شدن نباشید و یا حاضر به پرهیز از چیزهایی که دوست دارید نباشید این کتاب بدرد شما نمیخوره و از جمله دوم ببعد آن برایتان مصرفی نداره…. بیخود ثابت نکنین بقیه اش غلطه….جمله اول:الم جمله دوم:ذالک الکتاب هدی للمتقین…(این کتابی برای هدایت پرهیزکاران است)

          • Baran Bahari

            دل و ایمان یک دروغ به خوداست. عاشق کسی است که با خرد برخورد نمی کند. مادری که فرزندش قاتل است از راه دل هرگز نمی پذیرد که پاره تنش قاتل است ولی خرد یک قاضی ثابت می کند که فرزندش قاتل است. عشق و دل راه درست پیدا کردن حقیقت نیست و برای همین است که هزاران راه پدید آمده است. اما راه خرد یکی است:برهان و تجربه.چرا از خرد و دانش و حقیقتی که قرآن باعث فراموشی شان می شود فرار می کنید؟ شما یا باید قانون نسبیت را قبول کنید و یا عصای موسی را. هردو در یک ظرف نمی گنجند.

  • مچ گیر با انصاف

    به نام خداوند بخشنده مهربان بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ بگو اى کافران (۱) قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ ﴿۱﴾ آنچه مى‏پرستید نمى‏پرستم (۲) لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ﴿۲﴾ و آنچه مى‏پرستم شما نمى‏پرستید (۳) وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿۳﴾ و نه آنچه پرستیدید من مى‏پرستم (۴) وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتُّمْ ﴿۴﴾ و نه آنچه مى‏پرستم شما مى‏پرستید (۵) وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿۵﴾ دین شما براى خودتان و دین من براى خودم (۶) لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ ﴿۶﴾ و همچنین سوره حج آیه ۱۷ سرنوشت همه (یهودیان مسیحیان زرتشتی ها صائبین و مشرکان) را به خدا واگذار میکند.

    کسانى
    که ایمان آوردند و کسانى که یهودى شدند و صابئى‏ها و مسیحیان و زرتشتیان و
    کسانى که شرک ورزیدند البته خدا روز قیامت میانشان داورى خواهد کرد زیرا
    خدا بر هر چیزى گواه است (۱۷)

    ..حالا یکعده ای پیدا شده اند بدون اینکه تمامی پاراگراف و یا تمامی سوره ای را بخوانند جمله هایی مقطعه از قرآن بیرون میکشند و از آن دستور قتل را بیرون کشیده و با این بهانه مثل اساتید بی ادب و لجباز و نادان خود به قرآن تهمت میزنند.

  • مچ گیر با انصاف

    هر کدام از این جمله های شما ممکنه دو یا سه صفحه مطلب برای باز کردنش لازم داشته باشه….و من فقط یکی دوتا از مطلبهایتان را میگیرم و برای بقیه اش از شما و مخاطبان محترمتان در این صفحه میخواهم که هر مطلبی را که در یک جمله دیده اند همینطوری ازش نگذرند….اول از همه خود مطلب و صورت مسئله را با دقت بخوانند….بسیاری از مسائل مطروحه از صورت مسئله مطرح کردنش اشتباه مطرح شده….
    ۱-اینکه کوهها بصورت میخی برای زمین مطرح شده امروزه با فهمیدن اینکه زمین از قطعه هی بزرگی بنام plate tactonic تشکیل شده است کاملا باید قابل درک شده باشد….همانطور که امروزه همه میدانند مرکز کره زمین از مواد مذاب تشکیل شده و قطعات بزرگی از خاک روی آن در حال حرکت و سر خوردن هستند….ساییدن لبه های این قطعات به یکدیگر و حرکت این قطعات باعث پدیدار شدن زلزله هاست….بسیاری از سلسله کوهها از فشار این لایه ها بسمت یکدیگر هستند مثل قله هیمالیا که همه ساله نزدیک به یک اینچ به ارتفاعش افزوده میشه….پس بنابراین به اهمیت وزن این کوهها که عامل ثبات زمین هستند باید توجه کرد…. اگر به یک قطعه یخ در لیوان آبتان نگاه کنید میبینید که قسمت کوچکی از آن روی آب و قسمت بزرگتری از آن زیر آب است…این کوهها با وزن بسیار سنگین که قسمت بیشتر آن از چشم ما پنهان هستند باعث ثبات قطعه های بزرگ شناور و متحرک هستند و دقیقا کار یک میخ را که نگهداری دو تخته چوب بیکدیگر است را انجام میدهند…اگر بخاطر نقشی که کوهها برای نگهداری plate tactonic انجام میدهند نبود…این plate ها با سرعت بسیار بیشتری روی مواد مذاب کره زمین حرکت میکردند و وجود زلزه هایی بسیار سهمگین حیات روی زمین را مختل میکرد.

    ۲- کره زمین توسط هفت لایه مختلف در مقابل شهاب سنگها حفاظت میشود…۷ فرشتگان مخافظ زمین در قرآن آمده است….امروزه دانشمندان میگویند نزدیکترین لایه که تا ۱۰ کیلومتری زمین وجود داره تراپسفور Troposphere نام داره….دومین لایته استراتسفور stratosphere نام داره که بین ۱۰ تا ۳۰ کیلومتری زمین را میپوشاند. لایه بعدی Mesosphere نام دارد که بین ۳۰ تا ۵۰ کیلومتری زمین را فرا گرفته است و لایه اوزون Ozon بین استراتسفور و مسوسفور قرار داره…. لایه بعدی ترموسفور thermosphere نام دارد که شعاع بین ۴۰ تا ۴۰۰ کیلومتری زمین را فرا گرفته است و لایه های بعدی بترتیب Ionosphere و ٍexosphere نام دارند….پس از این ۴۰۰ کیلومتر لایه ها درجه حرارت به – سانتیگراد-۲۷۰- نزول کرده و از جو نگهدارنده زمین خارج میشویم….اگر این لایه ها وجود نداشتند زمین توسط شهاب سنگها ویران میشد….حالا لطفا آیه قرآن را دوباره بخوانید و ببیینید کجا مترجمانی آنرا اشتباه ترجمه کرده اند و این حقایق علمی چگونه در بیان قرآن رعایت شده اند
    ۳- در اینکه همه موجودات از نر و ماده ای آفریده شده اند چرا شک دارید؟…امروزه این مسئله در گیاهان هم ثابت شده است که احتیاج به نر و ماده بودن در آنها هم موجوده….خیلی هاشون نر و ماده دارند و حتی اگر نر و ماده از یک گیاه باشند در درون همان گیاه عنصر نر =تخم=پرچم گلی باید وجود داشته باشه تا با تخمکی ماده در درون گیاه عمل مشخصی بنام لقاح را انجام بدهند تا گیاه بتواند تولید مثل بکند….
    ۴- در مورد اینکه آهن منشا زمینی نداره بیشتر تحقیق بفرمایید… آهن عنصری زمینی نیست و از فضا در زمانهای بسیار بسیار دور…در زمانیکه کره زمین هنوز مذاب بوده است از کره ای ناشناخته وارد زمین شده است….ودر حالیکه زمین هنوز مذاب بوده است با زمین ما درآمیخته و به همه جای زمین رفته است….مولکولهای آهن از ترکیبات اتمی ساخته شده اند که حتی خورشید منظومه شمسی هم به آن مقدار حرارت نمیتوانسته آنرا تولید کند…..خورشیدی که برای ساختن آهن استفاده شده است هزاران و بلکه میلیونها بار بزرگتر از خورشید ما بوده است….

    • Baran Bahari

      !!! . فقط خندیدم… فیزیک را به شوخی گرفته اید… جهان بینی یک عرب زنباره را در حد اینشتین بالا بردید!!!

      • مچ گیر با انصاف

        همان بهترکه بخندین ولی شما اول آیه های مربوط به سفره بودن زمین- کوههای یخ آسمان- تک جنسی بودن همه موجودات زنده را ذکر کنید تا مطمئن باشیم که شما با اشتباه ترجمه و برداشتهای عوضی ساده ای روبرو نیستید…و از آنجا صحبت را ادامه میدهیم….

        • Baran Bahari

          دوست گرامی .. خورشید یک ستاره نوع ۲ است و چند میلیارد سال پیش یک بار مرده است وبصورت سوپر نووا بسیار متراکم شده است و(در اث تراکم جرم) دوباره گرم شده و منفجر گشته است و منظومه خوشیدی امروزی پدید آمده است… در اثر تراکم پیوند هسته ای بوجود آمده است و هسته های سنگین فلزات ساخته شده است. شانس بوجود آمدن آهن از بقیه فلزات بدلیل نوع تراز اتمی آن بیشتر است(پروتونها و نوترونها در ترازهای انرژی هستند) به همین دلیل فراوان ترین نوع فلز آهن است و برعکس طلا و پلاتین کم یابند(تراز انرژی آنها احتمال ایجادش کمتر است)… ممنون از منابع علمی که دادید!!!

          • مچ گیر با انصاف

            چرا لجبازی میفرمایید؟

            اگر حرارت خورشید ما را بخواهید بدانید و نمیخواهید خودتان را با کتب علمی خسته کنید کافیست در ستون گوگل خود بزنید
            how hot is our sun?
            و جواب زیر را خواهید گرفت:

            At the center it is around 15 million degrees kelvin It
            cools down from there to about 5800 K at the surface (the photosphere)
            and the heats up to over a million degrees in the Sun’s outer atmosphere (the corona). We still don’t completely understand why the corona is so hot.How hot is the Sun?

            سوال در مورد اینکه how iron is made in the stars هم شما را به ۲٫۵ بیلیون کلوین رجوع میدهد که خورشید ما با ۱۵ میلیون کلوین توانایی ساخت چنین فلزی را ندارد

            Iron – Wikipedia, the free encyclopedia
            en.wikipedia.org/wiki/Iron‎
            WikipediaIron is created by extremely large, extremely hot (over 2.5 billion kelvin) stars through the silicon burning process. It is the heaviest stable element to be …

          • Baran Bahari

            عزیز جان… خورشید یک بار که سوپر نووا شده به اون دما رسیده… دمای امروز خورشید را نگاه نکنید! هرکس که فیزیک پیشرفته خوانده باشد می تواند جواب شما را بدهد و احتیاجی به دایره المعارف ویکی پدیا هم نیست. همه فیزیک دانها می دانند که عناصر سنگین در اثر سوپر نووا بوجود می آیند و علت آنکه شهاب سنگ در منظومه ما زیاد است هم همین است. اگر محمد می دانست که برای دروغهایش کسانی مثل شما اینقدر ماله کشی می کنند ،شاید کمتر دروغ می گفت :))

          • مچ گیر با انصاف

            تفاوت ساخت آهن در این منظومه شمسی ما تفاوت ۲٫۵ بیلیون کلوین با ۱۵ میلیون کلوینه معنایش اینه که منبعی که آهن را تولید کرده حداقل ۱۶۷ بار از خورشید امروزی ما بزرگتر بوده است….پیداکردن خورشیدهایی با هزاران برابر حجم و گرما و انفجارهایی بسیار بزرگتر از آنچه ما در این منظومه شمسی شاهدیم کار مشکلی نیست…ولی مهم اینه که همانطوریکه قرآن چهارده قرن پیش گفته به زمین نازل شده…. شما با اینکه جواب علمی خود را میتوانید در دایره المعارف هم پیدا کنید به ندانستن خود اعتراف نمیکنید….الآن که برای شما ثابت شده آهن نمیتواند و نمیتوانسته در زمین تولید شده باشد و میگوید ما آهن را نازل کردیم شما به مسائل دیگری متشبث میشوید….شما در مورد میخ بودن کوهها را در برابر plate tactonic , و هفت لایه محافظین زمین از ارتفاع صفر تا ۴۰۰ کیلومتری که زمین را در مقابل شهاب سنگها حفاظت میکنند میتوانستید به حقایق علمی که در قرآن به آنها اشارتهایی شده است به معجزه بودن قرآن و فراتر از علم بشر ۱۴ قرن پیش بودن قرآن پی ببرید ولی اگر نخواهید به مسائلی اذعان کنید صد در صد انتخاب آن را هم دارید….ولی اصولا توهین کردن به اعتقادات دیگران و لجبازی بر سر عقاید نمیتونه با خودش کارمای خوبی داشته باشه. موفق باشید.

          • Baran Bahari

            عزیز جون…. راجع به گذشته خورشید و سوپر نووا بودنش می توانی بخوانی .. ترجیح می دادم درسهای دانشگاهی که در مورد سوپر نووا و گذشته خورشید است را خودت پیدا کنی ولی خوب، شما در نجوم خرافات وارد کردید. منابعتان بدرد خودتان می خورد رجوع کنید به این :
            http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%DB%8C%D8%B4%DB%8C%D9%86%D9%87_%D9%87%D8%B3%D8%AA%DB%8C_(%D9%86%D8%AC%D9%88%D9%85)

            مرگ ستاره[ویرایش]

            در نهایت سوخت هسته‌ای همه ستارگان روزی تمام می‌شود. آنها تعادل خود را از دست می‌دهند طوریکه نیروی گرانش غالب می‌شود. تفاوت جرم ستارگان باعث تفاوت در مرگ آنها نیزمی شود. ستاره‌های کم جرم به آرامی باقیمانده سوخت خود را سوزانده و می‌میرند. ستاره‌هایی به اندازه خورشید، به سرعت به یک کوتوله سفید به اندازه زمین تبدیل می‌شوند. لایه بیرونی ستاره که از اتمهایی تشکیل شده که در فرایند تبادلات هسته‌ای به وجود آمده اند، از آن جدا شده و به شکل ذرات در عرصه بی انتهای آسمان رها می‌شوند. هسته یک ستاره غول پیکر تقریباً به شکل آنی منفجر می‌شود. هسته به سمت بیرون پخش می‌شود و با ذراتی برخورد می‌کند که به سمت درون ستاره کشیده شده اند. این برخورد با تولید انرﮋی انبوهی همراه است که هم عناصر سنگین موجود در کائنات را پدیدار می نماید و هم منجر به تکه تکه شدن ستاره می‌شود. این انفجار ابر نواختر، منشا اولیه همه عناصر سنگین یافت شده در اجرام، ستاره ها، سیاره‌ها و فضاهای میان کهکشانهاست. در اعماق سرد فضا، عناصری مانند کربن، اکسیﮊن و نیتروژن می‌توانند با عنصر اولیه یعنی هیدروژن ترکیب شده و مولکولهای پیچیده‌ای را بسازند مخصوصا در فضاهای با چگالی و غلظت بالاتر که امکان برخورد ذرات به یکدیگر بیشتر است. تعداد بسیار زیادی از انواع مولکولهای پیشرفته، به خصوص مولکولهایی که اتم کربن در ترکیب آنها حضور دارد، در فضای میان ستارگان یافت شده است.

            ویا دو سطر آخر این

            http://020.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=18&catid=20&Itemid=26

            واین

            https://www.google.com/url?sa=t&rct=j&q=&esrc=s&source=web&cd=7&cad=rja&ved=0CE8QFjAG&url=http%3A%2F%2Fwww.hejabshahed13.ir%2Fsch%2F8a7c6d45-cbc2-4d15-b0dc-d36074a131d3%2FNews%2F7224a761-360b-4ed4-880e-65a10ca56c7fF2.pdf&ei=Uxn3UpSzGuWWiAfw64GgCg&usg=AFQjCNFCmwGeI8iq6QuSHStW57APGTEU_w&sig2=HE5xpogj2rDo2nOPynV0pg

            واین

            http://wiki.avastarco.com/index.php?title=%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D8%AF

            یا این

            http://cassini.blogfa.com/post/22

          • مچ گیر با انصاف

            نمیدانم از روی سهو یا عمد چگونه یا چرا مسیر گفتگو را عوض میکنید:
            ۱- آهن در ۲٫۵ بیلیون کلوین بوجود میاید و خورشید ما و منظومه شمسی هیچگاه بیش از ۱۵ میلیون کلوین انرژی تولید نکرده اند….شما ادعا کردید آهن در زمین تولید شده و از عناصر زمینی است…من منابع بیطرفی را نشان شما دادم که آهن عنصری زمینی نیست و همانطور که قرآن فرموده از خارج منظومه شمسی وارد شده و همان انزلنا یی که قرآن میگوید امروز ثابت شده صحیح است….نه فقط صحیحه بلکه نشاندهنده وجود عقل و خردی بیش از بشر چهارده قرن پیش است ……..حالا چرا شما بجای اینکه حرفتان را ثابت کنید که آهن محصولی زمینی است به جای دیگری میروید و به پایان جهان میپردازید؟
            ۲- مثال میخ برای نگهداری سفره مثال بسیار زیبایی از plate tactonic و کوه برای نگه داشتن لایه ها plate های لغزنده است…کوهها دقیقا مثل میخ عامل ثبات زمین هستند.
            این به لحاظ علمی پس از کشف plate tactonic ها و چگونگی پیدایش کوهها و فشار این سفره ها بر یکدیگر ثابت شده است….شما آن را هم مسکوت گذارده اید در صورتیکه این مسئله مورد اعتراض شما و بسیاری از کسانیکه این لیستهای کذایی را میچرخانند و استفاده میکنند قرار میگیرد.
            از زمان منفوریت حکومت ظلم مذهبی و پیدایش تلویزیون ماهواره ای و محبوبیت فرود فولادوند و بهرام مشیری و مد شدن این مسائل این مثال زیبای قرآن مورد تمسخر بسیاری از نا آگاهان قرار گرفته است.
            این بار اولم نبوده و بار آخرم هم نخواهد بود که با این سوال مواجه خواهم بود….
            آنچه قابل توجه شما عزیزان باید باشه اینه که اعتماد به رهبر و تقلید کورکورانه از رهبران مختص ادیان نیست….

            ۳- هفت لایه محافظ زمین (یا فرشتگان الهی؟) به ترتیب :
            Troposphere, Stratosphere, Ozon, Mesosphere, Thermosphere, Ionosphere, and Exosphere لایه هایی هستند که زمین را از شیاطینی مثل شهاب سنگها و تشعشعات کشنده …. محافظت میکنند….

            شما بجای اینکه مطلب۱ و ۲ و ۳ را که به آنها اعتراض داشتید تعقیب کنید به مطلب بعدی پرداختید و پس از اینکه با دلایلی که خودتان هم میتوانید از گوگل کردن به خودتان هم ثابت کنید به آن نپرداخته و نمیگویید چگونه فکر میکنید که آهن از عناصر تولید شده در خود زمین است وارد مباحث جدیدی میشوید و مسائل جدیدی را مطرح میفرمایید….مرتبا مرا به مطالعه بیشتر توصیه کردن از کجا می آید؟

          • Baran Bahari

            اولا آهن در خورشید بوجود آمده.. ظاهرا شما منابع که دادم را نخواندید. ثانیا اینجا کلاس فیزیک نیود ولی در حد درک عامه اینجا توضیح دادم:
            http://www.fozoolemahaleh.com/2014/02/10/%d9%85%d8%b9%d8%ac%d8%b2%d8%a7%d8%aa-%d8%b9%d9%84%d9%85%db%8c-%d9%82%d8%b1%d8%a2%d9%86

      • مچ گیر با انصاف

        د…در مثل شما بفرض سلامت میخ نگهدارنده (سفره) نیست؟ کوه نگهدارنده plate tactonic نیست؟ وقتی دو تا plate به هم فشار می آورند و کوههایی مثل سلسله هیمالیا هر سال نزدیک به یک اینچ بالاتر میرود آیا این کوهها که بهم فشار میاورند و این تخته ها و یا سفره ها را بهم میچسبانند از حرکت بیشتر و سریعتر plate tactonic ها جلوگیری نمیکنند؟ و ایا همان کاری نیست که میخ میکند؟…در ,ویدیوی مستندی که عرضه کردم عین آیات و ترجمه دقیق آنها ( ونه برداشتهای یکسویه از ترجمه های مغرضانه) ذکر شده است. امیدوارم که با دیدی باز مورد توجه دوستداران حقیقت قرار بگیرد.

  • مچ گیر با انصاف
  • mahak

    خدا را شکر از زمانی که از مذهب اسلام پا بیرون گذاشتم چشمانم به واقعیت گشوده شد.واقعیتی تلخ که همچنان پررنگتر و پررنگتر میشود.به عبارتی دیگر باید بگویم شما را کاملا درک میکنم چرا که درست همان احساس شما را نسبت به اسلام دارم .برای من نیز به وضوح روشن شد که کثیف ترین و متعفن ترین و الوده و تیره ترین مذهب بین مذاهب اسلام است.امیوه های این درخت همانا مسلمانان هستند که شخصیت وجودیشان بعنوان تروریست و ویرانگر مشخص است.حسادت بی منطقی زورگویی و بیرحمی مشخصات بارز انهاست.چرا که درخت بد میوه بد بار خواهد داد.مذهب اسلام که ناخوداگاه از زمان طفولیت توی گوشمان خواندند بزرگترین عامل بدبختی افراد است.متاسفانه وجود ترس و تعصب بیمورد مانع از این میشود که کمی عقل و تدبیر خود را بکار گیرند .از همه بدتر اینکه واقعیت اسلام پیش روی چشمانشان است و نمیبینند.ریشه همه مشکلات از همین مذهب فاسد سرچشمه میگیرد و انها نمیبینند.خداوند قدرت درک واقعیت را به همه عطا کند.امین

  • mahak

    هزار و یک دلیل برای رد اسلام وجود دارد که اگر مسلمانان دست از توجیه کردن الکی و واهی برمیداشتند واقعیت برایشان روشن میشد

  • mahak

    ۱۳«گلوی آنان گوری گشاده است

    و زبانشان به فریب سخن می‌گوید.»

    «زهر افعی زیر لبهای ایشان است؛»

    ۱۴«دهانشان پر از نفرین و تلخی است.»

    ۱۵«پا‌هایشان به ریختن خون شتابان است؛

    ۱۶هر کجا که می‌روند، ویرانی و تیره‌بختی بر جای می‌گذارند،

    ۱۷و طریق صلح و سلامت را نمی‌شناسند.»

    ۱۸«ترس خدا در چشمانشان نیست.»

    ۱۹اکنون آگاهیم که آنچه شریعت می‌گوید خطاب به کسانی است که زیر شریعتند تا هر دهانی بسته شود و دنیا به‌تمامی در پیشگاه خدا محکوم شناخته شود.۲۰زیرا هیچ بشری با بهجا آوردن اعمال شریعت، در نظر خدا پارسا شمرده نمی‌شود، بلکه شریعتْ تنها گناه را به ما می‌شناساند.

    • Baran Bahari

      خرد، دانش و راستی راهیست که از هر دینی برتر است. دین یک دکان است که بازارش رو به کسادیست. آگاهی روز بروز این دکان را کسادتر می کند.

  • Amir

    تنها راه رهایی مردمان در بند استعمار و استحمار بین المللی اتحاد می باشد. وقتی شما نظری به نوشته های مردم می اندازید عوض تساهل و همدلی و همدردی تنها به نفی یکدیگر می پردازند. متاسفانه سیستم سفاکی که جهان را اداره میکند نیز همین تفرقه هارا می خواهد.

    یک زمانی بود که دعوای بین شیعه و سنی را دامن میزدند و بعد دعوای بین مسلمان و مسیحی و یا جنگ بین یهودی و مسلمان و یا مسیحی و یهودی و همین طور تا دعوای بین ازلی و بهایی و یا بیانی و بهایی و شیعه و بهایی و غیره . درحالیکه اکثر مومنهای به این دینها تنها نام دین را یدک میکشیدند و اطلاعاتی مفصلی به دین خود را هم نداشته بودند چه برسد به دین دیگری ولی متاسفانه تعصب و غیرتهای بدون پایه آنان را رو در رو هم نگاه میداشت تا سرمایه داران میلیارد دلاری و بلیونر ها و یا تریلیون دلاری ها بتوانند اسلحه و مواد مخرب و مواد مخدر خود را راحت به این ساده دلان بفروشند و آنان را سرگرم جنگ و جدال کنند.

    تعصب و نفرت بین دینها متاسفانه باعث ناراحتی افراد و کشت کشتار میشود درحالیکه ظاهرا دینها برای این بوجود آمده بودند که انسانها با محبت و دوستی باهم زندگی کنند ولی بعضی موقع ها نتیجه عکس داشتند.

    این گروه بندی ها همانطور پیشرفت کرده است تاکنون به یک جبهه بزرگتر رسیده است نفرت و جنگ بین بی دینان و با دینان. در این مرحله تمامی ادیان را در برابر دیگران صف آرایی میکنند تا نیروی عظیمی در برابر هم درست کنند. برنامه ریزی برای این داستان جدید را براحتی میتوانید در جو های اجتماعی ببینید.

    اگر بطور علمی به این موضوع نگاه کنیم براحتی میتوان گفت که اثبات وجود خدا مشگل و بسیار پیچیده است که از توانایی علم کنونی ما بر نمی آید. هیچکس از خیام تا دانشمندان غربی و شرقی نتوانسته اند بدانند که چرا ما بوجود آمده ایم و چرا در این دوران کوتاه زندگی بایست با مشگلها بجنگنیم و بعد هم بمیریم؟ همه آنان در برابر هستی و پیدایش حیران بوده اند. همانطوریکه اثبات وجود خدا کاری بسیار مشگل است اثبات نبودن یک خالق هوشمند هم مشگل است. تمامی این نظمی که هست و این عظمت در بزرگی و کوچکی و این برنامه ها مثل تولید مثل و رشد همه همه نمی توانند ناگهانی و بدون برنامه و ساخت سازی باشند.

    پس بهتر نیست که ما از مشگلها و باورها خود را فعلا با وجود دانش کم کنار بکشیم وبه دوستی همکاری و همد ردی بپردازیم همان راهی را که حضرت سعدی نشان داد که بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرنیش زیک گوهرند چو عضوی بدرد آورد روزگار دگر عضو ها را نماند قرار بسیار منطقی است که اگر ما این ثروتهای عظیمی را که خرج نفرت و جنگ میکنیم صرف دوستی و محبت کنیم همانطوریکه حضرت عیسی هم گفت که همدیگر را دوست بدارید همان طور که من شما را دوست داشتم. اگر ما نیرویی و سرمایه ای را که صرف نفرت و جنگ میکنیم صرف علم و دانش و محبت و دوستی بکنیم مسلم است که مشگل های مردمان حل خواهد شد. شاید روزی ما بتوانیم با کمک هم مشگل پیری و مرگ را هم حل کنیم همانطوریکه بسیاری مشگلها که در قدیم حالت افسانه داشتند اکنون حل شده اند.

    پس بجای نفی هم و مسخره کردن باورهای هم بیایید با هم همدلی و همکاری کنیم و مشگلها را کنار بزنیم. دینها و باورها بی دینی و با دینی همه نتیجه تماس با جامعه است کسی که در کشور کمونیست بدنیا آمده باشد بطور کلی نمی تواند مثلا شیعه باشد؟ و این میراث اجتماعی در دوره ای که فاصله ها کوتاه شده است نبایست مایه نفرت و بی مهری ما نسبت بهم باشد. اگر حضرت سعدی در یونان به دنیا آمده بود بجای مسلمان سنی باحتمال مسیحی بود. اگر مولوی در آلمان به دنیا آمده بود آلمانی سخن میگفت و مسیحی بود؟ اگر آیزنهاور در مکه به دنیا آمده بود مسلمان حاجی بود؟

  • علی حسن

    بنام خدا
    سلام . اسلام چه خوبش چه بدش برای حکومت کردن خوب نیستند. چون تک حزبی هستند.، و حکومتهای تک حزبی کشور خراب کن هستند و در این مورد تنها کسانی از آن حمایت می کنند که ذینفع هستند. دین باید از حکومت جدا باشد و به عنوان یک اعتقاد شخصی در حاشیه قرار بگیرد. هر نوعش چه دین اسلامی ، چه زرتشتی ، چه مسحیت ، چه یهودیت ، جه بودائی وووووو.

  • عمار سید علی

    اومــــــــــــــــم

  • hardo

    BE KHODET BIA!