قصاص یعنی چه؟
واژه قصاص را به معنای پی گیری و دنبال نمودن اثر یک جریان است. ولی امروزه واژه قصاص را به عنوان کاربرد عملی مشابه برای جلوگیری و مانع از تکرار شدن یک حادثه و جریان می دانند. قرآن در تعریف قصاص می گوید: « و بر آنها در آن مقرر داشتیم که جان در مقابل جان و چشم در مقابل چشم و بینی در برابر بینی و گوش در مقابل گوش و دندان در برابر دندان میباشد و هر زخمی قصاص دارد و اگر کسی آن را ببخشد کفاره او محسوب میشود و هر کس به احکامی که خدا نازل کرده حکم نکند ستمگر است». بنا براین تعریف اگر شخصی از شما کشته شد، می بایست متقابلاً یک نفر که مجرم و مقصر در مورد آن بوده، قصاص شود و اگر خانواده مقتول رضایت دادند، تنها به گرفتن دیه یا حتی بخشش رضایت داده شود.
قصاص چگونه و از چه زمانی رواج یافته؟
در دوران گذشته پیش از اسلام هنگامی که در درگیری میان دو نفر از دو قبیله در عربستان یکی از آنها کشته می شد، افراد دو قبیله به جان هم می افتادند و شمار زیادی از یک طرف و یا هردو قبیله جان خود را از دست می دادند. تا آن که ریش سپیدان چند قبیله به گرد هم آمدند و برای جلوگیری از خون ریزی بیشتر و زیادتر، موافقت کردند که چنانچه یکی از افراد یک قبیله فردی از قبیله دیگری را از پای درآورد، قبیله نخست ناچار است فردی را در اختیار قبیله دیگر گذارد تا با کشتن او، قاتل به مجازات رسیده باشد. این روش قصاص همچنان ادامه داشت تا آن که محمدابن عبدالله از راه رسید و با یک آیه ساختگی آن را یکی از دستورات الهی برای بشر دانست.
واما، مفهوم واقعی قصاص چیست؟
قصاص را نمی توان مجازات شخص خطاکار دانست. بلکه جنایتی است در برابر جنایت و یا حتی جنایتی است در برابر خطا و اشتباه فرد دیگر. توضیح زیر مطلب را روشن خواهد نمود: نخست آن که بسیاری از قتل و کشتار غیر عمدی و سهوی است. مانند قتل هایی که در زد و خورد و درگیری های میان دو و یا چند نفر صورت می گیرد. در این گیر و دارها، ممکن است یک نفر که در دفاع ضعیف تر است و یا بر اثر اشباهی از پای درآید. در چنین شرایطی، قتل، یک قتل غیر عمدی است که به طور ناخواسته انجام شده است. چند دهه پیش در دهات ایران میان کشاورزان بر سر تقسیم آب و یاتجاوز گوسفندان یکی به درون کشتزار دیگری نزاع و برخوردی سخت صورت می گرفت که هرآن چندگاه منجر به قتل یکی از آنان می شد.
نزاعهای خیابانی میان جوانان نیز ممکن است به ایجاد جرح و زخم و یا کشتن یکی از آنان پایان یابد. اینهم نمونه دیگری از قتل غیر عمد است. دعوای زن و شوهری چنانچه در دراز مدت ادامه یابد و مرتباً تکرار شود، اینگونه برخورد فیزیکی نیز می تواند به زخمی شدن و از پای درآمدن یکی از آنان پایان یابد. در همه این موارد طبق دستور اسلام و آخوند، مجازات مجرم مرگ است. در حقیقت جنایتی در برابر قتل غیر عمد و اشتباهی به دست مأموران رژیم انجام می شود. زیرا خطایی از یکی سر زده ولی هدف او اجرای چنین جنایتی نبوده است.
حال، اگر قتل عمد باشد و فردی تفنگ و یا کاردی را از پیش آماده کرده، دیگری را غافلگیر کند و به قتل رساند، بازهم کشتن او جنایتی در برابر جنایت دیگر است. زیرا قاتل دراین ماجرا آدم کش بود و ما هم که او را کشتیم آدم کشیم. به هرحال آدم کشتن، آدم کشتن و جنایت بوده و تفسیر پذیر نیست. با این بیان که حقیقتی انکار ناپذیر است، آیا می توان گفت دست علی خامنه ای و فرزند جنایتکارش مجتبی تا کنون به خون چند نفرآلوده شده است؟!. آیا ما قاتلی بزرگتر و شرورتر در تاریخ کنونی کشورمان از این پدر و پسر دیده و یا سراغ داریم؟!.
این بخش کوچکی از ویدیو از فیلم بینوایان است که نشان می دهد آدمی جنایتکار و دزد با محبت، بخشش، و گذشت کشیشی آن چنان بر آشفته شده و تحت تأثیر بخشندگی او قرار می گیرد، که به کلی دگرگون شده، و به یک انسان فداکار تبدیل می گردد.
اثر مجازات قصاص در اجتماع
بی تردید قصاص و یا هرنوع اعدامی نمی تواند کمترین اثر بهبود در سلامت افراد جامعه باشد. اعدام و قصاص به مردم جامعه به طور ناخواسته یاد می دهد که عمل کشتن می تواند صورت گیرد و در حقیقت قبح و زشتی کار را می ریزد. همانگونه که کشتن حیوانات در میان مردم عادی شده و کمترین احساس و نگرانی از دیدن مرگ زجر آور یک گوسفند و گاو به ما دست نمی دهد، کودکی هم که چند بار شاهد کشتن و به دار آویختن فردی باشد، رفته رفته از دیدن اعدام و کشتن انسان ها ناراحت و نگران نیست و چه بسا خود او نیز این خوی و سرشت حیوانی را فر گیرد و در بزرگی مرتک قتل ها شود. چنانکه شکنجه گران و آدم کشان گرداگرد علی خامنه ای از این قماشند.
اگر سوداگران دین اندکی به خداند متعال و به خلقت او باور و اعتقاد داشتند همیشه به خود تلقین می کردند و می گفتند :” ما که نمی توانیم مورچه ای را خلق کنیم و به وجود آوریم، چگونه به خود اجازه می دهیم جان داری مانند انسان را از پای درآوریم؟!.” به گفته دیگر، مگر ما به کی جان دادیم که حالا می خواهیم جان او را بگیریم؟!. از این ها گذشته، تجربه کشورهای غربی و روانشناسی هردو نشان می دهد که در جوامع بدون اعدام، جنایت کمتر و ناچیز تر اتفاق می افتد و خوی و سرشت انسانیت و گذشت به مراتب بالاتر است تا کشورهایی که اعدام را وسیله جلوگیری از تکرار جنایت می دانند.
شریکان جرم در عمل قصاص
بی گمان رژیم های عقب مانده ای که قصاص را عدالت و بخشی از قوانین مجازات خود می دانند، در جنایت قصاص شرکت جسته اند و قاتل به شمار می آیند. هرگونه نقص بدنی از دیگری نیز جرم بزرگی است که به حساب رژیم ضد مردمی اسلامی نوشته می شود. همچنین، خانواده مقتول نیز که با این جنایت یعنی کشتن قاتل موافقت کرده اند، شریک در جنایتند و نمی توان آنان را تبریه نمود.
حتمن شنیده اید که در مراسم اعدام در تاریخ ۲۶ فروردین ۹۳ در شهرستان نور در شمال ایران حادثه پیش بینی نشده ای اتفاق افتادکه برای همیشه عمل ننگین قصاص را به زیر سؤال برد. هنگامی که جوانی به نام بلال به علت قتل جوانی دیگر به نام عبدالله حسینزاده، بالای چوبه دار برده می شد، ناگهان مادر و پدر عبدالله جوان مقتول از لابلای جمعیت خود را به چوبه دار رساندند و با دستان خود طناب دار را از دورگردن بلال پیش از آن که بالا کشیده شود باز کردند و بدو حیات و زندگی دوباره بخشیدند.
این مادر و پدر فهمیده و باگذشت با آن که می توانستند شاهد مرگ قاتل جوان خود باشند، ولی عمل قصاص را وحشیانه و ظالمانه دانستند و حاضر نشدند شریک رژیم اسلامی در این قتل و جنایت باشند. مادر بلال که از کرامت و بزرگ منشی مادر و پدر عبدالله شگفت زده شده بود، به پای او افتاد و بدین وسیله مراتب حقشناسی خود را به اثبات رسانید.
ریشه یابی عامل اصلی جنایت
چنانچه جنایتی رخ دهد باید ریشه یابی نمود تا عامل اصلی انجام آن پژوهش شود. وگرنه چکامه زیبای فارسی بیشتر گویای مجازات امروزی در جهان، و به ویژه کشورخودمان است که می گوید: “گنه کرد در بلخ آهنگری، به شوشتر زدند گردن مسگری!”. بنابراین، هنگامی که جنایتی انجام گرفت، باید به مطالعه و جستجو پرداخت که چه عامل و یا عواملی موجب برانگیختن و واداشتن فرد بدان جنایت شده است؟!. بیشتر نحوه تربیت گذشته فرد، کمبودهای اجتماعی، آموزش نادرست، و دهها عوامل دیگر ممکن است موجب برانگیختن فرد به این جنایت شده باشد.
اینجاست که زندان باید رل و نقش ندامتگاه و تغییر پذیر سیستم فکری یک فرد منحرف را داشته باشد تا توبیخ و گوشمالی او. زندان مرکز تربیت و بازگشت به انسانیت است تا ترویج هرچه بیشتر وحشی گری، قساوت و بی رحمی و پرورش هرچه بیشتر روح جنایت و بی رحمی در یک فرد. زیرا با تغییر فکری و بنیادی یک جنایتکار، می توان از او موجودی پشیمان ولی خیر خواه و جبران کننده ساخت در حالی که با کشتن او کمترین مشکلی سوای افزایش خشونت در جامعه به وجود نخواهد آمد.
انجام نشدن قصاص با پرداخت دیه
گهگاهی می توان خانواده مقتول را با پرداخت دیه بدانان از قصاص منصرف نمود. گرچه این خبر خوبی است و مانع بروز جنایتی دیگر می شود، ولیکن هر ناامنی و پیش آمد غیر قانونی در اجتماع دارای مجازات عمومی است که با در نظرگرفتن مصالح جامعه برعهده قاتل است و باید آن را انجام دهد. بنابراین، گذشت و سرفنظر خانواده مقتول تنها کافی نیست.
از آنچه گذشت:
قصاص و هر نوع اعدام، جنایت در برابر جنایت و یا جنایت در برابر قتل غیر عمد و اشتباه لحظه ای یک فرد است. در هرحال، کشتن، کشتن است و هرکس فردی را از روی عمد و بانقشه قبلی از پای درآورد قاتل است. چه تفاوت می کند کشنده یک فرد عادی باشد و یا ولی فقیه و فرزند جنایتکارش مجتبی. بسیاری از قتل ها بر اثر ندانم کاری و یا اشتباه از یک سوی، و یا از دو سوی صورت می گیرد که عمومن بدون نقشه قبلی و قتل غیر عمدی به شمار می آید. حال، اگر به عنوان قصاص و یا اعدام های دیگر چنین کشنده ای را به قتل رسانیم، ما در حقیقت قاتل اصلی هستیم و نه آن فرد.
برخوردهای لفظی در کوچه و خیابان، دعوای زن و شوهر و بستگان، و صدها زد و خورد دیگر ممکن است به طور ناخواسته منجر به جراحات و قتل یک نفر شود. از آنجا که هیچکدام از این کشتن ها با نقشه و برنامه ریزی قبلی انجام نشده، قتل غیر عمد و قتل به طور اتفاقی و بدشانسی تلقی می شود. مجازات چنین قتلی، در کشورهایی که به اصول اخلاق و تربیت انسان های گمراه و اشتباه کار عقیده دارند، چند سال زندان با آموزش و آگاهی دادن به فرد خطاکار می باشد. زیرا ما انسان ها، به کسی جانی نداده ایم که بتوانیم جان فردی را بگیریم.
داستان خانم ریحانه جباری را همگان می دانیم. دختری که برای دفاع از ناموس و شرف خود به شانه مرد هرزه ای که قصد تجاوز بدو را داشت ضربه کاردی وارد ساخت که منجر به درگذشت او شد. این یک قتل غیر عمد و اتفاقی بوده که در هیچ دادگاه کشورهای با رژیم انسانی مجازاتی سوای چند سال زندانی را نخواهد داشت. ولی حکم آخوند که حکم قصاص است و از بیابان های عربستان دردوران حجر گرفته شده، دستور قتل این دختر بیگناه را می دهد. در این موارد قاتل اصلی رژیم اسلامی است که پای بند هیچگونه معنویت و اخلاق انسانی نیست بلکه در عالم حیوانی و درندگی غوطه ور است.