کمک معنایی از رژیم اسلامی!
نگارنده بدنبال توضیح سره و روانی از منافع ملّی برای خوانندگان بود و مصادیق پرشماری را یافت و نکته بسیار جالب و تأسّف بار این است که برای یافتن منافع ملّی ملت ایران کافی است هر آنچه این حکومت جمهوری اسلامی زیر پا گذاشته است را بررسی نماییم. تاریخ ۳۶ سال گذشته از آن دمی که آیت الله خمینی در هواپیما به خبرنگار گفت :« هیچ!» تا به امروز یک فلسفه و یک بینش را نشان داده است: جهل و هرج و مرج…. در واقع با ایجاد آب گل آلود و بحران سازی ، مناقع ملّی ایران در۳۶ سال گذشته لگدمال شده است.
بنابر این، بهترین راه برای شناسایی و تعریف منافع ملّی این است که ببینیم این رژیم چه چیز را لگدمال کرده است!
چپاول منابع و انحصار تجارت
این رژیم از طرفی هر گوشه از منابع ایران را از جنگل و نفت و مس و کارخانه و حتی خاک کشاورزیش را به فروش گذاشته است و از طرف دیگر در بازرگانی دخالت مستقیم می کند ، چرا که گروهی از رهبران آن همواره از بازاریان و تجار بوده اند. حزب مؤتلفه که از گروههای تروریستی پیش و پس از انقلاب بوده است، قسمت بزرگی از تجارت ایران را بدست گرفته است. با الگوبرداری از مؤتلفه ،امروز اکثر مقامات سیاسی ایران دستی در تجارت دارند و اصولا رژیم جمهوری اسلامی حکومت تجّار است! از رئیس مجلس و رئیس جمهورش تا مرجع تقلید شکر فروش! همگی سیاست و اقتصاد را با چنگ و دندان چسبیده اند.
این انحصار تجارت به جایی رسیده است که گمرک ایران یکی از فاسد ترین و بی قانون ترین ادارات ایران باشد و قسمت بزرگی از بازرگانی ایران بصورت سفید (عبور از گمرک بدون ارزیابی) انجام شود. قسمت بزرگ دیگر هم که در اختیار برادران قاچاقچی است!
با این اوضاع و احوال فقر و فلاکت و بیکاری روز افزون محصول این بی تفاوتی و جنایت اقتصادی است و گریزی هم از آن نیست!
منابع طبیعی و حیات وحش ایران نیز در قهقرا و چپاولی روزانه به یغما می رود. مدیریت نادرست منابع آب و خاک ، کشور ایران را بسوی بحرانی زیست محیطی برده است که صدای آن چند سال دیگر در خواهد آمد!
ایجاد دشمنی میان اقوام(ضربه اول به اتحاد ملی)
اتحاد میان اقوام و احزاب چیزی است که ضامن پایداری و زندگی یک فرهنگ و یک ملّت خواهد بود. بدون همبستگی بین اقوام با زبانها و مذاهب مختلف ، امکان پایداری و ادامه زندگی برای یک ملّیت از بین خواهد رفت.
رژیم جمهوری اسلامی با رسمی کردن مذهب شیعه دوازدهی و محدود کردن زندگی برای دیگر مذاهب ،به ایجاد تنش ودرگیری میان گروههای مختلف مذهبی پرداخت.
در طول سده های اخیر مردم ایران براحتی در دام دستورات ملایان افتادند و به هموطنان یهودی ، بهایی و حتی هم کیشان سنّی و دراویش که در اصول دین و شهادتین مشترک بودند، هجوم بردند. مصادره اموال کمترین ضربه ای بود که ممکن بود به ایشان بخورد! گروه زیادی بی دلیل مشخص اعدام شدند.
هجوم مردم نادان به خانه و کاشانه هم میهنان بهائی و گروهی از اهل تسنّن در آغاز انقلاب شوم اسلامی تنها ادامه همان راه سیاه آخوند بود که از آن روز رنگ رسمی و دولتی هم بخود گرفت؛ اعدام گروهی از هم میهنان بهائی در شیراز که شامل یک دختر ۱۶ ساله هم می شد لکّه ننگی بر پیشانی مردم ایران است.این افراد را وادار کردن که مسلمان شوند و ایشان نپذیرفتند و گفتند که به آیین بهایی معتقدند؛ همین به اعدام آنان انجامید!
این رژیم علاوه بر ایجاد دشمنی میان پیروان مذاهب مختلف، بین اقوام مختلف هم دشمنی آفریده است. تبعیض و اختلاف طبقاتی ایجاد شده ناشی از تمرکز قدرت در تهران باعث شده است که گروهی از مردم امروز ایران “فارس ستیز شوند ” و به هویّت چند هزارساله خود توهین نمایند! گروهی دیگر عرب ستیز شوند و در کوی و برزن به اعراب توهین و فحاشی نمایند و مانند اینها.
حقیقت انکار ناپذیر این است که تمدن ایران از ژمان هخامنشیان بنام پارس بوده است،ولی این واژه به معنای فارسی زبان نیست. فارسی دری زبانی است که تنها هزار سال در ایران پیشینه دارد و از دولت سامانیان (تاجیکستان امروزین) به دیگر مناطق ایران راه یافته است.فارسی دری زبانی است که در هزار سال گذشته هزاران کتاب و سند بدان نگاشته شده است. زبان رسمی پادشاهان ترک از سلطان محمود و تیمور گرفته تا صفویه و قاجار و حتی زبان رسمی سلجوقان ترکیه که بعدها نامشان عثمانی گردید فارسی دری بوده است.
توهین به عرب ، توهین به فارس ، به تورک ، به کورد و به سنّی و مانند اینها چیزی جز نادانی و کم دانشی نیست! این اقوام هزاران سال است که در کنار هم بوده اند و زبان و فرهنگ آنها در ایران وارد شده است.
ایجاد اختلاف بین احزاب سیاسی و نابودی آنها
داستان خنده داری که در تاریخ انقلاب آشکارا می توان دید این است که خمینی مردم را به اتحاد و همدلی دعوت می کند ! این در حالی است که در آن دوران مطابق رهبری خمینی ، برادر ، برادر را می کشت و پدر فرزندش را اعدام کرد!
مردم را به آنچنان فریب و شستشوی مغزی رسانیده بودند که گروههای سیاسی مختلف بجای گفتگو برای رسیدن به آینده ای روشن و آزاد، بروی یکدیگر اسلحه کشیدند و این چیزی بود که آخوند می خواست! گروههایی که در گذشته ناشایسته دست به تفنگ برده بودند و برای سقوط شاه مسلّح شده بودن ، ناگهان همان اسلحه را بسوی یکدیگر گرفتند.
مجاهدین خلق بزرگترین این گروههاست که در ایجاد انقلاب و خرابکاریهای پیش از انقلاب نقش عمده را داشت ولی خمینی آرام آرام آنان را اعدام کرد و ایشان ناگهان خود را مسلّح در برابر ملّت ایران دیدند! آن خلقی هم که دم از ایشان می زندند معلوم نشد کی بود و کجا رفت!
سران رژیم ایران از سال ۱۳۶۲ که حرب توذه را با اعدامهای گروهی در هم شکستند دیگر یکّه تاز ایران بوده اند و تنها در میان خود ملّایان ممکن است گروههای بسیار آبکی و سرکاری مانند روحانیون مبارز و یا روحانیت مبارز پدید آید.
احزاب حقیقی از ایران رفتند و بسیاری رهبرانشان هم اعدام و یا ترور شدند. ایران امروز حزب واقعی ندارد و گروههایی مانند “کارگزاران” و یا “مشارکت” و یا فلان و بهمان ،تنها پیش از انتخابات مانند قارچ سبز می شوند و یک سره شعارهایی بر اساس منافع ملّی می دهند و گروهی از مردم را آماده سواری دادن می نمایند، تا در نهایت سواری خود را در روز انتخابات از مردم بگیرند و پس از آن ناگهان ناپدید می شوند! انگار نه انگار که اصلا حزبی بوده و تشکیلاتی!
ضربه به فرهنگ و هویّت ایرانی
فرهنگ ایران هویّت اصلی اوست. ایرانی بودن یک قوم نیست، یک زبان نیست، یک مذهب نیست. پیش از آغاز امپراتوری هخامنشیان اقوام و زبانها و مذاهب گوناگون در ایران بوده اند. ایرانیان هر گوشه از فرهنگ خود را از قومیّتی گرفته اند.واژه ی ایران اشاره به قوم خاصی نیست و نمی توان مکانی در خاور میانه را یافت که فقط آن ایران باشد! کشور ایران در طول تاریخ به مناطقی از افغانستان و خراسان بزرگ تا مرز ترکیه و ارمنستان گفته شده است. امّا رفتار یکسویه و متعصبانه رژیم ایران به از بین رفتن زبانها و فرهنگهای بومی انجامیده است. بی توجهی به استانهای مرزنشین یک امر طبیعی نیست و به نظر نگارنده کاملاً عمدی است. بلوچ و ترکمن و کرد و لر و گیلک و آذری و غیره همواره فرهنگ خاص خود، زبان خاص خود و عقاید خاص خویش را داشته اند ولی بی توجهی ملایان به فرهنگ بومی و هنر و موسیقی نواحی ضربه ای بزرگ به فرهنگ ایران است.
بجای اینکه گویشهای مختلف و شیرین ایرانی به دانش آموزان آموخته شود در ۱۲ سال آموزش قرآن و دین و عربی ، عمر کودکان ایرانی تلف می شود. شدّت نفرت مردم ایران از آموزش اجباری قرآن و عربی را می توان از آنجا دید که با وجود ۷ سال آموزش قرآن و عربی، تقریبا کسی در ایران نداریم که از مدرسه عربی و قرآن فرا گرفته باشد! اما این شوربختی کودکان ماست که عمر گرانمایه شان را به قرآن و عربی اجباری گذرانده اند ، در حالیکه موسیقی و شعر و نگارزنی و فرش بافی در ایران رو به فراموشی است. رقص و موسیقی محلّی ایران که قسمت بزرگی از هویّت ایرانی اقوام است ، امروز تنها در بایگانی و نوارها یافت می شود و گسست فرهنگی بزرگی روی داده است که نسلهای آینده هویّت فرهنگی و قومی خویش را پیدا نخواهند کرد.
آزادیهای فردی و اجتماعی
شادی که ممنوع است! آب بازی هم که زندان دارد! روزنامه نویسی هم که به اعدام ختم می شود! براستی مشکل این رژیم با چه گوشه ای از منافع ملّت است؟ حقوق بشر!
آری حقوق بشر اگرچه یک امر کلّی و بدیهی برای دنیای امروز است ولی رژیمهای خودکامه که همواره فساد و خیانت خود را در سایه خفقان پنهان نموده اند، از حقوق بشر و آزادی های فردی و اجتماعی هراسان هستند! می ترسند مردم براش شادی بیایند بیرون و ناگهان انقلاب شود! رژیمی که از بیرون آمدن مردم برای شادی می ترسد،مجبور است که آزادیهای فردی و اجتماعی را محدود نماید.
احکام غیر انسانی اسلامی که بجای خود، این رژیم براحتی برای هرکسی جرم محاربه و مفسد فی الارض می برد و در سه سوت اعدامش می نماید!گروه بزرگی از سرمایه های فرهنگی و خادمان به ایران در آغاز انقلاب یا اعدام شدند و یا فرار کردند و این فرار هنوز ادامه دارد!
همان گونه که در ابتدا گفتیم، ماهیّت این رژیم برای چپاول و فروش منابع زیرزمینی ایران است.بنابر این جوّ سنگین اختناق و اعدام برای پوشش این خیانتها و دزدیها همواره لازم است. و چه بهتر که برای ملّت خرافاتی هدف این اعدامها در راه رضای خدا اعلام شود!
بی آبرویی در مجامع بین الملل
در پایان، درباره دردی که ناشی از بی سیاستی ملایان است سخن می گوییم….آبروی یک ملت در مجامع بین المللی یکی از منافع ملّی است که در پیشرفت آن ملّت کمک بسیار دارد. امنیت مرزهای بین المللی و داشتن تریبون وشنونده در جهان برای یک ملّت افتخاری است. همچنین داشتن دوست و همراه در بین کشورهای جهان ،هر قدر که بیشتر باشد برای منافع اقتصادی و سیاسی آن ملّت بهتر است.
لازم به ذکر نیست که رژیم ایران بیشترین ضربه را در ۳۶ سال گذشته به آبرو و عزّت ملّت ایران در مجامع بین الملل زده است و نه پاسپورت ایرانی آبرویی دارد و نه گردشگران رغبتی به گردش در ایران زیبا و باستانی رادارند.