سرآغاز:
ملت هایی که با یکدیگر همدردی و اتحاد داشته اند، همیشه و در هرگذر تاریخ و در برابر هرگونه تجاوز و یورشی ایستادگی و از خود دفاع نمودند و جاودانه زندگی می کنند. در این میان رومان ها، انگلیسی ها، فرانسوی ها و شماری دیگر از کشورهای اروپایی نمونه زنده اند.ولی ملت های سربه زیر، آرام و تسلیم بشو مانند ایران و هندوستان که همواره تفرقه و خودکامگی در میان مردم رواج داشته و نتوانسته اند در لحظات حساس تاریخی از خود دفاع کنند مورد تجاوز و زورگویی قرار گرفتند و بسیاری از موقعیت های اجتماعی و حتی یک پارچگی خود را از دست دادند.
مردم ایران در بیشتر دوران تاریخ بازنده بوده اند زیرا روح تکروی، خود بهتر و بزرگ بینی، در آنان وجود داشته، و همواره مرگ را برای همسایه می دانند و حاضر نبوده اند در کنار همدیگر بایستند و خود را اندکی سپر بلا قرار دهند. مثال؛” پشه چه پر شد بزند پیل را” نمونه زنده ای از پایداری و همبستگی ملت های سرزنده و پیروز در تاریخ است.
ملت فرانسه جاودانه تاریخند
آنان که به روحیه و آزادمنشی فرانسوی ها آشنایی دارند به خوبی می دانند که این ملت در کنار نا به سامانی ها، زورگویی ها، قوانین ناجور و برخلاف خواست آنان و میهنشان همواره در کنار هم ایستاده و از هم پشتیبانی نمودند. اگر لایحه ناپسند مردمی در پارلمان آن کشور مطرح شود، یا وزیر و نماینده ای سخن ضد ملی و ناجوری بر زبان آرد بی درنگ خیابان های پاریس و شهرهای دیگر از سیل اعتراضات مردم از هر گروهی انباشته می شود و دولت را وادار می سازد تا حرف خود را پس بگیرد.
اعتراض میلیونی مردم
به دنبال جنایات بی شرمانه پیروان اسلام ناب محمدی و کشتار ۱۳ تن از هنرمندان کارتونیست و پلیس فرانسوی جمعیتی نزدیک به ۵ میلیون در اعتراض و ابراز خشم و نفرت خود نسبت به خرافات گرایان اسلامی برای چند روز خیابان های پاریس را به اشغال خود در آوردند. تا جایی که این وحدت و همآهنگی بیشتر کشورهای اروپایی مانند آلمان، هلند، بلژیک را در بر گرفت. این همبستگی کم نظیر و تاریخی درس بزرگی است برای ملت های زبون و توی سری خور که گوسفند وار خود را تسلیم گرگهای وحشی می کنند و همیشه در زیر چکمه های اسبان متجاوزین له و لورد می شوند.
آیا لیاقت ما ایرانیان رهبری یک مشت آخوند زنباره و جنایکتار است؟. به راستی آیا ما سزاوار بهتر از اینها هستیم؟. ۳۵ سال است که این گروه از خدا بی خبر همه گونه جنایت کردند، و مملکت را غارت نمودند. آیا بازهم سزاور بود که ما به خیابان آییم و این رژیم کشتارگر را تأیید کنیم؟.
شرم و سرافکندگی برای ما
ما ملت از هم گسیخته، تکرو، و خودباخته، گوسفند وار از گذشته تا کنون کشور و هم نوعان خود را بی دفاع گذاشتیم و دشمن را بر جان، مال، و ناموس خود چیره و برتر ساختیم. تکروی و بی اعتنایی به ظلم و جوری که بر دیگران وارد شده، نخست آنان را به خاک و خاکستر کشانده سپس به سراغ خودمان آمده است.
بیگمان نسل از ۲۵ تا ۵۰ ساله ایران که اندکی پیش و پس از این انقلاب شوم و سیاه پای به جهان گذاشته و نخواستند در برابر جنایت های بیشمار و غارتگری های این رژیم ضد بشر ایستادگی کنند به دنبال نیاکانمان به این کشور و هم میهنان خود خیانت کرده ، و لکه سیاهی در تاریخ به جای خواهند گذاشت.
ایکاش اندکی همبستگی و غرور ملی فرانسوی در رگ و ریشه ما بود که در مدت ۳۶ سال شاهد صدها جنایات بیشمار این رژیم خونخواریم و کشورمان با شتاب به سوی قهقرا و ویرانی فرو می رود کمی ایستادگی می کردیم و ننگ و دشنام تاریخی به جای نمی گذاشتیم.
گناه نابخشودنی ما
از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ که ما آخوند جلپشت جنایتکار را بر سرنوشت خود و کشورمان سوار کردیم و هر روز و هر هفته شاهد جنایت های بیشمار آنان بودیم، بازهم از روی کمال نادانی و بی خردی در مجالس آخوند شرکت نموده و به مزدوران آنان برای نمایندگی مجلس و به اصطلاح ریاست جمهوری رأی دادیم. هرچند سال با تکرار این بی خردی، بر عمر و بقای رژیم افزودیم.
ما چه موقعیت هایی را از دست دادیم؟
چنانچه ما باخردمندی در برابر جنایت های نخستین این رژیم ایستادگی کرده بودیم، یا رژیم روش خود راتغییر می داد و یا از میان می رفت و ملت و کشور ما به آزادی و دموکراسی مورد خواست خود می رسید. در هرحال، کوتاهی و تکروی ما موجب گردید که موقعیت های بیشمار تاریخی، سیاسی، فرهنگی، و اقتصادی را از دست داده و از مسیر و گذر تاریخ به کناری پرتاب شویم و از دور پیشرفت جهانی باز مانیم.
گوسفندان با سکوت و بی تفاوتی و جدابودن از هم، هرگونه امکان دفاع را در برابر گرگ و جانوران دیگر از دست داده، و طعمه آنان می شوند. همانگونه که ملت آرام، سربه زیر، و تکرو ایران در سرتاسر تاریخ قربانی و شکار گرگ صفتان تازی و تازی نما شده اند.
در این جا به چند نمونه از این موقعیت ها اشاره می شود:
۱- با وجود ایرانی آزاد، آباد، و مستقل کشورهاو ماطق جداشده از ایران که با ما در یک حوزه تاریخی و فرهنگی به شمار می آیند همانگونه که آلمان شرقی به آلمان غربی پیوست می توانستند با ما یکی شده و در جهان کشوری بزرگ و نمونه ایجاد کنند.
۲- عقب افتادگی ۳۶ سال گذشته از صحنه تاریخ جهانی و ویرانی کشور نمونه دیگر اشتباه و کوتاهی ما به ویژه جوانان است.
۳- سرپوش گذاشتن بر روی تاریخ پرافتخار گذشته ایران، اشاعه و توسعه فرهنگ تازی گری و خرافات و افکار چندش آور مذهبی نمونه دیگر کوتاهی و ناتوانی ما است.
۴- نسل سوخته و نسل به هرز رفته جوانان و افراد میان سالی هستند که به جای خیزش و روبرویی با رژیم و داشتن اتحاد و همبستگی بایکدیگر، سر به گریبان فرو برده، خود را تسلیم الکل، دود نموده نه تنها رسالت تاریخی خود را به انجام نرساندند و کشور را همچنان درچنگال دزدان و غارتگران گذاشتند بلکه نسل خود را سوزانده و نابود ساختند.
در این ویدیو آقای محمد نوریزاد، خامنه ای جنایتکار را پند و اندرز می دهد تا از یک جنایتکار و قاتل هزاران نفر و غارتگر بزرگ، فردی فرهیخته و بنام در تاریخ به وجود آورد. از آنجا که توبه گرگ مرگ است، در خامنه ای جنایتکار نیز تغییری پدید نمی آید. من نگارنده برخلاف آقای دکتر نوریزاد بر این باورم که خامنه ای بسیار ناچیز و ناتوان، و همان آخوند ۵ تومانی است و هرگز هم از آن حد بالاتر نخواهد رفت. پس گناهکار اصلی ملت به خواب رفته و ناآگاه ایران است که تفنگ به دست بچه داده و آخوند پلشت بی سر و پا و زنباره غارتگر را بر سرنوشتمان سوار ساختند. عاری اینها همگی از اشتباه و کوتاهی خودمان است!!!!.
سخنرانی محمد نوریزاد
آقای محمد نوریزاد که با شجاعت و دلیری در ایران حقایق جنایات و غارتگری های رژیم را بر زبان می آورد و گروه زیادی را همراه و هم صدای خود کرده است، به تازگی در ویدیویی سخنانی خطاب به علی خامنه ضبط و پخش نموده است. در این ویدیو او خامنه ای را پس از برشمردن شماری از جنایاتش، از وی خواسته را روش انسانی در پیش گیرد، و دست از جنایت و غارتگری خود بردارد. البته بدیهی است که هیچ دیکتاتور و جنایتکاری گوش شنوا نداشته و هرگز از راه کج و نادرست خود باز نمی گردد. به گفته ای: “توبه گرگ مرگ است”.
نکته آخر
آقای محمد نوریزاد ضمن شماتت و سرزنش کردن خامنه ای از ابعاد جنایات و غارتگری هایش، او را پند و اندرز می دهد تا از جنایت و وحشیگری دست برداشته و روش انسانیت در پیش گیرد تا در تاریخ سربلند و زنده نام شناخته شود. با توجه به این یادواره پارسی: “نرود میخ آهنین برسنگ” اینگونه پند و اندرز را باید بی اثر و بی نتیجه دانست.
من نگارنده برخلاف آقای نوریزاد، علی خامنه ای را گناهکار و مقصر اصلی نمی دانم. زیرا علی خامنه ای از نظر تاریخی یک آخوند ۵ تومانی بیش نیست و هرگز ارزش بیشتری هم نداشته و نخواهد داشت. مقصر و گناهکار اصلی نسل از ۲۵ ساله تا ۵۰ ساله ایرانند که اسلحه به دست فرومایگان داده، سالیان زیادی جور و ستم و جنایات این رژیم خون آشام را گوسفند وار دیدند، نظاره کردند و خم به ابرو نیاوردند. جنایاتی که هرهفته و هرماه مانند قتل عام ۱۳ سیزده هنرمند کارتونیست و پلیس فرانسه ملت آن کشور را به پا و اعتراض در آورد و جهانی را تکان داد. ولیکن زنان و مردان جوانان ما بدون همبستیگی و همکاری بایکدیگر،آنان را نادیده گرفتند.ن