ما در عمل آزادیخواه نیستیم!
ما ایرانیان مردمی هستیم که در رویاها از آزادی و برابری بسیار دم می زنیم. آنچنان از برابری انسانها می گوییم ، گویی که دکترای جامعه شناسی داریم اما ما مردمی هستیم که خویشتن خویش را نشناخته ایم. از آزادی زنان دم می زنیم ولی به زنان در خانواده خود ستم روا می داریم و آزادی زنان را یرای دیگری می خواهیم! دم از برابری انسانها می زنیم ولی در برابر هموطن بهایی و یا کلیمی متفاوت برخورد می کنیم! دم از برابری نژادی می زنیم ولی با دیدن هموطنان سیاهپوست جنوبی و یا زردپوست شرقی با آنها به گونه ای متفاوت از افراد شبیه به خود برخورد می کنیم!.
براستی ما ملتی مشکلدار هستیم! روانشناس و جامعه شناس در جامعه ما کم نیستند ولی چندان هم بکار مشغول نیستند چرا که ما حاضر به باور کردن مشکلات فردی و اجتماعی خویش نیستیم! این که آمار مراجعه و مشاوره روانی در ایران از کشورهای غربی کمتر باشد ، نشانه سلامت روانی جامعه ما نیست! چرا که صفحه حوادث جراید چیز دیگری می گوید و تنها یک روز گذر از کوچه و خیابانهای تهران کافیست که میزان مشکلات روحی ما را نشان دهد! صدای بلند و قیل و قال و تنش در کلام و احوال ما بر هیچ بیننده ای پوشیده نیست! اما اینکه باور به این مشکل در خویشتن خویش نداریم و انتقاد را فقط برای همسایه می دانیم خود داستان دیگریست!
چرا خود شناسی نداریم؟
ما منتقد موجودیت بالفعل خود هستیم. از خودی انتقاد می نماییم که در دیگری می بینیم، غافل از این که خود ما هم گرفتار منم منم و استبداد رأییم. حاضر به شنیدن انتقاد نیستیم. دیواری از مقدسات برای خود ساخته ایم که این دیوار شیشه ای با تلنگری می شکند و ما را عصبی می کند. کار را بجایی رسانده ایم که گاهی شغل و حرفه خود را مقدس نامیده ایم! مقدسی وجود ندارد! هر انسانی را وظیفه ایست و جایگاهی. نمی توان این جایگاه صنفی را مقدس نامید. حتی اگر جایگاه جناب والای رهبر و شاه باشد!.
ما مقدس نداریم دوستان! نه گاو مقدس ، نه سرزمین مقدس و نه شغل مقدس. هر چیزی را می توان نقد کرد. حتی می توان مسخره کرد که باز هم نوعی انتقاد است . بقول معروف آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟. نقد خوب و نقد بد فرقی ندارد. قضاوت درباره نقد را باید به عهده افکار عمومی گذاشت. خود شناسی اگر داشته باشیم، به درستی و پارسایی خود اگر معتقد باشیم هرگز نگران نقد دیگران نخواهیم بود. حتی اگر توهین بما تلقی شود.
ماجرای سریال مهران مدیری و ظرفیت پایین نقد در ایران
این پیشگفتار را عرض کنم که ما کاری به شخص مهران مدیری و کارنامه اش نداریم ، بلکه موضوع بر سر بازخورد جامعه کم ظرفیت ایران نسبت به نقد است.از مردم ایران بپرسید ، نارضایی عمومی از جامعه پزشکی ایران مخصوصاً گروه پزشکان متخصص کاملاً واضح است. پزشکان متخصصی که تا ابد طلب ۲۰ سال تحصیل خود را از مردم دارند و منتش را بر مردم می گذارند. گویی که آن همه متخصصین مشاغل دیگر درس نخوانده اند.
گویی اساتید و بزرگان علوم پایه که با کمترین چشم داشتی سالها درس خوانده اند ، هیچ هستند. غرور کاذبی جامعه پزشکان را فرا گرفته است که حتی صدای پرستاران را نیز در آورده! توهین و تحقیر بیمار و حتی کارکنان بیمارستان توسط پزشکان چیز عادی است که کسی را متعجب نمی کند! از آغاز ورود به بیمارستان گویی که مقامات دوران قاجار با القاب و آب و تاب همان قاجار را می بینی! “جناب آقای دکتر فلانی ” ، مقام عظمای ولایت، سرتیپ سردار فلانی ، اعلا حضرت همایونی! ببندید این حجره ریا را و بشکنید کاسه و کوزه را! بیمارستان محل انسانیت است و نه فخر فروشی. مقام انسانیت و خدمت به انسانیت را باید در بیمارستان دید والسلام!
همواره در سریالها از اصناف مختلف نقدهایی شده است، نقد کارمندان از آغاز انقلاب وجود داشت. یادم هست که از کارمندان هم بعنوان رشوه بگیر و هم بعنوان کم کار و هم بعنوان علّاف کننده ارباب رجوع در رادیو و تلویزیون نقد می شد. نقد هفتگی منوچهر نوذری و همراهانش را در صبح جمعه با شما همه بخاطر دارند. اما کسی چندان نگران نقد صنف کم حاشیه و کم درآمد کارمند نیست و نبوده است! اما صنف ثروتمند و پر ادعای پزشکان متخصص همواره از نقد ترسیده اند و سعی در پاک کردن صورت مساله را دارند.
پاک کردن صورت مسأله؛ چرا ؟
پرسشی که از گروه پزشکان داریم این است که : آیا باندازه قشر معلم و نظامی در مناطق دور افتاده و محروم حضور داشته اید؟. چرا در مناطق مرزی با بیمارستان و درمانگاه فاقد پزشک روبرو هستیم؟. چرا با وجود ۸۰۰۰ پزشک بیکار ، کسی حاضر به رفتن به شهرهای کوچک نمی شود؟. از گروه پزشکان متخصص می پرسیم :” براستی روزی ۸ تا ۱۰ عمل ؟” چاقویتان کند نشود ، برج سازیتان پاینده. این کاسبی میلیاردی که راه انداخنه اید با تعدد عمل جراحی می تواند به مرگ بیماران در اثر اشتباه شما بیانجامد!
جه لزومی دارد که روزی ۸ تا ۱۰ عمل را شما انجام دهید؟. آیا حرص و طمع در این تعدد عمل روزانه موثر نیست؟. اسم خدمت و انسان دوستی را نیاورید که حال نگارنده را بد می کند! تهوع آور است! در عید نوروز چرا ناگهان انسان دوستی تان تعطیل می شود؟ این چه خدمت به خلقی است که برای یافتن یک پزشک متخصص در طول نوروز باید با اجنه قول و قرار گذاشت؟ پس اسم خدمت به خلق را نیاورید و حال ما را بیش از این خراب نفرمایید.
لزوم فرهنگ سازی و فضای باز انتقاد
جامعه ای که نقد پذیر نباشد. اجتماعی که نتواند صدای مخالف را بشنود بالاخره سقوط خواهد کرد. انسانیت ما در جای جای ایران رخت بر بسته است چرا که ما کوچک ترین نقدها را هم نپذیرفتیم. اگر اعتراض می کنیم که چرا مطبوعات آزاد نیست و نبوده ، اگر از خامنه ای و شاه بعنوان حاکمان مستبد و نقد ناپذیر یاد می کنیم، خود نیز نباید مستبدان کوچک و نقد ناپذیر باشیم. خود شکنی آغاز بزرگ شدن است.
گاهی گمان می برم که در ایران ۷۵ میلیون شاه کوچک وجود دارد! مستبد و خود خواه! نقد ناپذیر. کم توان و تنها! تنها از این بابت که توان کار گروهی را نداریم! در وززش هم بیشتر مواقع در ورزش انفرادی موفقیم. همه کارمان با زور و استبداد است و نه با عقل و هوش حتی ورزشمان! کمتر می توان فکر و کار گروهی در ورزش ایران یافت و بیشتر می توان زور بازو یا کار فردی را مشاهده کرد! این عیب ماست که نمی توانیم گروه شویم! نمی توانیم کارخانه موفقی را ۱۰ سال نگه داریم!.این عیب ماست که همزمان با کره جنوبی کارخانه خودرو و وسایل منزل زدیم ولی نتوانستیم آن را توسعه دهیم و به سود دهی برسانیم. چرا که تک تک ما از آبدارچی تا مدیر کارخانه ، نقد پذیر نبودیم و قدر موقعیت ها و گوشزد منتقدان را ندانستیم.
دولت دوران احمدی نژاد فاسد ترین دولت از نظر اقتصادی بود و روی همگی دولتهای فاسد منطقه را سفید کرد! بیش از ۱۰۰ میلیار دلار ناپدید شد و حدود ۶۰۰ میلیارد هم به هدر رفت و سوخت! این بی سیاستی و مدیریت غلط چیزی نبود بجز نتیجه بسته شدن فضای نقد و مطبوعات آزاد. افشاگری و نقد که نباشد ، فساد و چپاول خواهد آمد و دیدیم که سنگین ترین تاراج منابع مالی تاریخ ایران بوقوع پیوست. نبود فضای نقد و پرسش بود که این قهقرا را بوجود آورد.
از طرفی نباید شغلی و صنفی را مقدس شمرد. هیچ شغلی و هیچ صنفی مقدس نیست. همه باید نقد شوند و از پرسش شدن بهراسند. همه باید پاسخگوی مشکلات و نقدها باشند چرا که گاهی ما مو را دیده ایم و نقّاد پیچش مو را !