پیش گفتار:
شماری از مردان بزرگ میهن دوست و مردمی بوده اند که در گوشه کنار ایران می زیستند و یا زندگی می کنند که ما از آنان بی خبریم و یا آن که از کنارشان گذشته و توجه و اعتنایی به فداکاری و از خود گذشتگی و مردمی آنان نمی کنیم. چه انسان های وارسته و بزرگی که برای رفاه ما یا فرزندانمان جان باختند و یا در سیاهچال های ولایت فقیه در حال شکنجه اند.
و چه بسا افراد فراوانی وجود دارند که لقمه را از دهان خود گرفته و بینوا و نیازمندی را دلشاد و امیدوار می سازند. یا در راه رفاه و آسایش آنان و تحصیل و کاریابی فرزندانشان بدون هرگونه تظاهر و خودنمایی تلاش فراوان دارند و ما از آنان غافلیم و قدر و منزلت و ارزش والای آنان را یا درک نمی کنیم و یادر برابرشان بی تفاوتیم. هوش و حافظه من اجازه نمی دهد که این فرشتگان بی مدعا و انسانی را به شما معرفی کنم. تنها چند نام به خاطرم رسید که در این جا یادآور می شوم: صمد بهرنگی، فرزاد کمانگر، نسرین ستوده، و قهرمان امروز ما، مرد بزرگ و میهنی و خدمتگذار عشایر محروم و ستمدیده ایران زنده یاد محمد بهمن بیگی می باشد.
رمز توفیق، کتابی که به دستم رسید
یکی از دوستان من به تازگی از ایران چند کتاب برای من فرستاده است که در میان آنها کتابی است بنام: “ رمز توفیق یا نگاهی به رمز و راز موفقیت و محبوبیت محمد بهمن بیگی” نوشته مراد حاصل نادری دره شوری. با آن که نگارنده در گذشته با نام و خدمات این راد مرد بزرگ ایرانی اندکی آشنا بودم، ولیکن خواندن این کتاب که با قلمی شیوا و دلنشین نوشته شده مرا به شدت تکان داد و مجذوب خود نمود. از این روی، نگارنده دریغ از آن دیدم که از آن مرد بزرگ ایرانی نام نبرده باشم و خوانندگان عزیز و گرامی امان را در جریان نگذارم.
دیباچه کتاب از نویسنده آن
مراد حاصل نادری دره شوری نویسنده توانا و چیره دستی که گنجینه ای از خدمات، فداکاری، شگفتی های شخصیت بزرگ و تاریخ ماندنی محمد بهمن بیگی را با قلمی دلچسب و شیوا به نگارش در آورده در بخش سرآغاز آن در باره محمد بهمن بیگی آن انسان وارسته و بزرگ چنین می گوید:
“ چهره گیرا، کلام غرا، سیمای دوست داشتنی، قیافه جذاب، لباس مرتب، و شخصیت بارز بهمن بیگی در روح ق جانم حک شده و همه چون تصاویر سینمایی جلوی چشمانم رژه می روند.”
“ احساس دین می کنم در برابر کسی که به من زندگی داد. زنده بودم، اما به من زندگانی بخشید، به خودم، به فرزندانم و نسل های آینده ام. بدهکار ممنونم در برابر کسی که نجات داد زندگی فامیلم، تیره ام، طایفه ام، ایلم و همنوعانم را از جهل و بیسوادی، از تاریکی و بی پناهی.”
“به آسانی مدیونم که چوب شبانی را از دست من و امثال من گرفت و به جای آن انگشتانم را با قلم آشنا کرد تا بخوانم و بنویسم. شاد باشم، فریاد بکشم، فریادی که پژواکسش در کمر کش کوه ها شنیده شود. از پشت حصار کوه ها و دشت ها، دیوار تل و تپه ها سر برافرازم. مظاهر شهر را ببینم و تمدن را نظاره گر باشم. او توصیه کرد که فریب ظواهر و عشوه گر شهر و مدنیت را نخورم. نخوردم.”
“مدیونم به شخصیتی که به من راه و رسمی آموخت که بتوانم شهامت و شجاعت، غیرت و استقامت، سپاس و صداقت و محبت و شفقت ایلی را با سواد و دانش، رفاه و آسایش، امکانات و آرامش شهری در آمیزم.”
مراد حاصل نادری دره شوری نویسنده توانای این کتاب در جای دیگر می گوید: “ محمد بهمن بیگی در ردیف سرآمدان نیک اندیش و عاشق جای دارد که جامعه عشایر ایران را در برهه ای از تاریخ پر تلاطم خویش از جه و بی سوادی، فقر و بی قراری، به سوی نور دانش و مکنت و آرامش سوق داد.”
زنده یاد محمد بهمن بیگی که بود؟
محمد بهمن بیگی خود می گوید:” من فردی از ایل قشقایی هستم. ۹۰ سال پیش از این فر یک چسدر سیاه در فاصله بین شهرک های فیروز آباد و خنج در قشلاق طایفه مان به دنیا آمدم. پدرم در ۷ یا ۸ سالگی برایم یک معلم که اهل شهرضا بود به خانه ما آورد و یکی دوسال پیش او درس خواندم. در همان زمان یعنی در حدود ۹ تا ۱۱ سالگی من، ایل ما با دولت گرفتار جنگ شد… پدر من هم در این جنگ سهمی داشت… دولت سرکردگان ایل از جمله پدر من را دستگیر و به تهران تبعید کرد.”… در مدت ۱۱ سال تبعید پدرم در سال ۱۳۲۱ لیسانس حقوقم را گرفتم.”
شماری از کارهای ارزنده محمد بهمن بیگی
علی شجاعی در کتاب خود می نویسد: “ در سال ۱۳۳۰ نخستین مدرسه سیار عشایری را بنا نهاد… سال ۱۳۳۶ دانشسرای عشایری را تأسیس نمود و در ۲۲ دوره یک ساله معلم تربیت نمود. معلمینی کارآمد، سازگار با شرایط زندگی ایلی و سرشار از انگیزه عشق و علاقه به آموزش”
در سال ۱۳۴۶ دبیرستان شبانه روزی عشایری شیراز را برای فراهم آوردن شرایط ادامه تحصیل در دوره ی راهنمایی و دبیرستان برای فرزندان عشایر برپا نمود.
تأسیس مدارس راهنمایی عشایری در سال ۱۳۵۲، دانشسرای راهنمایی تحصیلی سال ۱۳۵۶، مرکز آموزش فنی و حرفه ای دختران (قالی بافی) سال ۱۳۴۹، مرکز آموزش حرفه ای پسران سال ۱۳۵۱، مؤسسه تربیت مامای عشایر سال ۱۳۵۲، مرکز آموزش روستا پزشک و دامپزشک سال ۱۳۵۴ و مجتمع آموزشی صنعتی آب باریک شیراز به مساحت ۲۰۰ هکتار در کیلومتر ۲۲ جاده شیراز- اصفهان، از دیگر خدمات ارزنده بهمن بیگی است.”
پیامد خدمات ارزنده بهمن بیگی
“ حاصل این اقدامات، تربیت ۱۰،۰۰۰ معلم، ۳۶۰ دختر آموزش دیده حرفه ی قالی بافی، ۵۰۰ پسر آشنا به مشاغل حرفه ای و فنی، ۱۱۷ مامای عشایری، ۹۰ روستاپزشک و ۳۰ دامپزشک بود.”
“ هزاران کودک ایلی از دبیرستان عشایری راهی بهترین رشته های دانشگاههای معتبر شدند و هم اکنون به عنوان پزشکانی حاذق، مهندسینی توانمند، مدیرانی لایق، قضاتی شرافتمند، اساتیدی مجرب… در اقصی نقاط کشور و خارج از کشور مشغول خدمتگزاری هستند.
باسربلندی می توان گفت؛ با تلاش های بهمن بیگی حدود یک میلیون نفر به نعمت سواد و دانش دست یافتند. اما عشق زبانه کش بهمن بیگی با جذبه شخصی و انسان دوستی او در آمیخت و انسان های عاشقی چون خودش را برای عشایر و جامعه ایران به ارمغان آورد که جنبه معنوی آن را هیچ محکی قدرت سنجش ندارد و هیچ مقیاسی را توان اندازه گیری آن نیست.”
جهانگیر شهبازی معاون آموزشی بهمن بیگی می گوید: “بهمن بیگی خودش عاشق، پرتلاش، فداکار و انسان دوست بود که از همراهانش، عشق و محبت، از خود گذشتگی و همت انتظار داشت.
نگارنده مقاله
من هرگز کتابی به این زیبایی، پرمحتوا و سرشار ازعشق و محبت انسان بزرگی چون محمد بهمن بیگی ندیده و نخوانده ام. کتابی از شوق و علاقه انسانی حکایت می کند که کمتر نظیر او را در تاریخ خود دیده ایم. انسان بزرگی که با دست خالی ولیکن قلبی مالامال از عشق و انسان دوستی توانست سرنوشت هزاران کودک را تغییر داده و آنان را به اوج دانش و ترقی زمان خود برساند. برای ما امکان ندارد که همه متن این کتاب خواندنی را در مقاله خود بگنجانیم. چنانچه مراد حاصل نادری دره شوری نویسنده توانای این کتاب اجازه دهد آن را به صورت هفتگی چاپ و در اختیار بیش از ۴۰۰،۰۰۰ خوانندگان خود قرار دهیم.
برای آگاهی خوانندگان گرامی کتاب پرارزش و پر محتوای “رمز توفیق”، نوشته مراد حاصل نادری دره شوری، از انتشارات همارا، شیراز، فلکه گاز، کوچه ۱۱، درب اول، تلفن۷۶۹۳ ۲۲۸ -۰۷۱۱می باشد. www.hamaralib.ir
از آنچه گفته شد:
کتاب “رمز توفیق” نوشته مراد حاصل نادری دره شوری که به تازگی از ایران به دستم رسید سرشار از عشق و محبت فرا انسانی فردی است بنام زنده یاد محمد بهمن بیگی که عمر و جوانی خود را با قلبی آکنده از عشق و دوستی به فرزندان ایل نشین و محروم از همه چیز و دور از همه جا صرف نمود و با ایجاد مدارس و آموزشگاههای روستایی توانست انقلابی در فرهنگ و آموزش نه تنها ایران، بلکه جوامع عقب مانده و دور از مدنیت جهان به وجود آورد. بی تردید خدمات این مرد بزرگ به فرهنگ و آموزش ایران در طول تاریخ کم نظیر بوده و در خور ستایش و ارج گذاشتن است.
تلاش مذبوحانه شاه در اشاعه فرهنگ نقاط عقب مانده
شاه با آن که با امکانات نا محدود و قدرت بی همتای سیاسی و یکه تازی اش مجموعه فانتزی انقلاب شاه و مردم را با صرف هزینه های زیاد و آنهم با بوغ و کرنا به وجود آورد نتایج اندک و ناچیز و یا نتایج زیان آور و تخریبی به مردم تحمیل کرد که ما در گذشته کمی بدانها اشاره کردیم. برای نمونه، سپاه دانش شاه مظهر بی فکری، نادانی و بی توجهی آن فرد بود که تنها توانست بر کمیت و ارقام بیافزاید و کیفیت را ناچیز و نابود سازد.
جوانان فکلی آفتاب مهتاب ندیده شهری از میان ناز و نعمت خانواده روانه دهاتی شدند که فقر، بی چیزی، بی فرهنگی، آن سر به آسمان می کشید.
در آن شرایط ناگوار و محروم از همه چیز، به جای آن که جوان شهری بتواند خدمتی، آنهم با کتابهای نوشته شده برای نوآموز شهر نشین، انجام دهد، دهاتی ناچار بود به دنبال تخم مرغ، نان، و مواد غذایی دیگر بگردد تا جوان شهری از گرسنگی از میان نرود. و یا لباس او را با چوبک و وسائل ابتدایی دیگر و یا در بهترین شرایط با صابون فراورده همان ده بشوید تا جوان شهری در چرک و شپش از میان نرود. در این باره صمد بهرنگی در یادداشت های خود به نتجه خسارت بار و شوم چنین آموزش هایی اشاره می کند.
نابودی فرهنگ و آموزش با آغاز انقلاب
شوربختانه، با آغاز انقلاب اسلامی همه فعالیت های فرهنگی و آموزشی درست به یکباره تعطیل و یا مورد بی مهری و بی توجهی قرار گرفت. از جمله آموزشگاهها و مدارس عشایری نتیجه یک عمر تلاش و کوشش انسانی بزرگ و فرهیخته ای چون محمد بهمن بیگی که در تاریخ کشورمان نمونه بوده است بر باد رفت و به جای آنها فرهنگ آبکی، غیر مردمی و غیر ایرانی ولایت فقیه که تاریخ و هستی ما را به باد داده است جایگزین آن شد.
کار ننگین و شرم آور دیگر رژیم بدسگال و غیر انسانی ولایت فقیه آن بود که مدتها زنده یاد بهمن بیگی بزرگ و فداکار را تحت پرسش و بازجویی قرار داده و او را تا نزدیک چوبه دار بردند. خوشبختانه چند انسان بزرگ و میهن دوست از جمله دو آخوند توانستند آن رادمرد تاریخ کشورمان را را نخست از مرگ و سپس از بند دژخیمان رژیم رهایی بخشند.
نکته پایانی:
خدمات بهمن بیگی
و اما خدمات کم نظیر و بی مانند و انقلابی محمد بهمن بیگی که در تاریخ ایران نمونه است، آموزش فرزندان عشایر برای آموزش عشایر، پزشک عشایری برای درمان عشایر و خلاصه این که افراد آموزش دهنده و خدمتگزار، اعم از معلم، ماما، تکنیسین، مهندس، دکتر از همان فرزندان عشایری بودند که خود تجربه یافتند و آنگاه به هم نوعان خود و در جوامع گسترده تری مانند شهرهای بزرگ ایران پیاده کردند.