ایران در پرتگاه فلاکت!
در این گفتار نشان خواهیم داد که هر دوسوی توافق انتظاراتی دور از دسترس از برجام داشته اند. ایران در یکی از بدترین دوران اقتصادی خود پس از دوران رضاشاه قرار دارد و سرانه تولید سرانه به نسبت جمعیت بشدت کاهش یافته است. اگر استخراج منابعی مانند نفت و گاز نبود شاید می شد وضعیت ایران را با کره شمالی و زیمباوه مقایسه کرد ، اما به لطف فروش نفت وضعیت اقتصادی ایران با کشورهای فقیر یا جنگزده مانند عراق و جامائیکا برابری می کند. کشوری مانند لبنان یا مالزی دو برابر ایران تولید ناخالص ملی دارد آن هم بدون نفت! براستی بدون نفت جایگاه ما همان زیمباوه هم شاید نباشد.
نمودارهای شاخص تولید ناخالص ملی معمولاً به دلار هستند و می دانیم که دلار خود در چند دهه گذشته به آرامی تا سه برابر ارزش خود را از دست داده است. بنابراین می توان عمق فاجعه ای که بر مردم ایران گذشته است را درک نمود! تنها در عرض ۸ سال گذشته باندازه ای کارخانه و کارگاه تعطیل شد که فقط با دوران طلایی خمینی و موسوی که درگیر جنگ بوده اند قابل مقایسه است این افتضاح!
انتظارات عجیب هر دوسوی برجام!
ابتدا از طرف امریکایی باید تعجب کرد که تن به چنین توافقی داده است! امریکا و غرب با تحریمها کمر ایران نفتی و پرفساد را شکستند و بعد فشار گروههای نزدیک به ایران باعث شد از مواضع خود عقب بنشینند و با ایران شکست خورده و مفلوک بر سر میز مذاکره بنشینند. داستانی که می توانست به تغییرات اساسی در ساختار سیاسی و فروپاشی جمهوری اسلامی در ایران بیانجامد به آسانی ماستمالی شد و آخوند بار دیگر از خطر جست. پس باید به اختلاف سلیقه جدی در میان سیاستمداران امریکایی واقعاً باور داشت. گروهی آنچنان نرمش دارند که گویی رژیم ایران و امثال این رژیمها سگ دست آموز آنهاست و گروهی آنچنان با ایران مخالفند که حتی ضد مردم و ملیت ایرانی سخن می گویند! جالب است که در این میان هیچ کس جز ملت فلک زده ضرر نکرده و نمی کند!
از سوی دیگران طرف ایرانی انتظار داشته است که ایران حامی تروریسم در آنی وارد اقتصاد جهانی شود و سرمایه های جهانی به اقتصاد فاسد و رانتی ایران سرازیر گردد خیالی باطل که با وجود رژیم جمهوری اسلامی غیرممکن است! بازسازی اقتصاد ایران حتی اگر همین امروز رژیم به دولتی سکولار و دموکرات تبدیل شود ، سالها زمان لازم است که اوضاع اقتصادی ایران به شرایط پیش از احمدی نژاد برگردد.
سود بردن آقازاده ها از تحریم و برجام!
فضای امنیتی برقرار شده در اقتصاد ایران پس از تحریمها دوچندان شد و عملاً آقازاده های روحانیون و همچنین سپاهی بودند که کل اقتصاد ایران را بهانه معامله قرار دادند. اقتصاد مقاومتی باعث شد خامنه ای و ایل و تبارش به ثروتی افسانه ای برسند. میلیاردها دلار به حسابهای آقازادگان واریز شد تا سهم اندکی بابت خرید کالاهای اساسی وارد ایران شود. بر کسی پوشیده نیست که گندم، شکر ، برنج و بسیاری از کالاهای اساسی در دست آقازادگان است و تحریمها فضایی برای فساد و دزدی بیش ار پیش را فراهم ساخت.
این گروهها که از شرایط دیکتاتوری ایران سود می برند ، هرگز اجازه نخواهند داد شرایط ایران طبیعی شود. بدین ترتیب تا زمانی که ولی فقیه و سپاه و بطور کلی رژیم اسلامی وجود دارد ، این سفره انقلاب برای لاشخوران و شغالان تندرو و اصلاح طلب باز است تا هرچه می توانند ببرند، بدزدند و یخورند!
پس برجام چه بود؟
شاید گروهی بپرسند پس تکلیف برجام چه خواهد شد. حقیقت این است که هر دو نامزد اصلی ریاست جمهوری برای امریکا از توافق هسته ای ابراز نگرانی کرده اند و هرگز به برجام خوشبین نیستند!
از سوی دیگر سپاه و ملایان هم بطور هماهنگ قصد عقب انداختن هر گونه رابطه با غرب را دارند که طبیعی هم هست. پولی که سران و آقازادگان رژیم از ۳۷ سال تحریم و درگیری با جهان به جیب زده اند تازه به جاهای خوب رسیده است و حیف است که این درآمد سرشار را از دست بدهند!
همچنین هنوز هم احتمال دارد که ایران بصورت پنهانی پروژه های هسته ای تازه ای را اجرا کند و یا تکنولوژی موشکی کره شمالی را برای خود ارتقا دهد. اینها همان چیزهاییست که در همه ی این سالها باعث بروز اختلاف با جهان شده است و هرگز هم اعتمادی نیست که ملایان و سپاه به برجام پایبند بمانند.
وزارت خارجه امریکا و اعتمادسازی
پس از یک سال بالاخره وزارت خارجه امریکا اعتراف کرد که برجام ربطی به اعتمادسازی میان ایران و امریکا ندارد. تحلیل این نظر امریکا چندان سخت نیست. بطور خلاصه امریکا از بهبود رابطه اش با ایران نا امید شده است. رژیم جمهوری اسلامی همان است که بود و اعتماد به این رژیم لطیفه ایست خنده آور!
سخنگوی وزارت خارجه امریکا در واکنش به سخنان ولی فقیه ایران اعلام کرد که برجام نیازی به اعتمادسازی ندارد و چارچوب حقوق آن کاملاً مشخص و قوی است. بدین ترتیب آقای کربی ایران را یک طرف در دعوای حقوقی و غیر قابل اعتماد معرفی نموده است. چنی پیش علی خامنه ای هم تاکید کرد که مذاکره با امریکا سهمی مهلک برای ایران است! البته آقای خامنه ای هم انتظار داشته اند اوباما برایشان شمش طلا بفرستند و هرگز متوجه نیستند که در وضعیت فعلی اقتصادی ایران ، امکان سرمایه گذاری امن و ورود با بازار ایران شعاری بیش نبوده است. این البته همان چیزی است که به خامنه ای و آقازادگان سود رسانیده است و نیازی به بحث ندارد!